در پی انتشار اتهاماتی از سوی خبرگزاری ایرنا علیه نرگس توسلیان دختر شیرین عبادی برنده جایزه صلح نوبل در سال 2003، از سوی ایشان جوابیه ای منتشر شده که در زیر، متن آن منتشر می گردد.
هر چند که بنده هم، همانند نویسندۀ شوخ طبع مقاله «اسارت در تور بهائیت» معتقدم که قلم را در جواب هر نوشته ای نباید فرسود، ولی پس از خواندن مقاله ایشان در سایت خبری ایرنا تصمیم گرفتم به خاطر چند دقیقه ای که نویسنده شوخ طبع خیال پرداز، مرا با مطلب خویش به خنده واداشته، منتی به ایشان نهاده و جوابی به مقاله ایشان بدهم هر چند که در ابتدا باید صراحتاً اعتراف کنم که نه در شوخ طبعی و نه در قوه تخیل یارای مقابله با نامبرده را ندارم.
نکته اول آن که نویسنده محترم اینجانب را آن قدر بیکار و مشتاق خواندن مطالب سایت ایرنا فرض کرده که جواب ندادن من را ظرف مدت بیست و چهار ساعت دال بر تأئید بنده در گروییدن به دین بهائیت دانسته است.
نویسنده محترم از قدرت خیال پردازی خود در زندگی خصوصی ما هم غافل نگردیده است تا بدان جا که سن من را سه سال بزرگتر نموده و با خواهر خود دوقلو پنداشته است - نگار را که در ماه اوت سال 2003 میلادی (یعنی دقیقاً چهار ماه قبل از دریافت جایزه صلح نوبل) با من که در ژانویه سال 2006 عازم کانادا شدم همسفر کرده است. البته واضح و مبرهن است که در عالم خیال فاصله و زمان معنایی ندارد و نویسنده هم که خیال پردازی بس توانا بوده است از این امکانات استفاده کرده است. نکتۀ جالب تر آن که خواهر بزرگتر اینجانب، نگار توسلیان تنها بعد از خواندن مقاله ایشان بود که متوجه گردید که کانادا را نه به قصد پیوستن به همسر خویش در آمریکا، بلکه به قصد فرار از دانشگاهی که یک استاد بهائی در آن تدریس می کند، ترک گفته است و از این جهت که تازه پس از دو سال به انگیزه خود پی برده است، از نویسنده محترم کمال تشکر را دارد.
در مورد آقای دکتر پیام اخوان، اعلام می دارم که ایشان را به عنوان یکی از اساتید دوره فوق لیسانس خویش و انسانی بسیار شریف، گرامی و محترم می دارم ولی این امر را هیچ گاه به معنای تأئید مذهب ایشان (بهائیت) نمی دانم و همان طور که مادرم هم اعلام نموده به شیعه بودن خود افتخار می کنم و بسیار خرسند هستم که نماز خواندن را به راهنمایی و تشویق مادرم در سن شش سالگی و بسیار زودتر از سن تکلیف آغاز نمودم، ولی نمی دانم نویسنده محترم که ادعای اسلام دارند آیا شرمنده از تهمت های ناروای خود هستند یا خیر؟ نکته دیگر آن که مأموران حکومتی و به ظاهر دانشجو در دانشگاه مک گیل که بارها نظر اینجانب را در مورد دکتر اخوان جویا شده بودند چرا در قبال مزدی که می گیرند حاضر نیستند قبول زحمت کرده و اطلاعات صحیحی را مخابره کنند و با آبروی خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران، با درج اخبار نادرست بازی نکنند.
دربارۀ «سازمان جمع آوری اسناد حقوق بشر» فقط می توانم عنوان کنم که بنده هیچ رابطه یا عضویت و وابستگی به این سازمان نداشته و ندارم و لذا در مورد آن هم اظهار نظری نمی کنم. نکته جالب توجه آنکه نویسنده خیال پرداز، بعد از اشاره به فعالیت من در این سازمان مطلب خویش را به وب سایت این سازمان ارجاع داده است که با مراجعه به آن می توان فهمید که هیچ ذکری از نام بنده در آن نشده است!
سخن آخر آن که بنده به عنوان شاگرد کوچک نویسنده محترم در خیال پردازی و شوخ طبعی، به ایشان پیشنهاد می کنم که این همه استعداد را به جای به کارگیری در خبرگزاری جمهوری اسلامی ایران در خلق آثار ادبی و طنز به کار گیرند، باشد که به نوائی برسند.