غلامعلی حدادعادل، رئیس سابق و نماینده کنونی مجلس شورای اسلامی و مشاور ویژه علی خامنه ای، هرگونه ارتباط خود با فرح پهلوی، آخرین ملکه ایران در سال های قبل از انقلاب را تکذیب کرد.
او در واکنش به یک مقاله عبدالکریم سروش، از روشنفکران مخالف جمهوری اسلامی که وی را به ارتباط با فرح پهلوی متهم کرده بود، گفت که این مسئله از اساس صحت ندارد.
سروش در آن مقاله غلامعلی حدادعادل را فردی توصیف کرده بود که “میخواست کسی و چیزی بشود، اما نتوانست.”
به نوشته او، حدادعادل کسی بود که “سالها در ابتدای انقلاب، گوشه گرفت و درپستو نشست و انشاهایی به نام کتب درسی علوم اجتماعی نوشت” و سپس “در میدان ظاهر شد و بخت خود را در انتخابات مجلس دوره ششم آزمود” که “با مدد و نصرت آقای جنتی، و با ابطال ۷۰۰ هزار رای علیرضا رجایی (زندانی مظلوم) وی به گرم خانه مجلس راه یافت و پستی بر دیگر پستهایش افزود”.
سروش همچنین نوشت که حدادعادل کتاب فلسفه کانت نوشته یوستوس هارتناک را “که دانشجویش علی حقی ترجمه کرده و به منزله رساله فوق لیسانس به او تحویل داده بود، به نام خود چاپ کرد و به بازار فرستاد.”
سروش افزود که این کتاب اکنون به نام خود علی حقی هم در بازار وجود دارد.
این روشنفکر دینی در ادامه درباره حدادعادل نوشت: “وی که از بیتالیفی و سترونی زودرس علمی سخت در رنج است و حتی یک مقاله تالیفی ـ تحقیقی در باب کانت، که مدعی تدریس فلسفه اوست، ننوشته است، در سایت الکترونیکیاش مجلدات بسیار دانشنامه جهان اسلام را (که ویراستار صوری آن بوده است) در عداد تألیفات خود آورده است.”
سروش در پایان گفته بود: “مناصب و مقامات او [حدادعادل] در جمهوری اسلامی از بام چرخ برتر میرود و اگر تا دیروز با «فرح» می پرید امروز از فرح می پرد”.
حدادعادل: ترجمه دزدی نکرده ام
غلامعلی حدادعادل در واکنش به این نوشته، مطلبی را در سایت شخصی خود منتشر کرد. او نوشت که “سروش سالهاست به من و بسیاری دیگر ناسزا میگوید و من، اگرچه سالهاست درقبال ناسزاهای او سکوت کردهام، این بار میخواهم سکوت خود را بشکنم.”
وی سپس درباره ادعای دزدی ترجمه کتاب “فلسفه کانت” از یکی از شاگردان خود گفت که علی حقی از شاگردان او بوده و خود او همیشه مایل بوده این کتاب را به فارسی ترجمه کند: “آقای علی حقّی، که زبان انگلیسیاش خوب بود، داوطلب شد آن را بهعنوان پایاننامه کارشناسی ارشد خود ترجمه کند. گروه هم تصویب کرد که من استاد راهنما باشم. آقای حقّی را تشویق کردم که این کتاب را ترجمه کند و به چاپ برساند تا زحمت دانشجویان این درس در آینده کم شود. بخش اعظم ترجمه او را هم خواندم و ویرایش کردم و، بر حسب وظیفه، نکاتی را هم برای روانتر شدن متن فارسی تذکّر دادم.”
حدادعادل افزوده: “همچنان منتظر انتشار ترجمه وی بودم. این انتظار هفت سال طول کشید و از کتاب خبری نشد و در این سالها من همچنان متن انگلسسی کتاب را در اختیار دانشجویان میگذاشتم. سرانجام، در سال ۱۳۷۵، با فرض اینکه ترجمه آقای حقّی منتشر نخواهد شد، تصمیم گرفتم خودم آن را ترجمه کنم. این کار برایم بسیار آسان بود، چون هم با موضوع کتاب آشنا بودم و بارها آن را تدریس کرده بودم و هم هارتناک قلمی روان و خالی از تعقید داشت. وقتی ترجمه بهپایان رسید آن را در اختیار انتشارات «فکر روز» قرار دادم و برای ویراستاری به آقای سعید حنایی کاشانی، که از دانشجویان زباندان و خوشاستعداد سابق من بود و در آن سالها به کار ویراستاری اشتغال داشت، سپردم.”
پدرزن مجتبی خامنه ای گفت: “کتاب با ترجمه من در سال ۱۳۷۶ منتشر شد. چند ماه بعد از انتشار ترجمه خودم، ترجمه آقای حقّی را هم دیدم که با عنوان «نظریه شناخت کانت» توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شده بود. به یک معنا دوبارهکاری و موازیکاری شده بود، اما عیب چندانی نداشت؛ هر دو ترجمه در دسترس همگان بود و هنوز هم هست و هر کس بخواهد میتواند از هر یک از آنها استفاده کند.”
وی سپس بخش هایی از ترجمه خود و ترجمه علی حقی را منتشر کرده و با استناد به دفاع سعید حنایی کاشانی از خود نوشته است: “آیا کسی، با مشاهده و مقایسه این نمونهها و با علم به اینکه من متن انگلیسی این کتاب را بارها و بارها تدریس کردهام، میتواند باور کند که من ترجمه دانشجوی خودم را دزدیدهام و به نام خود چاپ کردهام؟”
حدادعادل سپس نامه علی حقی دانشجوی خود را نیز منتشر کرده که در آن نوشته است: “این دو ترجمه مستقل از هم، در بازار نشر، پدیدهای نادر نیست و از قبیل ترجمههای متعدد از اثر واحدند که به جای خود برکتآفرین است. من ترجمه حضرت عالی را ندیدهام ولی از اوصاف آن - سبک ترجمه و اتقانش - بیخبر نیستم. تفاوت آن دو به وجهی است که هرکس آنها را مقایسه کند معاینه خواهد دید دو ترجمه مستقل از کتابی واحدند.”
ماجرای مجلس ششم
رئیس سابق و عضو کنونی مجلس در ادامه مقاله خود درباره ورودش به مجلس ششم گفته است: “او [سروش] ادّعا میکند که من بهناحق وارد مجلس ششم شدهام و رأی نداشتهام و شورای نگهبان را متّهم میکند که برای من رأی ساخته است. باید پرسید وی از کجا به چنین یقینی رسیده است؟ آنچه اتّفاق افتاد این بود که نخست، بر اساس اعلام وزارت کشور دولت اصلاحات، اعلام کردند که من رأی نیاوردهام و در فهرست سی نفر نمایندگان تهران نیستم. شورای نگهبان به بازگشایی صندوقها و بازشماری آرا اقدام کرد. نتیجه شمارش مجدّد آرای حدود 700 صندوق از مجموع 3000 صندوق این شد که من بهعنوان نفر بیستونهم به مجلس راه یافتم.”
حدادعادل افزود: “من از سروش میپرسم تو از کجا به درستی آنچه وزارت کشور دولت اصلاحات اعلام کرده بود و به نادرستی آنچه شورای نگهبان بعداً اعلام کرد پی بردهای؟ آیا جز این است که این ادّعا و اتّهام را برپایه این پیشفرض و این اعتقاد بنیاد نهادهای که مجریان انتخابات آن دوره صادقاند و شورای نگهبان خلاف میگوید؟ در مقابل کسان دیگری هم هستند که معتقدند مجریان انتخابات آن دوره در شمارش آرا دستکاری و تقلّب کردهاند و بازشماری شورای نگهبان میتوانسته به روشن شدن حقیقت کمک کند.”
ارتباط با فرح
وی در پایان درباره ارتباط خود با فرح هم توضیح داده و خطاب به سروش گفته است: “من از او میپرسم کجا من به قول تو با «فرح» پریدهام؟ آیا ممکن است مدرک و سندی دالّ بر اثبات این ادّعای خود بهدست دهی؟ من چه کاره بودهام که با «فرح» سروکاری داشته باشم؟ من به اصرار و ابرام از تو میخواهم چنین کنی و بگویی که این ادّعا بر پایه چه واقعیاتی بنا شده است. آیا، از این منصفانهتر، میشود از کسی که ادّعایی میکند تقاضایی کرد؟ و از این «مظلومانهتر»؟ تو اگر کوچکترین سند و مدرکی داشتی قطعاً رو میکردی، کما اینکه در مورد ترجمه من از کتاب هارتناک، به صرف اینکه شنیده بودی کس دیگری هم آن کتاب را ترجمه کرده و آن ترجمه پایاننامه او زیر نظر من بوده، به خیال خودت «افشاگری» کردی و به من تهمت زدی، اما اینجا صرفاً ادّعایی کردهای بی هیچ دلیل و برهانی.”
وی سپس سابقه آشنایی خود با سروش را 55 ساله عنوان کرده و با ذکر نامه ای قدیمی از سروش خطاب به خود که وی را در سال ۱۳۵۶ “دوست پرمهر” خطاب کرده بود، افزوده: “اگر حدّاد با فرح میپرید و تو مخالف بودی، پس این رابطه صمیمانه و دوستانه و همکاریهای تنگاتنگ میان تو و او چه معنایی میتواند داشته باشد؟ چطور کسی هم با فرح میپریده و هم «دوست پرمهر» تو بوده است؟ حقیقت این است که من با تو میپریدهام، با «فرح» نمیپریدهام، با «حاج فرج» میپریدهام.”
نام اصلی عبدالکریم سروش، حسین حاج فرج دباغ است.