نامه به جناب عزرائیل

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

عزی جون سلام!

الآن دو سه روزه می خوام باهات حرف بزنم، ولی همه اش فکر می کنم شما ممکنه فرصت خوندن این چرندیات رو نداشته باشید، و ما مثل آقای احمدی نژاد که هی نامه می نویسه و جواب نمی گیره بشیم و شما به ما جواب ندی جلوی مردم کلی شرمنده بشیم و در بارگاه الهی سرافکنده. راستی گفتم احمدی نژاد، شما آقای جنتی رو که می شناسین؟ احمد جنتی، عضو شورای نگهبان است و ریش سفید داره و قد کوتاه، خیلی پیر شده، نمی دونم چطور شد یاد ایشون افتادم.

خیلی وقته بچه ها به شما زیاد فکر می کنن و براتون پیغام و پسغام می فرستن، ولی شما نه که با جوونها تا مشکلی پیش نیاد و جنگی نشه و توپ وو تفنگی در نره، کاری ندارین و دائم دور و بر پیرمردها می گردین، اصلا این ها رو نمی شنوین. البته می دونم با این بهار عرب که ناهاربازار شماست، خیلی سرتون شلوغه و اصن یه وضعی، فرصت نمی کنین به فیس بوک و این جاها سربزنین. ولی بالاخره مردم هم از شما انتظار دارن. نه اینکه خدای نکرده بخوان پیشنهاد خاصی بدن، یا نظر خاصی اعمال کنن. گفتم نظر اعمال کنن یاد آقای احمدجنتی افتادم، می شناسین اش که، همونی که توی شورای نگهبان هست و نظر اعمال می کنه، داشتم چی می گفتم، منظورم این بود که جوون ها این روزها براتون پیغام می گذارن، یک توجهی به این بکنید هم بد نیست، لطفا سه تا دبلیو بزنین، بعدش بنویسین فیس بوک، خودتون پیداش می کنین، حاج آقا میکائیل فکر کنم با تکنولوژی جدید بیشتر آشنا باشه، از ایشون هم سووال کنید.

منظورم این بود که ما گرفتاری هایی داریم که شما می تونین با اون شنل مشکی و نقاب خوشگل و تبر درازتون حلش کنید، واقعیتش اگه خودمون از دست مون برمی اومد زحمت تون نمی دادیم. با این همه مشغولیت که دارید، ولی گرفتار شدیم که خدمت تون مزاحم شدیم. گفتم مزاحم، واقعا بعضی ها خیلی مزاحم کارهای مردم می شن، مثلا همین آقای جنتی، می شناسین اش که؟ ایشون خیلی پیر شده، ولی دائما توی هر انتخاباتی مزاحم مردم می شه، جلوی این و اون رو می گیره. الغرض! قصد نداشتیم مزاحم بشیم فقط می خواستیم بگیم به ما کمک کنید. البته ما می دونیم که اجل که خداوند تعیین می کنه مثل ساعت سوئیسی یک دقیقه این ور و اون ور نمی شه، ولی بالاخره ساعت سوئیسی هم گاهی می خوابه، گاهی کار نمی کنه، حتی من دیدم گاهی یک ساعت این ور و اون ور می شه. منظورم اینه که شما یک کارهایی از دست تون برمی آد که از دست هیچ کس برنمی آد. مثلا همون زحمتی که در مورد حاج آقا قذافی یا آقای صدام حسین کشیدید، خوب اگر با اون کف با کفایت تون ترتیب طرف رو نداده بودین مجبور بودین به جای اینکه یک ماموریت برین لیبی، پونصد بار برین و پونصد تا بچه و زن و جوون رو بکشید. کار خودتون زیاد می شد، من واقعش به این فکر می کنم که شما نباید اینقدر خسته بشین که وقتی می رین ماموریت نگران نگهبانهای فلان پیرمردی که صدای مشکوکی داده منتظره قبض رو براش صادر کنید، باشید. گفتم نگهبان یاد حاج آقا جنتی عضو شورای نگهبان افتادم، بیچاره پیرمرد دیگه راه هم نمی تونه بره، همه اش مریضه، می شناسینش که؟ همون که توی شورای نگهبانه. من حالا آدرس خونه و دفترش رو می دم، یه وقت دیدین لازم شد.

منظورم اینه که شما یک زحمتی بکشین و یک نگاهی به اون لیست تون که توی اون دفترچه “ اجلیات” نوشتید بکنید، ببینید وسط این جنگ و دعواها و بزن بزن ها، موقع رفتن به سوریه و لیبی و تونس و مصر و سودان و جاهای دیگه، یه وقت یک اسمی چیزی جا ننداخته باشید، اسمشون احمده، احمد جنتی، تو خونه بهش می گن قابیل. ممکنه از قلم تون در رفته باشه و همین جوری بمونه. نه اینکه فکر کنید من خدای ناکرده، خدای ناکرده می خوام توی کار خداوند و اجل و کار شما دخالت کنم، ولی دلم نمی خواد عزی جون ما فردا وقتی می خوان توی دیوان محاسبات الهی به کارش رسیدگی کنن، یه دفعه بگن مثلا شما واسه چی این آقای جنتی، احمد آقای جنتی عضو شورای نگهبان، بابای علی، اسم پدر هاشم شماره شناسنامه 121 صادره از لادان اصفهان، رو یادتون رفته. بعدش به عزی جون ما بگن آلزایمر گرفته یا وظایف محوله رو بخوبی انجام نمی ده. من بخاطر خودتون می گم، وگرنه مشکلی با آقای جنتی ندارم، ایشون فقط مزاحمه و زیاد جیغ می زنه، وگرنه ما که نمی خوایم اجل خداوند عقب و جلو بشه.

برادر ملک الموت!

راستش رو بخواهید قصد اسائه ادب رو از طریق نامه نوشتن به شما نداشتم، چه بی ادبی بزرگتر از اینکه یک آدم بدبخت که خداوند از بهشت خودش بیرون کرده، اونم بخاطر یک گاز از سیب، باز یک موزی، آناناسی، توت فرنگی، نارنگی بود یک چیزی، آخه سیب هم شد میوه که این آدم ورداشت گاز زد و ما رو بدبخت کرد؟ الآن تو خونه همه بچه هاش بری کیلو کیلو سیب گاز نزده و سالم تو یخچاله یا می گنده و می ریزن دور. بگو پدر من، پدر بزرگ من، جد من، آقای آدم! آخه سیب هم میوه بود که شما بخاطرش خودتون رو آلاخون والاخون کردید؟ واقعا بی ادبی بزرگتر از این نیست که یک آدم میوه نشناس سیب خور، بخواد به یک فرشته عزیز اون هم با یک لباس شبیه لباس های فیلم “ جیغ” چیزی رو تذکر بده؟ من به این جوانهای جاهل که در فیس بوک صفحه درست کردند و یادآوری می کنن به شما که آقای جنتی رو فراموش نکنید تذکر دادم که شما اصلا کاربر فیس بوک نیستید، اصلا شما طرف چیزهای جدید که جوونها توش هستند نمی رید، یعنی کار درستی هم می کنید، مشتری های شما همه شون بالای شصت سال و هفتاد سال دارن، همه اش می رین مسجد و این جورجاها که پیرمردها می رن. پیرمردهایی مثل همین احمد آقای جنتی فرزند هاشم شناسنامه 121 صادره اصفهان یا مثلا سید علی خامنه ای که اینها عمرا اگر پاشون رو توی فیس بوک بگذارند.

من می دونم شما الآن توی لیبی گرفتاری دارید، توی سوریه درگیر هستید، توی روسیه مافیا داره زحمت به شما می ده، بالاخره کسی هم قدر شما رو نمی دونه. هر چی بیشتر کار کنین عوض اجر و ارج و قرب، همه اش تف و لعن بیشتری نصیب تون می شه. این مردم هم قدرناشناس هستند. البته در یک جاهایی بهتون برنخوره من بهشون حق می دم، مثلا شما دقت نمی کنید، من مطمئنم که پریروز که رفتید سراغ حاجی بخشی می خواستین برین سراغ حاجی جنتی، ولی به اسم دقت نمی کنید، تقصیر شما هم نیست، 190 کشور هست یکی اسمش پاتریکه، یکی اصغره، یکی یوهانه، یکی سامول، یکی ویکتور، یکی فضل الله، یکی جاسم، یکی مومبولا، یکی احمد جنتی، صد جور اسم هست، خوب قاطی می کنید، احتمالا خواب بوده، شما هم ریش دراز رو دیدین و از یکی پرسیدین حاجی همینه، اونم گفته بله، شما هم فورا قبض رو صادر کردید.

عزی جون!

غرض از این همه حرف زیادی که زدم همین بود که شما اگر بموقع به وظیفه تون عمل کنید، خیلی عذر می خوام، روم به دیوار، روم به گل، گلاب به روتون، شرمنده، ولی اگر شما بموقع این حاج آقا رو ببرین یا مثلا آقای بزرگ رو که دیگه وقت رفتن شون هست ببرید، خودتون زحمت تون کمتر می شه، حساب دو دوتا چارتاست، شما یکی رو که 73 سال یا 82 سالشه بخواهید ببرید، یک لحظه جمال بی مثال شما رو ببینه، ایکی ثانیه تمومه، ولی وقتی اینها رو نمی برین، ملت برای اینکه اونها رو بذارن کنار، باید چهار هزار نفر کشته بدن، اونم همه بیست سال و 25 سال که جون هر کدوم رو شما بخواهید بگیرید نیم ساعت طول می کشه، خوب هم از نظر وقت بصرف تونه، هم اینکه حساب و کتاب خداوند هم درست در می آد، وگرنه ملت یک حرف هایی می زنن که خود حاج آقای بزرگ، آقا قادر رو عرض می کنم، ناراحت می شن. خیلی ممنون از توجه شما. در پایان مجددا عرض می کنم اسم ایشون احمد جنتی، فرزند هاشم، شناسنامه 121 صادره از اصفهان، اسم پسرش هم علی، آدرس خونه هم اگر لازم شد بفرمائید تا بفرستم. ارادتمند، ابراهیم نبوی