البته که گفته اند “ گیرم پدر تو بود فاضل” ولی نگفته اند که “ گیرم پدر تو بود عالم” یا نگفته اند که “ گیرم پدر تو بود مرتضی مطهری” گیریم هم گفته باشند، حالا باید گیر بدهیم که گیرم درست باشد که اگر پدرش مطهری بود، خودش هم باید حداقل یک علامه ای، فاضلی، فیلسوفی، نویسنده ای، چیزی در همین حدودها می شد، یا حتی گیریم هم چنین نمی شد، حداقل گاف های عظیم الشان از او صادر نمی شد. دو روز قبل علی مطهری یکی دو بار به دلایل مختلف درخشید و شکوفه زد و زمستان شکست و رفت و جای شکوفه اش یکی دو ساعتی باقی بود. دیروز هم علی مطهری پیشنهاد کرد: “ باید روی فرد دیگری غیر از احمدی نژاد اجماع کرد.” موارد زیر در همین راستا قابل توجه است:
الف: اصولا بعید است اجماع کردن جریان راست، بخصوص راست افراطی مشکلی داشته باشد، به همین دلیل اصل اجماع تردید ندارد.
ب: آنچه حائز اهمیت است این است که چطوری روی کسی غیر از احمدی نژاد اجماع صورت بگیرد.
به همین دلیل پیشنهاد می شود:
پ: فردی که اجماع روی او صورت می گیرد، بیشترین شباهت ظاهری و باطنی را به احمدی نژاد داشته باشد.
ت: در صورتی که افراد کشف شده شباهت های زیادی به احمدی نژاد داشتند، تکنیک هایی برای تبدیل افراد به محمود احمدی نژاد وجود دارد که موسساتی حاضرند به صورت تضمینی این کار را بکنند.
ث: با این ترتیب ضمن اینکه از احمدی نژاد برای اجماع( یا هر نوع نزدیکی دیگری در ایام انتخابات) استفاده نمی شود، کلیه مشخصات نزدیک به او برای جلب طرفدارانش وجود دارد.
پس: چگونه از یک آدم معمولی احمدی نژاد بسازیم؟
مرحله اول: یک دوربین دست مان می گیریم و وسط میدان انقلاب در روز جمعه شروع می کنیم به عکاسی، بعد سوت می زنیم و می گوئیم برادران، هوشت! تعدادی از برادران جلوی دوربین ایستاده و عکس می گیرند، از میان آنها تعداد صد نفر را انتخاب می کنیم.
مرحله دوم: صد نفر انتخاب شده را می بریم وسط پارک ملت و پشت میکروفون فریاد می زنیم “ جیگرجون بیا بیرون!” احتمالا هشتاد نفر که احساس خوش تیپی می کنند، می آیند بیرون، آنها را مرخص می کنیم و آن بیست نفر که خودشان می دانند جیگر نیستند برای آموزش به اردوی مخصوص می بریم.
مرحله سوم: بیست نفر مورد انتخاب، که خودشان هم می دانند خوش تیپ نیستند، به یک اردوگاه می بریم و آنها را به حال خودشان رها می کنیم، احتمالا از آنها پنجاه درصدشان هر دو روز حداقل یک بار حمام می کنند، ولی بقیه می توانند یک هفته تا دو هفته یا بیشتر حمام نکنند، کسانی را که حمام کرده اند مرخص می کنیم و ده نفر باقیمانده را نگه می داریم.
مرحله چهارم: ده نفر انتخاب شده را بعد از یک هفته برای ملاقات آماده می کنیم و به آنها کت و شلوار مشکی با کفش مشکی و پیراهن آبی می دهیم، برای آن افراد چهار جوراب مشکی، خاکستری، سفید یخچالی و سورمه ای را در نظر می گیریم تا یکی از جورابها را انتخاب و با کت و شلوار مشکی و کفش مشکی ست کنند، احتمالا پنج نفر رنگ مشکی، سه نفر رنگ سورمه ای و دو نفر رنگ سفید را انتخاب می کنند، آن هشت نفری که رنگ مشکی و سورمه ای را انتخاب کرده اند، مرخص می کنیم. حالا احمدی نژاد پریم یکی از آن دو نفری است که جوراب سفید را انتخاب کرده است.
مرحله پنجم: به آن دو نفر پنج کلمه از یک زبان، مثلا سواحیلی را یاد می دهیم، بعد آن دو را در دو جمع ده هزار نفره سواحیلی زبان حاضر می کنیم و وادارشان می کنیم که سخنرانی کنند، احتمالا یکی از آنها از خجالت سرخ می شود و دق می کند و می میرد و دومی با اعتماد به نفس کامل نیم ساعت با همان پنج کلمه حرف می زند، فردی که دق کرده در همان جا دفن می کنیم و با کاندیدای اصلی که قرار است احمدی نژاد شود، به مقر اصلی برمی گردیم.
مرحله ششم: “محمود پریم” یا شخص فوق الذکر را به یک اردوگاه می بریم و مورد تعلیمات شدید قرار می دهیم، او روزی سه ساعت حق دارد بخوابد، روزی یک بار غذا می خورد و روزانه ده ساعت حرف می زند و دو ساعت به دستشویی می رود.
مرحله هفتم: “ محمود پریم” را روزانه ده ساعت پشت یک میز می نشانیم و تعدادی پرونده به او می دهیم، او باید هر پرونده را حداکثر در 45 ثانیه بخواند و پانزده ثانیه برای تصمیم گیری وقت دارد. هر روز باید در مورد 600 پرونده تصمیم بگیرد.
مرحله هشتم: حالا “ محمود پریم” به دلیل بی خوابی بطور دائمی پرت و پلا می گوید، باید آنچه را که می گوید به صورت متن مشخصی درآورده و به دستش بدهیم تا از گفتن آن مزخرف گویی یا غیرمنطقی بودن نکند.
مرحله نهم: این مرحله دشوار است، یک هفته او را جلوی گروهی از آشنایانش می نشانیم و از او می خواهیم هر چه می خواهد بگوید، هفته بعد باید هر چه گفته است پس بگیرد و اعلام کند آن حرف ها را نزده است. در هفته های اول سخت است، ممکن است سرخ بشود، یا زبانش بگیرد، یا رنگش بپرد، ولی بعد از چند ماه کاملا طبیعی می شود و دروغ گفتن را خوب انجام می دهد. برای تشویق او به اینکه خوب دروغ بگوید، می توانیم هر وقت خوب دروغ گفت از او بطور متوالی عکاسی کنیم و عکس هایش را همه جا دور و برش بگذاریم.
مرحله دهم: در این مرحله ابتدا او را در اتاقی با گرمای شصت درجه با کت و شلوار به مدت یک ساعت نگه می داریم و از او می خواهیم سخنرانی کند، بعد او را به اتاقی با سرمای چهل درجه زیر صفر می بریم و با لباس محلی لری از او می خواهیم یک ساعت سخنرانی کند، بعد او را وسط جنگل می بریم و با لباس محلی سرخپوستان وادار به سخنرانی می کنیم و بعد در منطقه کوهستانی با لباس کردی باید یک ساعت حرف بزند، در دفعات اول تعویض لباس برایش بحران شخصیت بوجود می آورد، ولی بعدا بتدریج شخصیت اش را از دست می دهد و همه چیز برایش طبیعی می شود.
مرحله یازدهم: در این مرحله کار آموزشی را با او انجام می دهیم، بخش هایی از کتابهای تاریخ ایران، تاریخ جهان، نظریه ریاضیات، تونل سازی پیشرفته، هندسه تطبیقی، فیزیک اتمی، تاریخ فوتبال ایران، آموزش زبان ترکی، سرخپوستان در قرن بیستم، اقتصاد کلان، متدهای بازوبسته کردن تانک چیفتن، تاریخ بورس در آمریکا، آژانس بین المللی یهود بلای جان ملتها، دیوان شهریار، نظریه مارکسیسم لنینیسم آفاناسیف، نهج البلاغه ترجمه مرحوم طالقانی، ولایت فقیه یا نظریه حکومت اسلامی امام خمینی، چگونه آمریکا را هفتصد تکه کنیم؟ از هوشنگ امیراحمدی، مهندسی شش گوشه در مدیریت احتمال… از هر کدام از این کتاب ها ده صفحه را جداکرده و با هم قاطی می کنیم و بر می زنیم و صحافی می کنیم و به او می دهیم تا هر روز بطور دقیق آن را بخواند و ماهی یک بار از او امتحان می گیریم.
مرحله دوازدهم: در تمام ساعات بیداری از طریق بلندگو و در تمام ساعات خواب با استفاده از گوشی صدایی برایش پخش می کنیم که “ فقط توئی که تعیین کننده ای، بقیه هیچی نیستند.” بعد از سه ماه تعدادی از دوستانش را با او سوار یک قطار می کنیم و حرکت می کنیم، احتمالا هر نیم ساعت یکی از دوستانش را از قطار پرت می کند پائین و آخر کار خودش می ماند و خودش.
نتیجه: ما الآن یک احمدی نژاد داریم که آماده اجماع کردن است، همه با هم ائتلاف کرده در مورد او به اجماع می رسیم.