با اینکه ساعت هاست از منزل آقای سید مصطفی تاجزاده به خانه برگشته ام و نیمه شب است، فکرهایی که پشت سرهم می آیند اما نمی روند! خواب را از چشم من گرفته اند.
نزدیکی های غروب عصر جمعه آنجا بودم.منزل استیجاری تاجزاده آنقدرشلوغ بود که دقایقی ماندم بعضی ها بروند تا با رفتنشان جایی برای ورود من و امثال من باز بشود.
درمیان کسانی که خارج می شدند بر و بچه های قدیم جنگ در کردستان که مدتها بود آنها را ندیده بودم، هم دیده می شدند.
وقتی تاجزاده از نگرانی خود در باره تاثیر تحولات منطقه بر ایران و سوء استفاده آمریکا از موج عظیم بیداری ای که در منطقه پدید آمده سخن گفت وگفت ما به رغم اختلاف نظرهایی که داریم هرگز به این راضی نیستیم که آمریکا بخواهد در مقدرات کشور ما دخالت کند، بی اختیار چشمم به قطعه ای از پرده کعبه که قاب گرفته بر دیوارخانه کوچکش نصب شده بود افتاد. مسولین عربستان سعودی در زمان مسؤلیت تاجزاده در معاونت بین الملل وزارت ارشاد دوره وزارت جناب خاتمی این هدیه ارزشمند را به او اهدا کرده بودند.
وقتی تاجزاده از یکی از حاضرین سراغ کسی را گرفت و پاسخ شنید به دلیل شرکت درمراسم افطاری… دستگیرشده است و با شوخی گفت بازخدا را شکرکه فعلا کسی به دلیل شرکت در مراسم سحری دستگیر نمی شود به کسی که در کنارم نشسته و فرزند یکی از شهدای جنگ بود گفتم متاسفانه تنگ نظری ها تا به جایی رسیده که در ماه رمضان مشکل ما این شده که ربنای بسیار زیبای شجریان که نزدیک به سه دهه است نماد معنوی ماه خداست از سیمای مثلا جمهوری اسلامی ما پخش بشود یا نشود و در نهایت هم نشود و مردمی که طالب شنیدن آن هستند این نغمه را از شبکه های غیر ملی بشنوند!
دغدغه و نگرانی تاجزاده را که شنیدم به یاد حرفهایی افتادم که دو هفته قبل از جناب حجت الاسلام والمسلمین عباسی فرد - که می گفت به دلیل رفاقتی که سالهاست با جناب حجت الاسلام والمسلمین آقای شیخ مهدی کروبی دارد با موافقت و تدبیر درست دوستان وزارت اطلاعات بیش ازشش بار با جناب حجت الا سلام والمسلمین شیخ مهدی کروبی در ایام حصر او درمنزلش دیدارهایی چندساعته داشته است- که می گفت آقای کروبی درحال حاضر هم هنوز دل در گرو نظام دارد و بارها با تعبیرات احترام آمیز از رهبری یاد می کند و معتقد است آنچه انجام می دهد در راستای مصالح نظام و انقلاب است.
این نگرانی ها منحصر به کروبی وغیر کروبی نیست. در دیداری خصوصی هم که هفته گذشته با جناب آقای خاتمی در دفترشان در خیابان یاسر داشتم نمونه این نگرانی ها بخوبی دیده می شد.
جناب خاتمی هم مثل ملاقاتهای قبل، در نهایت صداقت تام وتمامی که من سی سال است از نزدیک با آن آشنا هستم با برشمردن بعضی مشکلات اقتصادی وسیاسی در عرصه بین الملل و…با تعابیر خاصی علاوه بر برشمردن بعضی گلایه ها از رهبری، نسبت به ایشان اظهار دلسوزی می کرد.
تاجزاده که صحبت می کرد احساس کردم جنس صحبتهایش با اندک تفاوتی همان نگرانی ها ودغدغه های خاتمی وکروبی وهمه دلسوزان انقلاب است.دغدغه حفظ نظام و سلامت آن در مواجهه با تهدیدات محتملی که فرا روی آن است.اسفا که این نگرانی دیده و شنیده نمی شود.
از خانه تاجزاده که بیرون می آمدم به اوگفتم در سفر اخیرم به کربلا مکرر در زیر گنبد طلای سیدالشهدا برایت دعا کرده ام تشکرکرد.
در مسیر بازگشت به خانه به ذهنم رسید برای تبریک عید و قبولی طاعات تلفنی به جناب آقای محمد نوری زاد بزنم. تا به او گفتم ازمنزل تاجزاده می آیم، گفت ما هم داریم به آنجا می رویم.تماسم که با نوری زاد خاتمه یافت با مرور حرفهای تاجزاده و کروبی و خاتمی به یاد گفته سه ماه قبل نوری زاد افتادم که موقتا دراثر نامه ای که به رهبری نوشت از زندان به خانه برگشته بود.
وقتی از او در باره علت آزادی اش که بعدها معلوم شد موقت است سوال شد گفت پس از آنکه طی نامه ای پانصد صفحه تحقیقش را در زندان در باره هنر در قرآن به ایشان پیشکش کرده و حرفهایش را زده از زندان آزاد شده است.
مشکل کاردرکجاست؟ بنظر می رسد بعضی نمی خواهند کار به سامان برسد!
آقای عباسی فرد نقل می کرد آقای کروبی می گفت هنگامی که حصر خانگی را به من ابلاغ کردند در نهایت آرامش آن را پذیرفتم.
وی که از دوستان نزدیک آقای کروبی است شهادت می داد و می گفت به رغم گلایه هایی که وجود دارد حصر خانگی وی به رغم برخی محدودیتهای ناپسند، هیچ تغییری دراعتقاد و علاقه کروبی نسبت به نظام و رهبری ایجاد نکرده است.
وقتی زندان امثال میردامادی و تاجزاده را عوض نکرده ونخواهد کرد و نوری زاد در بیرون از زندان هم همان است که درزندان بود، چرا بعضیها که این همه دم از فتنه و براندازی وکودتا و…زدند وحالا که کاملا روشن شده کودتایی از نوع مخملی آن! درکار نبوده و اینها صرفا به نحوه برگزاری انتخابات ایراداتی - البته از نوع جدی آن داشته اند- جرئت اقرار و اعتراف به اشتباهشان را ندارند؟
کاش، لا اقل، این فضیلت را ازامام یاد بگیرند که بارها درکمال شجاعت به میدان آمد و صریحا در پیشگاه ملت وتاریخ به اشتباه خود - که نمونه هایی از آن در وصیت نامه ایشان دیده می شود- اعتراف نمود.
بعضیها چرا اینقدرتاریخ و افکار عمومی را نادیده می گیرند؟
بخواهیم یا نخواهیم دیر یا زود ادبیات زندان رفته ها برای خودش در تاریخ سیاسی ایران جایی پیدا خواهد کرد و هیچ حکومتی حتی از نوع حقه و مردمی آن نخواهد توانست مانع انتقال این گفته ها و نوشته ها و آنچه در زندان ها و بازجویی ها گذشته است به تاریخ و افکار عمومی بشود.
محتوای این نوشته ها که به استناد و تجربه تاریخ انقلاب، هیچ راه گریزی از انتشارآنها نیست و دیر یا زود به بیرون از کشور هم خواهد رسید قطعا به صلاح نظام اسلامی ما نخواهد بود و نامه هایی که نوری زاد به رغم همه محدودیتهای زندان ونظارت زندانبان ها به بیرون از زندان فرستاد بهترین گواه این ادعاست.
دردمندانه و خالصانه به عنوان کسی که برای برپایی این نظام به زندانهای شاه رفته وشکنجه شده وهنوز آثار شکنجه دژخیمان شاه را درکنارجراحت جنگ صدامی در بدن خود دارد، می گویم باید بدون فوت وقت از هر جا که بشود جلوی ضرر را گرفت، به سخن نخبگان گوش داد و با منزوی کردن تندروان و طرد آنان از اطراف خویش، به حاکمیت تک صدایی درجامعه پایان داد.
متاسفانه باید اقرارکرد برخلاف همه جای دنیا، هزینه کار سیاسی در ایران به رغم این همه ادعاهایی که در باره حقوق شهروندی شده و می شود بسیار بالاست.
چرا عقلای قوم برای کاهش این هزینه کاری جدی نمی کنند؟
چرا به نصایح دلسوزان به نظام توجهی نمی شود؟
ما چه بخواهیم وچه نخواهیم بحق یا بناحق، آیینه ملتهایی هستیم که چشمی نگران به آینده خود دارند و چشمی دیگر به رفتارهای ما.
اگربه فکر آنها هم نیستیم، به فکر خدا و قیامت و حضور در محکمه عدل الهی باشیم و این همه فرصتها و سرمایه های مملکت را به هدر ندهیم.
اگر انقلاب را برای دنیایمان هم می خواهیم، این، راه ادامه آن نیست!
آزادی برخی از زندانیان سیاسی در روزهای اخیر گام مبارکی برای بر طرف کردن فاصله هاست هرچند برخی این رفتار را نمی پسندند و بعضی شکاف ایجادشده در سالهای اخیر را چنان عمیق می بینند که با این اقدامات بر طرف شدنی نیست، باید آن را در کنار اقداماتی مانند محاکمه عاملان کهریزک و… ادامه داد تا بخش بزرگی از اعتماد از دست رفته به نظام باز سازی شود.
تجربه مفید آزادی نوری زاد بهترین دلیل براین است که می توان و باید با زبانی غیراز زبان زندان و اعتراف گیری وحصر با نخبگان این ملک وملت سخن گفت.
واذا الموؤده سئلت، بای ذنب قتلت…صدق الله العلی العظیم.
منبع: وبسایت غلامعلی رجایی