امروز حرف آنها که می گویند همه چیز در امن و امان است و در ایران هیچ خبری نیست، خریداری ندارد. امروز همه می دانند که فضای سیاسی ایران «غبار آلود» است. امروز آنها که بعد از سخنان هاشمی مبنی بر ضرورت خروج از بحران برآشفتند و گفتند «هاشمی خود دچار بحران است»، «هاشمی به جای حل بحران خودساخته به فکر بحران در خانواده اش باشد»، قبول کرده اند که باید از این بحران بیرون رفت حتی اگر نام بحران را فتنه بگذارند.
همین امروز هر آن کس که دلش برای این مملکت می تپد می خواهد بحران تمام شود. اما راه های برون رفت از بحران کدامند؟ آیا می توان در فضای غبارآلود فعلی درباره وحدت سخن گفت؟ آیا وحدت شدنی است؟ اگر هست بسترهای آن چیست؟
در حال حاضر شاید بتوان مدعی شد که مخالفان افراطی وحدت منزوی شده اند و هم سلکان شان هم فهمیده اند که تندروی های «رادیکال ها» موجودیت «اعتدالیون» را تهدید می کند بنابراین عقلانیت سیاسی به آنها حکم می کند چاره یی بیندیشند.
روح الله حسینیان به قول خودش احساس طردشدگی و سرخوردگی می کند. صفارهرندی و رسایی دیگر پا به هیچ دانشگاهی نمی گذارند و احمد خاتمی در نماز جمعه خواستار رفع کینه ها می شود و موجودیت معترضین را به رسمیت می شناسد. صدا و سیمایی که هفت ماه هر اعتراضی را آشوب می خواند و بیشتر از هفت ماه نمایندگان اصلاح طلب مردم را در برنامه 30⁄20 به سخره می گرفت امروز مناظره هایی برگزار می کند که هیچ کم از مناظره های انتخاباتی ندارد. هرچند بسیاری از چهره های شاخص اصلاح طلب امروز امکان حضور در تلویزیون را ندارند اما نفس حضور منتقدان در صداوسیما اتفاق مهمی است. چرا که تمام موضع گیری ها در هفت ماه گذشته خبر از عزمی جزم شده برای حذف اصلاح طلبان می داد اما امروز آقای احمد خاتمی به روشنی می گوید «قانون اساسی برای منتقدان و معترضین منعی قرار نداده است.» اگر چند روز پیش معترضین را با چهارپایان مقایسه می کردند امروز احمد خاتمی می گوید «معترضین و منتقدان برانداز نیستند.» این نکته را هم نباید از نظر دور داشت که حرف های احمد خاتمی می تواند نشانه یی برای ایجاد فضایی بدون تنش برای گفت وگو به حساب آید. اینکه ایشان حساب معترضین را از براندازان جدا کرده در مقابل سخن کسانی که کمر به حذف معترضین بسته اند می تواند بسیار امید بخش باشد.
این مواضع بسیار قابل تاملند اما آیا می توان آنها را نشانه های آشتی قریب الوقوع دانست؟
اولین گام برای آشتی شناسایی بحران بود که امروز این گام برداشته شده است اما هنوز تا سرمنزل مقصود راه بسیاری مانده است.
آشتی با معترضین و منتقدان هیچ سنخیتی با وادار کردن آنها به توبه ندارد. آشتی اساساً به این معنا نیست که یک طرف از سر لطف طرف مقابل را ببخشد. هر کس که چنین معنایی از آشتی مراد می کند چیزی غیر از آن را مدنظر دارد.
نمی توان طرف مقابل را سران فتنه نامید و از آشتی هم حرف زد. در این چارچوب موضع حسینیان قابل فهم می شود که معتقد به خاموش کردن آتش فتنه است و اصلاح طلبان را مار زخمی و هفت سر می داند و با کلمه وحدت یاد ابوموسی اشعری می افتد و قائل به آشتی هم نیست.
اما حرف عسگراولادی که معتقد است «سران فتنه باید به اشتباه باور و اذعان کنند و به آغوش ملت بازگردند» بسیار گنگ و بی مفهوم است.
حال احمد خاتمی از تریبون نماز جمعه خواهان رفع دلخوری ها و کینه شده است. او دادن القاب زشت، بدگمانی، تجسس در امور یکدیگر و غیبت کردن را از جمله عوامل ایجاد کینه دانسته است. حال باید از او پرسید آیا برای رفع دلخوری ها و کینه ها حاضر است اعلام کند چه کسانی به مردم القاب زشت دادند و آنها را خس و خاشاک و گوساله و بزغاله نامیدند؟
حاضر است بگوید در این هفت ماهه چند نفر به دلیل بدگمانی به زندان رفته اند؟
چه کسانی در غیاب نخبگان سیاسی آنها را متهم به دزدی کردند؟
او که امروز حساب منتقدان را از براندازان جدا کرده است و می گوید «اگر می خواهیم زندگی دنیایی مان بهشتی شود باید کینه ها را کنار بگذاریم» قطعاً به این نکته هم توجه دارد که برانداز دانستن معترضین در این هفت ماه چه هزینه هایی را به آنها تحمیل کرده است و با تمیز ندادن میان برانداز و معترض چه اهانت ها که به معترضین نشده است. بنابراین قبول کردن مسوولیت این آزردگی ها گامی دیگر برای آشتی است.
وقتی طبق قانون اساسی - اصل بیست و هفتم- تشکیل اجتماعات و راهپیمایی ها، بدون حمل سلاح، به شرط آنکه مخل به مبانی اسلام نباشد آزاد است، آنها که تجمعات اعتراضی منتقدان را غیرقانونی می دانند به کینه ها و بحران دامن نزده اند؟
باید اقرار کرد که 9 دی حماسه حضور مردم بود؛ همان طور که 25 خرداد آن چند میلیون که به خیابان آمدند نام شان مردم بود.
حرف های احمد خاتمی شروع آشتی خواهد بود اگر ایشان بگوید بیانیه هایی که از ابتدا تا انتها بر اجرای «اصول معطل مانده قانون اساسی» تاکید می کند چرا به ساختارشکنی متهم شده است.
حرف های احمد خاتمی هم مهم است هم قابل اعتنا؛ آنجا که می گوید باید از منافقین و سلطنت طلب ها اعلام برائت کرد و برای اطمینان خاطر ایشان نیازی نیست بیانیه جدیدی صادر شود. کافی است این جملات موسوی را دوباره خواند؛ «من به عنوان یک دلسوز می گویم منافقین با خیانت ها و جنایت های خود مرده اند، شما برای کسب امتیازهای جناحی و کینه ورزی آنها را زنده نکنید.»
بنابراین واقعیت هر چقدر آزاردهنده باشد نباید کسی را مجبور به انکار واقعیت کند. این تمام واقعیت ایران امروز است. برای تمام شدن این فضای غبارآلود باید چشمانی باز و گوشی شنوا و دلی پذیرا داشت.
منبع:اعتماد پنجم بهمن 88