مطهری و آچمز شدن اصلاح طلبان

عیسی سحرخیز
عیسی سحرخیز

بازی سیاسی ای که علی مطهری این روزها یک تنه در خانه ملت راه انداخته است بیش از آنکه پیامدش به چالش کشیدن روزافزون حاکمیت باشد، می تواند آچمز شدن اصلاح طلبان در انتخابات مجلس دهم باشد و عاملی برای اختلاف و تفرقه و به زیر سوال بردن راهبرد و راهکارهای انتخاباتی آنان.

 در اولین گام، برگزار کنندگان “همایش سراسری اصلاح‌طلبان” که اکنون خرسندند و امیدوار که پس از ۶ سال با همت مسوولان دولت تدبیر می توانند دست اندرکاران و دبیران کل احزاب عضو “شورای هماهنگی جبهه اصلاحات است” را یک جا گردآورند، باید در این خصوص چاره ای بیندیشند چون تاکید دارند که “برای حفظ انسجام و مشارکت در انتخابات پیش رو این همایش مقدماتی را برگزار می‌کنیم”.

 پرسش اصلی در شرایط کنونی که حرف ها و کارهای یک نماینده ی اصولگرا، عملکرد اکثر معدود اصلاح طلبان راهیافته به مجلس شورای اسلامی را زیر سوال برده این است که “مگر این آقایان چه گلی به سر ملت زده اند و مردم چه خیری از آن ها دیده اند که در انتخابات آینده به پای صندوق برویم و با رای دادن به این افراد یا همتایان اصلاح طلب شان در پی تکرار شاهکارهایشان باشیم ؟”

 البته فراهم شدن زمینه های شکل گیری محدود این همایش با محوریت دادن۶ گروه اصلاح‌طلب کمترمسئله دار و امکان سخنرانی سید محمد خاتمی و خوانده شدن پیام هاشمی رفسنجانی در آن، پیش نیاز دادن پاسخ به این پرسش است، وگرنه هر تغییری در آن خود می تواند مشکل زا گردد و شرایط آچمز بودن اصلاح طلبان را تشدید کند.

 لغو مجوز یا پیش نرفتن امور بر اساس برنامه های طراحی شده، با وارد عمل شدن افراد شناخته شده یا جریان های مساله ساز، خود می تواند سوال های سخت تری را پیش روی رهبران جبهه ی گسترده اصلاحات قرار دهد که امیدوارند در گام دوم “همایشی جامع و بزرگ پس از سال جدید”را برگزار کنند؛-آن هم در حالی که یک روز از اعلام برنامه ها نگذشته تهدیدها برای برهم زدن آن آغاز شده است.

 اگرچه دست اندرکاران “همایش سراسری اصلاح‌طلبان” تاکید فراوان دارند که “همه اقدامات لازم و هماهنگی‌ها با مسئولان و مجاری لازم در وزارت کشور، پلیس امنیت و… انجام شده است”، اما کسی نیست که نداند تصمیم گیری و صدور مجوز در این خصوص، به ویژه با حضور شخصیت های حقیقی یا حقوقی که نام آنها به عنوان سخنران یا مدعو مطرح شده است، نه با وزرای کشور و اطلاعات دولت اعتدال است و نه حتی با شخص رئیس جمهور!

 پرسش ابتدای بحث در سطحی گسترده تر می تواند در برابر آن گروه از اصلاح طلبانی قرار گیرد که با انتخاب حسن روحانی به کمک اصلاح طلبان، تحول خواهان و حتی سران و طرفداران جنبش سبز، چند صباحی بود که طلبکارانه این موضوع را مطرح می کردند که اگر در انتخابات گذشته ی مجلس نیز با چنین رویکردی وارد شده بودیم و طرفداران تحریم انتخابات یا عدم مشارکت حرف آخر را نمی زدند، حالا کلی جلو بودیم.

 این افراد اگرچه تا دیروز می توانستند در این بحث دست بالا را داشته باشند-ـ حتی با انتقادهایی که از سکون و سکوت اصلاح طلبان مجلس یا شورای شهر تهران به عمل می آمد- اما امروز که فضا را دگرگون شده می بینند و شبه ناک، باید در استدلال های تهاجمی خود تجدیدنظر کنند. علت هم روشن است، به ویژه جوان ترها از رفتار و کردار اکثر قریب به اتفاق مجلس نشینان اصلاح طلب حسابی دلخورند و آن ها را نه تنها با علی مطهری مقایسه می کنند، بلکه گاه درمباحث درون گروهی یا دوستانه که سر درد دل شان باز می شوند می گویند که “ تندروها و پایداری ها از نمایندگان ما بهترند چون دست کم پای چیزی که اعتقاد دارند می ایستند و سنگ آن را حسابی به سینه می زنند.”

 این گروه با تمام ملاحظاتی که دارند که مبادا کاری کنند که دولت تدبیر و امید تضعیف شود یا حرفی بزنند که دل اقتدارگرایان شاد گردد، البته از بیان این اندازه از نقد ابایی ندارند که “این انتظار بجایی است که حداقل اصلاح طلبانی که به حاکمیت راه یافته اند، در حد مقدورات و اختیاراتی که داشته اند، پاسخگویی و شفافیت را سرلوحه کارشان قرار دهند… اصلاح طلبان حاضر در مجلس (باید) آماده تهیه گزارشی باشند که نتیجه حضورشان را به مردم نشان دهند. نتایجی که نشان دهد اگر آنها نبودند و به جای این تعداد اندک اصلاح طلب، نیروهای دیگری از محافظه کاران در مجلس حضور داشتند، طور بدتری می شد…مثلااگر آنها در مجلس نبودند چه می شد و حالا که رفته اند چه شده است؟”

 اکنون این موضوع در بدنه ی اصلاح طلبان هر روز بیشتر مطرح می شود که اغلب این افراد نمایندگانی محافظه کار و ملاحظه کار هستند که اگرچه در انتخابات ریاست جمهوری سال ۸۸ از میرحسین موسوی یا شیخ مهدی کروبی حمایت کرده یا حتی در ستادهای انتخاباتی آن ها فعال بوده اند، اما برای رفع حصر رهبران جنبش سبز نه تنها قادر نیستند در حد و اندازه ی علی مطهری اقدامی انجام دهند، بلکه اغلب در این حد هم حاضر نیستند که در صحن مجلس در برابر تندروها از این نماینده ی شجاع حمایت کنند و پای دفاع از حق و حقوق ملت بایستند.

 البته این نکته روشن است که این گروه اگرچه وجدان شان ناراحت است و حتی ممکن است شب ها هم خوابشان نبرد، اما ترسی بزرگ و بیمی آشکار مانع تغییر رفتارشان می شود، چون دائم چشم به بالا دارند و با هر کلمه ای که از دهان شان بیرون می آید، قلب شان نیز بیرون می جهد که نکند حرفی زده باشند که هسته ی سخت قدرت آن را نپسندد و دستور رد صلاحیتشان را در انتخابات آینده صادرکند ؛ -غافل از آنکه ناخرسندی احمد جنتی و شکست در برابر “نظارت استصوابی شورای نگهبان” صدبار شرف دارد به نارضایتی ملت و نامزد شدن در انتخابات اما رای مردم را کسب نکردن.

 به این دلیل است که از آن ها درخواست می شود دست کم به این پرسش پاسخ دهند که “آیا رفتار و مواضعی که علی مطهری در این مدت در مجلس داشته، تندروانه بوده است که با او همراهی چندانی نداشته اند، یا خودشان برنامه دیگر و بهتری داشته اند یا هر توضیح دیگری که نهایتا بدانیم چرا از کل مجلس تنها یک صدا به نمایندگی از بخش بزرگی از مردم به گوش می رسد و آن هم کسی است که نه ادعای اصلاح طلبی داشته و نه تعلق خاطری به بزرگان این جریان”.

 به نظر می رسد که در این شرایط رهبران جریان اصلاحات پیش از آنکه به فکر گزینش و چینش لیست های انتخاباتی خاص باشند، لازم است خود را از وضعیت “آچمز” بودن در صفحه ی شطرنج سیاست ایران خلاص کنند و تکلیف خود را با این پرسش های شبهه برانگیز و ناامید ساز روشن سازند.

 آن ها باید بدون مجامله و با شفافیت عنوان کنند که در انتخابات مجلس دهم دنبال یک “پروسه” ی مبتنی بر فعال سازی جامعه مدنی و به صحنه ی اجتماع بازگرداندن ملت هستند یا تنها “پروژه” ای محدود اما مساله ساز را پی می گیرند که هدف اصلی اش تنها دستیابی به کرسی های بیشتر مجلس است و نشاندن نمایندگانی بی خاصیت بر صندلی های سبز که اگر صدا از چوب های ساختمان بهارستان درآید، از دهان آن ها برنمی آید!