تلفن زدند گفتند کشتیم خودمان هم دفن کردیم

فرشته قاضی
فرشته قاضی

» جریان مرگ یک زندانی

محمد کعبی، جوان ۳۵ ساله،۶ ماه پیش در منزلش در شوش بازداشت شد وبعد از۲۰ روز دریک  تماس

 تلفنی خبر کشته شدن او را به خانواده اش  دادند.سعید دبات، یکی از بستگان او به “روز” میگوید:“فقط یک تماس تلفنی گرفتند و به خانواده گفتند خودمان جنازه اش را دفن کردیم، پی گیری نکنید،حق برگزاری هیچ مراسمی هم ندارید”.

دی و بهمن سال گذشته بیش از 50 نفر در شهرهای شوش و حمیدیه در خوزستان بازداشت شدند. بازداشت این افراد که محمد کعبی نیز یکی از آنها بود در ارتباط با شعارنویسی روی دیوارها و ترغیب مردم به تحریم انتخابات مجلس شورای اسلامی عنوان شد.

محمد کعبی، دانشجوی حقوق و از فعالان عرب در استان خوزستان بود. او همزمان به کشاورزی اشتغال داشت. سعید دبات، پسر دایی او به روز میگوید: “محمد در رابطه با حقوق قانونی خود فعالیت میکرد، او خواستار تحقق همه حقوقی بود که براساس قانون به مردم عرب کشورش تعلق میگرفت و هیچ وابستگی به هیچ گروه و سازمانی نداشت. او را در منزلش بازداشت کردند و بعد گفتند مرده و خودمان جنازه اش را دفن کرده ایم. حتی نگفتند کجا دفن کرده اند، فقط گفتند دیگر پی گیری نکنید. “

 

آقای دبات ممکن است بگویید محمد چرا و چگونه بازداشت شد؟

محمد را در منزل به اتفاق پدر و خواهرش بازداشت کردند. پدر و خواهرش را آزاد کردند اما محمد را بردند و دیگر هیچ خبری از او نداشتیم تا اینکه حدودا ۲۰ روز بعد از بازداشت، یک تلفن ناشناس که شماره ای هم نیفتاده بود، به خانواده شد.فردی پای خط  گفت من از اداره اطلاعات تماس میگیرم محمد فوت کرده و او را جایی دفن کرده ایم ، دیگر هم پی گیری نکنید. این فرد گفته بود که حق گرفتن هیچ مراسمی هم ندارید و سکوت کنید.”

محمد فعالیت خاصی داشت؟ چرا او را بازداشت کردند؟

محمد وابسته به هیچ گروه و سازمانی نبود اما فعال بود؛ او در زمینه حقوق قانونی مردم عرب ایران فعالیت میکرد. میگفت چرا نباید وقتی بچه ام دنیا آمد بتوانم اسمی را که دوست دارم  روی او بگذارم. ما سنی هستیم و محمد میخواست اسم فرزندش را عمر بگذارد اما اجازه ندادند و گفتند با این اسم  شناسنامه نمیدهیم. محمد میگفت چرا نباید بتوانیم به زبان مادری درس بخوانیم در حالیکه قانون این حق را به ما داده است. او دنبال حقوق قانونی ای بود که به مردم عرب همچون مردم کرد، مردم آذری و سایر مردم کشور در قانون اساسی داده شده . میگفت چرا حتی حقوقی که در قانون از آن برخوردار هستیم را نمیگذارند عملی شود. محمد و خیلی از کسانی که بازداشت شدند حقوق قانونی خود را میخواستند و جلساتی در این زمینه ها داشتند اما وابسته به گروه و سازمانی نبودند. شب اربعین که در زیارتگاهی به اسم زیارتگاه دانیال نبی در شوش مراسم بود و مردم جمع شده بودند محمد هم بود. مردمی که آنجا بودند شروع به یزله (یزله یا هوسه نوعی پایکوبی است که هم در مراسم عزا وهم عروسی انجام می شود؛ بااین تفاوت که شعرها ومضمون آنها در این دو مراسم فرق می کند) میکنند و شعار میدهند که «حریه حریه شعب الاهوازی نادیه» یعنی مردم اهواز آزادی میخواهند. لباس شخصی ها هم میان جمعیت بوده اند و از مردم فیلم می گرفتند. بعدشب حدود ساعت 8 نیروی انتظامی آمد و شروع به بازداشت حاضران کرد. تعدادی را آنجا گرفتند اما محمد و تعدادی دیگر را بعد رفتند در منزلشان و بازداشت کردند. این مساله همزمان بود با شعار نویسی های مردم در دیوار ها درباره تحریم انتخابات مجلس که قرار بود برگزار شود و پاره کردن عکس کاندیداها و .. و بازداشت ها هم در این راستا بود. روی دیوار ها شعارهایی از این دست هم نوشته بودند که چرا نمی توانیم به زبان عربی بنویسیم.”

خانواده محمد پس از آن تلفن پی گیری کردند؟ چه پاسخی به آنها داده شد؟

“بله پی گیری کردند هر جایی که فکر میکردند شاید بتوانند خبری بگیرند رفتند اطلاعات شوش، اطلاعات اهواز، دادگستری و هر جایی که لازم بود اما هیچ جوابی نگرفتند. اصلا راهشان نمیدادند و دم در جواب سر بالا می دادند. اطلاعات شوش میگفت بروید اهواز پی گیری کنید. اطلاعات اهواز هم میگفت ما بازداشت نکرده ایم و ربطی به ما ندارد. دادگستری  میگفت  هیچ بازداشت شده ای به این اسم نداریم. حتی مادر محمد با مادر من و برخی دیگر از زنان و مادران و خواهران بازداشت شده ها جمع شدند رفتند دادگستری و به حالت تحصن نشستند. بقیه بازداشت شده ها را گفتنددر زندان هستند اما نگفتند کدام زندان در چه شرایطی و چگونه نگهداری می شوند. فقط خیالمان راحت شد که زنده هستند و نامشان هست اما درباره محمد دادگستری گفت که اصلا چنین اسمی نداریم.”

با این حال خانواده شما مراسمی برای محمد برگزار کردند؛ درست است؟

“بله بعد از اینکه گفتند محمد کشته شده خانواده علیرغم اینکه گفته بودند حق ندارید مراسم بگیرید مراسم گرفتند و بر اساس رسوم ما یزله رفتند، اما نیروی انتظامی آمد و درگیری ایجاد شد، مراسم را به هم زدند و همسر محمد را هم که 4 ماهه باردار بود بازداشت کردند و بردند. از بعد از اینکه آزادش کردند دیگر حرف نمیزند، هر چه خانواده هم می پرسند که چی شد و چی گفتند و چیکار کردند  او هیچ حرفی نمیزند، فقط میگوید هیچی ندارم بگویم.”

اکنون چه؟ با توجه به اینکه هیچ پاسخی نمیدهند و جنازه را هم ندادند خانواده شما میخواهندچه بکنند؟

“چه می توان کرد؟ مادر محمد  الان هم امیدوارست که بچه اش نمرده باشد. او میگوید شاید زنده است شاید یک روز بیاید. همچنان چشم انتظار است. فقط میگوید من دست هر کسی را می بوسم که خبری از بچه ام بیاورد اسم بچه ام را زنده کند و .. پی گیر یها هم که نتیجه ای ندارد و هیچ جوابی نمیدهند.”

برادر شما هم جزو بازداشت شدگان است؟

بله احمد دبات برادر من 21 ساله است و بچه اش تازه دنیا آمده؛ یعنی او زندان بود دنیا آمد. ما تنها میدانیم که در زندان است یعنی در پی گیر یهای خانواده از دادگستری شوش گفته اند که زندان است اما نه میدانیم کدام زندان است نه میدانیم در چه شرایطی است. تاکنون هم هیچ تماسی با خانواده نگرفته و الان 6 ماه است که هیچ خبری از او نداریم.

گویا برادر شما و چند نفر دیگر از بازداشت شدگان در پرس تی وی اعترافاتی علیه خود کرده اند. قضیه چه بوده؟

بله برادر من و سجاد کعبی که دانش آموز پیش دانشگاهی است به همراه ماهر کعبی که 19 ساله است را آوردند پرس تی وی . آنها را زیر شکنجه مجبور کرده بودند علیه خود اعترافات دروغ بکنند. کاملا در پرس تی وی مشخص بود دندان های برادر مرا کاملا شکسته اند . آثار شکنجه حتی در فیلم پرس تی وی هم مشخص بود بر چهره های این افراد. آنها به دروغ اعتراف کردند که تروریست هستند، لوله نفت منفجر کرده اند از خارج از کشور پول گرفته اند که فلان شخص را ترور کنند و … در حالیکه هیچ یک از اینها واقعیت نداشت و خود مسئولان هم خوب میدانند که اینها واقعیت ندارد.

آقای دبات در پایان اگر صحبت خاصی دارید بفرمایید.

این بچه ها بی گناه هستند؛ آنها فقط حقوق قانونی خود را می خواستند. آنها نه وکیل دارند و نه اصلا از وضعیت شان خبر داریم و هر اعترافی علیه خود کرده باشند دروغ محض و زیر شکنجه بوده است.محمد مگر چه میخواست؟ او هم دنبال حقوق خود و مردم بود. حتی اگر کاری هم کرده بود مگر قانون نیست؟ چطور به این راحتی می کشند و میگویند کشتیم دفن کردیم دیگر پی گیری نکنید؟