هم چون هفته های قبل، از میان فیلم های روز سینمای جهان هفت فیلم برای خوانندگان روز انتخاب شده و مورد بررسی قرار گرفته است.
معرفی فیلم های روز
تهاجم The Invasion
کارگردان: الیور هیرشبیگل، جیمز مک تیگ. فیلمنامه: دیو کایگانیچ بر اساس رمان The Body Snatchers نوشته جک فینی. موسیقی: جان اوتمن. مدیر فیلمبرداری: راینر کلاوسمان. تدوین: هانس فونک، جوئل نگون. طراح صحنه: جک فیسک. بازیگران: نیکول کیدمن[کارول بنل]، دانیل کریگ[بن دریسکول]، جرمی نورتام[تاکر کافمن]، جکسون باند[الیور]، جفری رایت[دکتر استیون گالئانو]، ورونیکا کارترایت[وندی لنک]، جوزف سامر[دکتر هنریک بلیسس]، سلیا وستون[لودمیلا بلیسس]، راجر ریس[یوریش]. ۹۹ و ۹۳ دقیقه. محصول ۲۰۰۷ آمریکا. نام دیگر: Invasion of the Body Snatchers، The Visiting.
پس از سقوط یک شاتل فضایی در دالاس، تاکر کافمن یکی از مسئولان دولتی به هنگام بازدید از محل ناخواسته یکی از قطعات شاتل متلاشی شده را لمس می کند. تاکر در بازگشت به خانه، پس از خوابیدن دچار دگردیسی شده و رفتاری غریب پیش می گیرد. همسر سابق او کارول- روانکاو- که با پسرش زندگی می کند، بعد از جدایی از وی با دکتری به نام بن دریسکول دوست شده و آن دو قصد دارند تا در آینده با هم ازدواج کنند. کارول همزمان با تلفن تاکر که تقاضای دیدار پسرش را دارد، با یکی از بیمارانش که از رفتار غریب شوهرش شکوه دارد، ملاقات می کند. او نمی داند چه بر سر شوهرش آمده ولی حس می کند او همان مردی نیست که باید باشد.
کارول به زودی با موارد مشابه زیادی برخورد می کند و پس از به دست آمدن تصادفی ماده ای مشکوک- چون از آلوده شدن پسرش بیمناک است- آن را در اختیار همکاران بن قرار می دهد. آنها به وی می گویند که این ماده منبع زمینی نداشته و ویروسی است که پس از ورود به بدل انسان، هنگام خواب میزبان شروع به فعالیت کرده و جسم و روح وی را تحت کنترل خود درمی آورد. کارول با بروز نشانه های گسترش بیماری و مشاهده آنها نزد تاکر که پسرشان را نزد خود نگه داشته، به منزل سابق شان رفته و می کوشد تا او را نجات دهد. اما خود نیز آلوده می شود. بن و دوستش دکتر گالئانو از وی می خواهند تا رسیدن آنها مقاومت کرده و به خواب نرود. تا آنها بتوانند وی را یافته و پادزهری را که ساخته اند به آن دو تزریق کنند. ولی کارول که تحت تعقیب عوامل تاکر و مبتلایان به ویروس قرار گرفته، دیگر توان مقاومت در برابر بی خوابی را از کف داده…
چرا باید دید؟
چه کسی می خواهد چهارمین بازسازی هجوم ربایندگان جسم را ببیند؟
شاید پاسخ بسیاری به این سوال منفی باشد. چون سینمایی نویسان زیادی در مدح نسخه اصلی[۱۹۵۶ دان سیگل] و ذم بازسازی ۱۹۷۸ فیلیپ کافمن و نسخه ۱۹۹۹ ابل فرارا قلمفرسایی کرده اند. بدیهی است که هر تماشاگر آشنا دچار این فرضیه شود که شیره جان رمان فینی کشیده شده، وی جرات می کنم و می گویم با توجه به فضا و زمان ساخته شدن نسخه اولیه[جنگ سرد] که نشانه هایی محسوس از کمونیسم ستیزی و در واقع بیگانه هراسی آمریکایی داشت؛ نسخه فعلی لااقل فیلمی است که بر خلاف دو نسخه قبلی در زمانه ای درست ساخته شده است. چون نضج گرفتن حرکت های تروریستی بینیاد گرایانه پس از فروپاشی اردوگاه شرق، دنیای فرب را وارد جنگ سرد تازه ای ساخته است.اگر در سال های پس از جنگ جهانی دوم تا فروپاشی شوروی نبرد جاسوس ها زینت بخش فیلم های مهیج بود[شاخص ترین های شان جیمز باند و هری پالمر]، اینک هر شهروند مهاجر یا دو رگه و گاه بومی می تواند در حکم بمب های ساعتی باشد که دشمنان جهان آزاد هر لحظه می توانند آنها را منفجر کنند. نسخه جدید هجوم ربایندگان جسم به شکلی باور پذیر از این هراس سخن می گوید. چون درام فردی موثر یک مادر برای حفظ فرزند را به عنوان پیرنگ برگزیده و از هنرپیشگانی سود می برد که قادر به جلب همدلی بالای تماشاگران هستند. این پیرنگ که در آنونس فیلم با تکیه بر جملاتی چون: هیچ کس نمی تواند به بچه من دست بزند! بر آن تاکید می شود.
تهاجم اولین فیلم انگلیسی زبان الیور هیرشبیگل متولد ۱۹۵۷ هامبورگ است که سه سال قبل بافیلم سقوط[Der Untergang] به شهرتی بین المللی دست یافت. البته جیمز مک تیگ کارگردان با ذوق فیلم V برای انتقام نیز در ساخت فیلم سهیم بوده، کسی که سابقه بسیار خوبی در دستیاری فیلم های مطرح یکی دو دهه اخیر دارد و یقیناً در آینه به تنهایی فیلم های قابل اعتنایی هم خواهد ساخت.
تهاجم محصولی ۸۰ میلیون دلاری است که به تازگی نمایش آن آغاز شده و به شکل قطعی نمی توان درباره موفقیت مالی آن اظهار نظر کرد. ولی فروش ۵ میلیون دلاری هفته اول نمایش آن امید چندانی نیز عرضه نمی کند. پیام اصلی اولین فیلم انگلیسی الیور هیرشبیگل کارگردان آلمانی فیلم[ بر اساس شایعات نقش مک تیگ در پرداخت فیلم چندان زیاد نبوده] این است” هیچ کس آنی که نشان می دهد نیست! همین حرف می تواند به گسترش و رشد بیگانه هراسی غربی ها- که چندان هم پر بیراه نیست- از مسلمان ها دامن بزند. به این دیالوگ دقت کنید:
وندی: شوهر من، شوهر من نیست.
ژانر: علمی تخیلی، مهیج.
درست پشت در خانه شما Right at Your Door
نویسنده و کارگردان: کریس گوراک. موسیقی: توماندندی. مدیر فیلمبرداری: تام ریچموند. تدوین: جفری ام. ورنر. طراح صحنه: رمزی آوری. بازیگران: مری مک کورمک[لکسی]، روری کاچران[براد]، تونی پرز[آلوارو]، اسکاتی نوید جونیور[تیمی]، جان هوئرتاس[ریک]، ویل مک کورمک[جیسن]. ۹۶ دقیقه. محصول ۲۰۰۶ آمریکا. نام دیگر: Forearm Shiver. برنده جایزه بهترین فیلمبرداری و نامزد جایزه بزرگ هیئت داوران جشنواره سندنس.
براد، آهنگسازی بیکار همراه همسرش به خانه ای جدید در منطقه سیلور لیک لس آنجلس اثاث کشی می کنند. فردای آن روز براد در خانه ای که هنوز سامانی نیافته بیدار می شود. لکسی سر کار رفته و زمانی که او برای ریختن زباله از خانه خارج می شود بمبی در مرکز شهر منفجر می شود. براد که نگران لکسی است، می کوشد با وی تماس برقرار کند. اما تمامی خطوط مشغول است و موفق به تماس با همسرش نمی شود. دقایقی بعد رادیو اعلام می کند بمب منفجر شده غباری سمی در شهر پخش کرده و از شهروندان می خواهد تا تمامی منافذ منازل خود را مسدود کرده و تا رسیدن نیروهای امدادی از خانه خارج نشوند. براد به سرعت مقداری چسب مهیا کرده و نگران از سرنوشت لکسی با کمک آلوارو- کارگر منزل مجاور به خانه او پناه آورده- می کوشد تا درزهای خانه را بپوشاند. بعد از چند ساعت مامورین پلیس و ارتشی های ماسک پوش منطقه را تحت کنترل خود در می آورند. همزمان لکسی که آلوده شده از راه می رسد و از براد می خواهد تا او به خانه راه دهد. براد و آلوارو که از جان خود بیمناکند، از این کار امتناع می کنند. سپس براد و آلوارو می کوشند تا با جدا کردن یکی از اتاق های کناری خانه، محلی برای اقامت لکسی فراهم کنند. تا این که رادیو اعلام می کند گروهی مجهز در منطقه ای آن سوی شهر برای مداوای افراد آلوده مستقر شده است. لکسی که پسر کوچک سیاه پوست سرگردانی را در محل یافته، قصد دارد تا به آنجا برود. آلوارو نیز نگران از سرنوشت خانواده ش از خانه خارج می شود و براد بی خبر از خطری که در خانه وجود دارد، تنها می ماند. ساعتی بعد لکسی از راه می رسد و توسط نظامیان دستگیر می شود. اما آن کس که باید از میان برداشته شود، براد است….
چرا باید دید؟
قبول کنیم که وقوع حوادث تروریستی و از همه بارزتر ماجرای انفجار مرکز تجارت جهانی تاثیری بسیار شگرف بر سینمای آمریکا گذاشته است. تا جایی که می شود گفت زیر گونه ای به نام فیلم های بعد از ۱۱ سپتامبر[نوعی از سینمای فاجعه که در تلاقی با ژانر تریلر و سیاسی]در حال شکل گیری است. درست پشت در خانه شما یکی از بهترین نمونه های این ژانر تازه به دنیا آمده است. فیلمی که بر خلاف بسیاری از تولیدات این گونه ترجیح داده تا به درام فردی انسان ها در مکانی محدود بپردازد و از این جهت بر فیلم الیور استون بسیار برتری دارد. درست پشت در خانه شما یک فیلم مستقل است که کمپانی لایون گیتز حقوق پخش آن را به قیمت ۳ مسلیون دلار خریداری کرده و بدیهی است که هدفی تجاری در پشت این کار قرار ندارد. فروش ۶۰ هزار دلاری آن در آمریکا حتی قادر به بازپرداخت هزینه تبلیغات آن هم نیست. ولی بعدها یعنی زمانی که این فیلم از شبکه های تلویزیونی سر در آورد و تماشاگر انبوه موفق به دیدن آن شد، یقیناً پیام آن نیز به گوش شنونده اصلی خواهد رسید.
دربره کریس گوراک هیچ نمی دانیم جز این که معماری خوانده و مدیر هنری و طراح صحنه قابلی است[گزارش اقلیت، باشگاه مشت زنی، ارباب داگ تاون، بلید: ترینیتی و….]. درست پشت در خانه شما اولین فیلم او در مقام نویسنده و کارگردان است و نشان می دهد که به ظرایف کارگردانی آشنا است. کار با بازیگران اندک، در مکانی محدود در تجربه اول کاری جسورانه است که می تواند کارنامه هر کسی را با اتهام تئاتری بودن چار مخاطره کند. اما گوراک به خوبی موفق می شود تا چیدن دقیق حوادث کوچک در کنار هم تنش های روحی و روانی موثری برای شخصیت هایش خلق کند. هراسی که باورپذیر و محتمل است. سوالی که گوراک مطرح می کند این است: مهم نیست که چه کسانی به شهر شما حمله کرده اند یا انفجار بمبی را سبب شده اند[چیزی که در فیلم نیز روی آن تاکید نمی شود و بیشتر پیامدهای آن تصویر می گردد. مانند تیراندازی پلیس به فردی آلوده] اگر شما جای براد بودید، چه می کردید؟
تا این لحظه منتقدان جدی از ستایش فیلم دریغ نکرده اند، و کار فیلمبردار آن را نیز ستوده اند. شما هم اگر مدتی است فیلمی جدی ندیده اید، می توانید از این فرصت استفاده کنید. چون هر جای دنیا که باشید شاید دفعه بعد این واقعه پشت در خانه شما بیفتد!
ژانر: مهیج.
جین شایسته Becoming Jane
کارگردان: جولیان جرولد. فیلمنامه: کوین هود، ساا ویلیامز. موسیقی: آدرین جانستون. مدیر فیلمبرداری: ایگیل برایلد. تدوین: اما ئی. هیکاکس. طراح صحنه: ایو استوارت. بازیگران: آن هاتاوی[جین آستین]، جیمز مک آوی[تام لفروی]، جولی والترز[خانم آستین]، جیمز کرامول[پدر آستین]، مگی اسمیت[بانو گرشام]، جو اندرسون[هنری آستین]، لوسی کوهو[الیز دفویی]، لارنس فاکس[آقای وایزلی]، ایان ریچاردسون[قاضی لانگلوا]، آن مکسول مارتین[کاساندرا آستین]. ۱۲۰ دقیقه. محصول ۲۰۰۷ انگلستان. برنده جایزه بهترین صدا برداری از جشنواره هارتلند.
در انگلستان قرن هیجدهم، زنان تنها یک راه برای زندگی دارند: یافتن شوهری پولدار…اما جین آستین، فرزند ۲۰ ساله خانواده ای فقیر که استعداد نویسندگی را در خود کشف کرده، قصد ندارد تا به راحتی تن به این کار بدهد. هدف وی نویسندگی است، اما شرایط اجتماعی دوران راه را بر وی بسته و استعدادهای وی ارزش چندانی ندارد. او به رغم فشار خانواده پیشنهاد ازدواج وایزلی ثروتمند را رد کرده و همزمان با دانشجوی حقوق جوانی به نام تام لفروی که از اعتماد به نفس فراوانی برخوردار است، آشنا می شود. به زودی عشقی میان این دو جوان پدید می آید و قدرت حاصله از این عشق جسارت لازم را برای ایستادن در برابر فشارهای جامعه و شروع یک زندگی تازه به آن دو می دهد…
چرا باید دید؟
زندگی جین آستین، نویسنده انگلیسی تبار غرور و تعصب که هرگز ازدواج نکرد و همواره به عنوان زنی سرد از سوی دیگران ارزیابی شد، دستمایه فیلمی عاشقانه از جولین جرولد شده است. جین شایسته یا برازنده سومین فیلم بلند او[پس از نوعی از زندگی و Kinky Boots] است. هر چند دومین فیلم او در جشنواره فلوریدا توانست جایزه تماشاگران را به دست آورد، اما امروزه کمتر کسی این دو فیلم را به یاد می آورد و شاید دلیل اصلی آن حضور ممتد جرولد در عرصه ساخت سریال های تلویزیونی- از ابتدای دهه ۱۹۸۰ تاکنون-باشد. جین شایسته محصولی ۱۶ و نیم میلیون دلاری از سینمای انگلستان است که کیت وینسلت، ناتالی پورتمن و کایرا نایتلی برای بازی در نقش اصلی آن کاندید بودند، ولی سرانجام قرعه به نام خانم هاتاوی افتاد که برای بازی در این نقش مجبور به یادگیری نواختن پیانو نیز شد.
اگر داستان غرور و تعصب را خوانده باشید، به خوبی درک خواهید کرد که داستان جین استین چگونه تا امروز الهام بخش ملودرام سازان بسیاری در چهار گوشه دنیا بوده است. و حال پس از گذشت سال ها بخت آن را یافته تا برای ترسیم سیمای خالق آن نیز مورد استناد قرار بگیرد.شاید اگر جین آستین قهرمان این فیلم نبود، با آن به عنوان داستانی از یک مثلث عشقی روبرو می شدیم و یا دست بالا آن را فیلمی درباره مبارزه زنان انگلیسی برای کسب حق رای و برابری با مردان ارزیابی می کردیم. که برخوردی دور از عقل نیز نبود، ولی برخورد مبتکرانه نویسنده و کارگردان فیلم حسی اصیلی به فیلم بخشیده که شما را وادار خواهد کرد بپذیرید: اگر جین استین زنده بود و فیلمساز، یقیناً قصه عاشقانه زندگی خود را چنین روایت می کرد.
جین شایسته در اکران آمریکا تقریباً معادل هزینه تولید خود را به دست آورده، و بدون شک بیش از این مبلغ را در انگلستان به چنگ خواهد آورد. چون بریتانیایی ها وفادار حتی اگر به خاطر دیدن آخرین هنرنمایی بازیگرفقیدشان ایان ریچاردسون و وداع با او هم شده باشد، به دیدار جین شایسته خواهند رفت. ایان ریچاردسون در ۹ فوریه ۲۰۰۷ از میان ما رفت. بازیگری که تماشاگر ایرانی او را برای بازی در نقش فرانسیس اورکهارت، سیاستمدار مزور سریال خانه ورق[در ایران خانه پوشالی، با صدای ناصر تهماسب و مدیریت دوبلاژ امیر هوشنگ زند] همواره به یاد خواهد داشت.
ژانر: درام، زندگی نامه، عاشقانه.
بدون رزرو No Reservations
کارگردان: اسکات هیکس. فیلمنامه: کارول فوش، ساندرا نتلبک. موسیقی: فیلیپ گلس. مدیر فیلمبرداری: استورات درایبرو. تدوین: پیپ کارمل. طراح صحنه: باربارا لینگ. بازیگران: کاترین زتا جونز[کیت آرمسترانگ]، آرون اکهارت[نیک]، ابیگیل برسلین[زوئی]، پاتریشیا کلارکسون[پائولا]، جنی وید[لی]، برایان اف. اوبراین[شون]. ۱۰۵ و ۱۰۳ دقیقه. محصول ۲۰۰۷ آمریکا، استرالیا. نام دیگر: Mostly Martha.
کیت آرمسترانگ سرآشپز رستورانی در منهتن و بسیار در کار خود موفق و زنی بسیار منظم است. او نظم و ترتیب محیط کار را در زندگی شخصی خود نیز به کار بسته و همچون یک سرآشپز زندگی خود را اداره می کند. کمال گرایی کیت باعث می شود تا انسان های پیرامون وی همواره فاصله خود را با وی حفظ کنند، اما این نظم و ترتیب با ورود دو انسان به زندگی او بر هم می خورد. اولین آنها نیک نام دارد که به عنوان آشپز وارد آشپزخانه تحت فرماندهی وی شده، و بر خلاف کیف انسنی شاد و پر تحرک و دوست داشتنی است. هنگام کار اپرا گوش می کند و تا جایی که باعث آزار همکارانش نشود با آنان شوخی می کند. شخص دوم، خواهر زاده ای به نام زوئی است که ناگهان وارد منزل وی شده است. به نظر می رسد کیت در موقعیت سختی قرار گرفته و باید این دو نفر را که زندگی شخصی و شغلی او را به هم ریخته اند، کنترل کند. اما خیلی زود در می یابد که ابتدا با علاقه خود نسبت به نیک- که به تازگی آن را کشف کرده- نیز بجنگد….
چرا باید دید؟
اگر شما هم جزو کسانی هستید که از تماشای ابیگیل برسلین- دختر کوچولوی شیرین فیلم Little Miss Sunshine- لذت بردید، اگر از تحسین کنندگان بانو کاترین زتا جونز هستید و از بازی آرون اکهارت در میان گروه مردان و ممنون که سیگار می کشید دارید، بدون رزرو فرصت خوبی برای دو ساعت تمدد اعصاب در اختیارتان می گذارد. [شاید بهتر می بود به روال برنامه های آشپزی این طور شروع می کردم؛ مواد لازم برای تهیه یک فیلم عاشقانه و الی آخر…]
اسکات هیکس متولد ۱۹۵۳ اوگاندا، از کارگردان های به نام استرالیاست- تماشاگر ایرانی شاید فیلم سباستین و اسپارو او را به خاطر داشته باشد که چندین بار از تلویزیون ایران پخش شد- که با فیلم شاین[۱۹۹۶] شهرتی جهانی کسب کرد. اما بعد از این فیلم هر چند پروژه هایی گران قیمت مانند برف روی درخت های سدر یا قلب هایی در آتلانتیس را کارگردانی کرد، اما موفقیت شاین تکرار نشد. شاید انتظارات ما و دیگران هم از او زیادی بالا رفته بود، به همین خاطر پس از مدتی وقفه این بار فیلم کوچک تر و جمع و جورتری بازگشته[۲۸ میلیون دلار] و حیطه امنی نیز برای کار خود برگزیده استژانر کمدی عاشقانه]. و خوشبختانه حاصل کار بسیار راضی کننده است. هم برای تماشاگر آمریکایی که ۴۰ میلیون دلار نصیب تهیه کنندگان فیلم کرده و هم برای منتقدان که بار دیگر زبان به مدح او گشوده اند.
فیلم سکوی پرتابی برای آرون اکهارت است که باید جای جورج کلونی و مل گیبسون پا به سن گذاشته را در محصولات هالیوودی در آینده پر کند. بازیگری که چند سال گذشته به خاطر حضور در پروژه های مستقل و نقش های متفاوت اسم و رسمی به هم زده است. بدون رزرو بازسازی فیلمی ایتالیایی به نام Bella Martha[۲۰۰۱] است که دقیقاً بر اساس کلیشه های ژانر کمدی عاشقانه ساخته شده، اما نباید به این دلیل آن را دست کم گرفت. چون قبل از تماشای این گونه فیلم ها نیز بسیاری از ماها از ساختار کلیشه ای آن آگاهیم، با این حال برای دیدن شان به سینما می رویم.[مثل طرفداران ژانر اکشن یا فیلم های جکی چان] فیلم هایی که اگر مثل این یکی خوب ساخته شوند-کم و زیاد نداشته باشند- بهترین گریزراه شما برای فرار از رخوت و یکسانی زندگی روزمره است.
ژانر: کمدی، درام، عاشقانه.
براتز/ توله ها Bratz
کارگردان: شو نمک نامارا. فیلمنامه: سوزان استل جنسن بر اساس داستانی از ادام د لا پنیا، دیوید ایلنبرگ. موسیقی: جان کودا. مدیر فیلمبرداری: کریستین سبالدت. تدوین: جف کاناوان. طراح صحنه: راستی اسمیت. بازیگران: ناتالیا راموس[یاسمین]، جنل پریش[جید]، لوگان براونینگ[ساشا]، اسکایلر شای[کلوئی]، چلسی استاوب[مردیث]، آن لیز وان در پول[آوری]، ملسی جاو[کویین]، استیون لانسفورد[کامرون]، جان وویت[آقای برکمن]. ۱۱۰ دقیقه. محصول ۲۰۰۷ آمریکا.
یاسمین، جید، ساشا و کلوئی چهار دوست نزدیک از دوران کودکی هستند، که هر کدام استعدادی خاص دارند. آنها این توانایی ها را در جهت تکمیل یکدیگر به کار می برند. آنها وارد مرحله تازه و پر هیجانی از زندگی خود شده اند و آن ورود به دبیرستان کری نیشن است. ولی به زودی کشف می کنند که این مکان یک میدان بزرگ مبارزه است و باید به خاطر خویشتن و یکدیگر تن به مبارزه دهند. محرک اصلی همه این وقایع رفتارهای سرد و خشن مردیث باکستر دیملی کلاس آخری است، ولی به نظر می رسد که مدیر مدرسه آقای برکمن دورادور مراقب این چهار دوست نزدیک است….
چرا باید دید؟
اگر با پدیده هایی چون عروسک های باربی آشنا یا اصولاً عروسک باز باشید، به یاد دارید که در سال ۲۰۰۱ عروسک های براتز وارد بازار شد و خیلی زود در چهار گوشه دنیا برای خود دوستداران و خریدارانی دست و پا کرد. این عروسک ها تا امروز شخصیت های اصلی یک فیلم زنده و یک فیلم انیمیشن بوده اند، اما این یکی، یعنی دست پخت جناب مک نامارا قرار است چیز دیگری باشد!!!
شون پاتریک مک نامارا متولد ۱۹۶۲ بوربنک، کالیفرنیا کارگردان خوش نامی در عرصه فیلم های کودکان و نوجوانان است که برای فیلم Race to Space جوایز معتبری از جشنواره جیفونی و ویسکانین و برای Even Stevens جایزه بافتا را دریافت کرده است. تهیه کننده، نویسنده، بازیگر و کارگردان پر کاری که سابقه ای نزدیک به دو دهه کار موفق در تلویزیون نیز دارد. اما براتز نمونه خوبی برای آشنایی با کار او نیست. هر چند نگاهی محترمانه به چهار قهرمان متفاوت[از چند نژاد مختلف] فیلم دارد و می کوشد مضمون رفاقت موجود در قصه را پر رنگ تر کرده و رنگی اجتماعی/سیاسی نیز به آن بدهد: یعنی ایستادگی و اتحاد در برابر توتالیتاریسم. اما جان مایه اثر فاقد قدرت لازمه است و تلاش های جناب شان هم بر باد می رود. نکته جالب فیلم جان وویت است که زیر گریم سنگین اش به زحمت قابل شناسایی است. فیلم در هفته اول نمایش خود ۱۰ میلیون دلار درآمد داشته و به نظر می رسد شایعات ساخته شده پیرامون این فیلم برای دوستداران آن از جمله حضور پائولا عبدل نیز که قرار بوده تا بر بازار گرمی آن بیفزاید، تا این لحظه چندان موثر نبوده است. ما هر چه شرط بلاغ بود گفتیم، ولی عروسک بازها حرف هیچ خدایی را هم گوش نمی کنند!
ژانر: کمدی، خانوادگی.
و حالا شما را چاک و لری اعلام می کنم I Now Pronounce You Chuck and Larry
کارگردان: دنیس دوگان. فیلمنامه: بری فانرو، الکساندر پاین، تیم نیلور با همکاری لو گالو. موسیقی: روپرت گرگسون ویلیامز. مدیر فیلمبرداری: دین سملر. تدوین: جف گورسون. طراح صحنه: پری اندلین بلیک. بازیگران: آدام سندلر[چارلز لوین/چاک]، کوین جیمز[لارنس والنتاین/لری]، جسیکا بیل[الکس مک داناف]، دان ایکروید[کاپیتان تاکر]، وینگ ریمز[فرد جی. دانکن]، استیو بوسمی[کلینتون فیتزر]، نیکلاس تورتورو[رینالدو پینه را]. ۱۱۰ دقیقه. محصول ۲۰۰۷ آمریکا. نامزد بهترین فیلم تابستانی از مراسم MTV، نامزد بهترین فیلم تابستانی از مراسم انتخاب نوجوانان.
چاک و لری دو مامور آتش نشانی چشم به کمک هزینه ازدواجی دوخته اند که سازمان آتش نشانی برای زوج های تازه ازدواج کرده می دهد. آنها راه حل جالبی برای به دست آوردن این پول یافته اند: بازی در نقش یک زوج همجنس گرا!!! که قصد ازدواج دارند. اما این کار آن چنان که به نظر می رسد راحت نیست، چون هر حرکت آنها زیر نظر همکاران شان، کارآگاهی به نام فیتزر و وکیلی زیبا به نام مک داناف قرار دارد…
چرا باید دید؟
یک فیلم دیگر از آدام سندلر با همان ویژگی هایی که از او انتظار دارید و این بار در یک کمدی همجنس گرایانه!
نه دست نگهدارید، این بار با یک تفاوت عمده: فیلمنامه این یکی الکساندر پاین است، خالق همه چیز درباره اشمیت و Sideways. و متاسفانه کارگردان کسی نیست جز دنیس دوگان که یکی از همکاری های پیشین او با سندلر[نیکی کوچولو] نامزد تمشک وحشی بود. با این وجود جای نگرانی نیست، چون فیلم ۸۵ میلیون دلاری آنها موفق شده تا ۱۲۰ میلیون دلار از جیب تماشاگر آمریکایی بیرون بکشد. شخصاً دلیل موفقیت آن را زوج مناسب فیلم می دانم. کوین جیمز که با The King Of Queens موفق شد تا میلیون ها هواخواه پیدا کند، همان طور که در پوستر فیلم دیده می شود سندلر در این فیلم به دوش و آغوش کشیده است. [به قول ورزش خواران محترم: فیلم را مال خود کرده!]
البته دوستداران سندلرنیز ناراضی از سالن بیرون نرفته و شیمی این دو نفر بر آنها کارگر شده است. همان طور که در آغاز اشاره کردم، سهم اصلی این موفقیت از آن فیلمنامه نویسان آن است. بی تردید همکاری تیم تیلور و الکساندر پاین نسبت به دو فیلمی مذکور وجوه کمیک تری دارد. شخصیت های بسیار دقیق پرداخته شده و حوادثی که هر چند ریز، اما در چیدمان نهایی عامل اصلی شکل گیری یک کمدی موقعیت خوش ساخت هستند. همین عوامل باعث شده تا فیلمی که از هر گونه جلوه های ویژه آن چنانی امروز خالی است، فروشی بالای ۱۰۰ میلیون دلار کسب کند. شاید مقایسه بی جایی باشد، اما احساس می کنم که نویسندگان فیلمنامه و کارگردان آن گوشه چشمی به شیرینی شانسی بیلی وایلدار داشته اند. داستان وکیل حقه بازی که با استفاده از موقعیت به دست آمده سعی دارد پولی کلان را به جیب بزند. ولی دو قهرمان ساده دل ما فقط برای یک مبلغ نه چندان زیاد باید نقش زوجی همجنس گرا[در حالی که یکی از آنها قبلاً عیالوار بوده] را بازی کنند و هیچ کدام خباثت والتر ماتائو را هم ندارند!
ژانر: کمدی.
تراموا Tramvay
کارگردان: اُلگون آرون. فیلمنامه: عزالدین چالیشلار، نازلی چتینوک، اُلگون آرون. موسیقی: اتکین آرون. مدیر فیلمبرداری: اُلگون آرون، اولاش زیبک. تدوین: اُلگون آرون، بولایر مورات، ارکان ئوزکان. طراح صحنه: نازلی چتینوک. بازیگران: فیرات تانیش[حامیت]، امل چول گئچن[پلین]، ایتری کوشار[ماحموت]، حالیت ارگنچ[نزیه]، گوکهان ئوزوگوز[گوکهان]، مصطفا شیمشک[هالدون]، آیجا بینگول[الیف]، تومریساینجر[مادام النی]، سرکان کسکین[جیب بر ۲]، دیلک سربست[جولی]، آحمت آغااوغلو[عکاس]، گوزده باغچالیشان[دختر مومن]، چلیک بیلگه[استاد دانشگاه]، سرن گوکسل[لیز]، یونوس گونر[آدمکش]، حالیل ابراهیم کالایجی اوغلو[پدر]، باریش کوچوک گولر[پسر]، باشاک مشه[جیب بر ۱]، رامیز یالچین[پدر حامیت]. ۸۳ دقیقه. محصول ۲۰۰۶ ترکیه. برنده جایزه بازیگر خوش آتیه/امل چول گئچن از جشنواره فیلم آنکارا.
حامیت پس از کتکی سختی که از پدرش- صاحب یک سینما در بی اوغلو- به خاطر گم شدن یک صندلی می خورد، به همراه دوستش ماحموت- کارگر سینما- محل کارش را ترک می کند. او که سرش به شدت ضرب دیده و زخمی شده، پس از سوار شدن به تراموا رفتاری ناهنجار از خود بروز می دهد. حرکات او و ماحموت باعث آزار مسافران شده و پس از درگیری لفظی کوتاهی، آن دو تراموا و مسافرانش را به ضرب چاقو گروگان می گیرند. مسافرانی از طبقات مختلف اجتماعی، که هر کدام مشکلاتی خاص خود دارند. از پیرزنی یونانی، تا دو مانکنی که به همراه عکاس برای کار تصویر برداری سوار تراموا شده اند. پدر و پسری که عازم خانه هستند، زنی با حجاب که از حرف های رکیک این دو نفر چهره در هم کشیده، پلین که بعد از خداحافظی با معشوق سوار تراموا شده و از همه مهم تر مرد مرموزی که خونسردانه و بی حرکت روی صندلی خود نشسته و کیفی چرمی روی زانویش دارد و توسط مسافری مسلح زیر نظر گرفته شده است….
چرا باید دید؟
نزدیک به یک دهه قبل بود که فیلم کاباره بالکان-گوران پاسکالیه ویچ- به نمایش در آمد. فیلمی که به در یکی از سکانس های کلیدی آن تراموایی که محل برخورد انسان هایی متفاوت و در آستانه بروز خشونت بود. تراموای اُلگون آرون که از تاثیر این فیلم دور نیست، به نسخه ترکی و بسط یافته همین سکانس مانند است. فراموش نکنیم که بالکان منزل گاه ترک ها نیز بوده و همانندی های فرهنگی زیادی نیز در میان کشورهای مختلف این منطقه وجود دارد.
تراموای اولین فیلم بلند اُلگون آرون متولد ۱۹۶۳ استانبول که تا امروز مشاغلی چون تهیه کننده، فیلمنامه تویس و مدیر فیلمبرداری داشته است. فرزند ئوزدمیر آساف-شاعر- و یلدیز موران-عکاس مشهور- که در دانشگاه سینان معمار و مدرسه بین المللی فیلم لندن سینما خوانده است. تراموای به عنوان اولین فیلم او و با عنایت به اوضاع سیاسی اجتماعی حاکم بر ترکیه، یک تریلر سیاسی است. فیلم مهیج درباره اختلافات طبقاتی، نژادی، دینی، فقر و تبهکاری که به ابراز خشونت فیزیکی می انجامد. در یک کلمه تراموای به مثابه یک کشور….
سکانس آغازین فیلم یکی از شوک آورترین صحنه های فیلم است که طی آن صاحب یک سینمای نمایش دهنده فیلم های پورنو به خاطر گمشدن یک صندلی پسرش را به شکلی وحشیانه و تا سر حد مرگ کتک می زند. [برای کسانی که سکانس کتک کاری فیلم برگشت ناپذیر گاسپار نوئه را دیده اند، این یکی خیلی لطیف تر است!] پسر بر اثر این واقعه دچار شوک شده و در اولین فرصت همین خشونت را به مسافران تراموا منتقل می کند. اما او در جمع بندی نهایی شاید معصوم تریم فرد این سفر باشد. چون مقصر اصلی دوست نزدیک او و همکارش ماحموت است که صندلی را دزدیده و به یک دستفروش فروخته است. دیگر مسافران نیز هر کدام دچار معضلی هستند و در یک کلام هیچ کس پاک نیست. دخترانی که به قصد کسب لقمه نانی شغل مدل بودن را انتخاب کرده اند یا آدم کشی که برای از میان بردن کلاهبرداری خونسرد اجیر شده است. یا پلین که تماشاگر برای دقایقی طولانی بی پروایی او و تحقیر عاشق ساده اش را باور می کند. از این روست که در پایان حامیت پس از کشتن ماحموت خودکشی می کند.
به خاطر نمایش همه این ناهنجاری بوده که ساخت و نمایش تراموا با سه سال کار و وقفه همراه بوده، فیلمی که با دوربین دیجیتال ساخته شده و تمامی ویژگی های یک اثر مستقل را نیز داراست. سینمای مستقل ترکیه قوام یافتن خود در دو سه سال اخیر را مدیون امکاناتی است که پیشرفت های تکنیکی و تولید گسترده دوربین های دیجتال فراهم کرده است. فیلم های شاخصی چون مشتق[اولاش اینان اینانچ] و شیر یا خط[اعور یوجل] بدون وجود این امکانات هرگز ساخته نمی شدند. خوب است که فیلمسازان دیگر کشورهای آسیایی نیز سینمای در حال شکوفایی مستقل ترکیه را سرمشق خود قرار بدهند. تا آن روز اگر بعد از مدت ها به دنبال فیلمی تکان دهنده و به قول استاد جعفر شهری-خمارشکن- هستید، سوار همین تراموا شوید!
ژانر: جنایی، درام، مهیج.