چندسال پیش، با جمعی ازدوستان به مجموعه جام جم خیابان ولی عصر تهران رفته بودیم. ازمعدود جاهایی که درغرفه های مختلف غداهای متنوع ایرانی وغیرایرانی طبخ می شود. یکی ازمیان ما غذای چینی سفارش داد. او که ایرانی-آمریکایی بود دراثنایی که غذایش آماده شود اندرخوشمزگی وفوائد غذای چینی آنقدرصحبت کرد که دل همه ما رفت.
غذا که آمد همه ما چشم به دهانش دوخته بودیم که ببینیم خوردن غذای چینی چه لذتی دارد. هنوز لقمه اول ازدهانش پایین نرفته بود که با عصبانیت رو به یکی از کارکنان آنجا کردو گفت: “آقا این که به جای غذای چینی، خورشت ایرانی است؟!” برخلاف خیلی از ما ایرانی ها که وقتی جای خیلی شیکی می رویم وبا اتفاق غیرمنظره ایی روبرو می شویم سخنی به لب نمی آوریم واعتراض نمی کنیم دوست ما شروع کرد به اعتراض. خلاصه آشپز آمد با کلی عذرخواهی و گفت: “خانم معذرت می خواهم، این آشپز جدید ما تازه وارد است نمی داند واقعا چطور غذای چینی درست کند، البته درست می شود. اما مردم که نمی دانند این غذا چینی نیست، بنابراین زیادفرقی نمی کند…. احتمالا شما قبلا خورده اید.” لهجه دوست ما نشان می داد. اما این سخن همه ما را برآشفت. شگفتی و تعجب ما این بود: حالا مردم متوجه نشوند - چون درچین وجاهای دیگر غدای چینی نخورده اند- ولی انصاف نیست به اسم غذای چینی، چیز دیگری به خورد آنها بدهی؟
داستان انتخابات و سازمان های شبه دموکراتیک در ایران به مثابه همان ارائه غذای چپنی با طبخ ایرانی است. شورای نگهبان ودیگرنهادهای ناظر چنان بلایی بر سر روند برگزاری انتخابات آورده اند که عملا دسترسی بخش عمده ایی از مردم که نگاه متفاوتی به گرداندن امور جامعه دارند به قدرت بی معنی شده است. تقسیم بندی ”خودی” و “غیرخودی” طی سالهای گذشته مبنای ورود افراد به نهادهای کاملا کنترل شده شبه دموکراتیک بوده است نه قانون انتخابات ودیگر قوانینی که برحضور مردم درچرخه قدرت صحه می گذارد.
همین دایره خودی ها نیز طی این چند سال دستخوش تغییرات فراوانی شده است. به نحوی که بسیاری از افرادی که سه چهار سال پیش خودی محسوب می شدند تنها با انتقادات ملایم واظهار نظرهای مستقل خود را ازدایره حمایت هدایت کنندگان دموکراسی ایرانی خارج دیده اند وبه ناچار از این نهادها به بیرون انداخته شده اند.
بنابراین از انتخابات ونهادهایی مانند “مجلس شورای اسلامی” ومفاهیمی مانند “رای مردم” تنها صورت آن باقی مانده و عملا از آنچه که قانون گذار درابتدای انقلاب مرادش بود دیگر خبری نیست.
اصلاح طلبان ونیروهای منتقد نیز که دائما بر مشارکت تاکید می کنند ومی دانند رفتن به سوی هرگونه تحریم ویا شرکت نکردن درانتخابات به معنی از دست دادن همان سهمی است که به صورت سنتی دریافت می کنند، در نهایت به صورتی هدایت می شوند تا سهم اندک از پیش تعیین شده را دریافت کنند. آنها به قلب معنای انتخابات به ناچار تن می دهند وچون همه پروژه سیاسی شان محدود می شود به رفتن به مجلس ویا ریاست جمهوری، به انتظار می نشینند تا یک بار دیگر بتوانند سهمی که به آنان داده می شود را دراختیار بگیرند.
گردانندگان این صحنه نامی که براین نمایش می گذارند را دموکراسی می خوانند و احترام به رای مردم. درحالی که به برکت گردش اطلاعات ازطریق مکانیسم های مختلف، مردم آگاهند که ماجرا ازچه قرار است. واقعیت این است که این دموکراسی مدل ایرانی که اختراع شورای نگهبان ودیگرنهادهای همسوست، نهایت تحمل نظامی است که با دستکاری دربدیهی ترین اصول تلاش می کند چیزهایی را به خورد مردم بدهد که این روزها عملا به خورد کسی نمی رود. درواقع امروز حتی اگر افراد نتوانند به روندی که انتخابات را عملا از ماهیت مردمی خود خارج کرده اعتراض کنند، اما متوجه می شوند که چه کسانی و درطی چه فرآیندی وبا چه اهدافی مواد اولیه غذای طبخ شده را عوض کرده اند ومزه آن چنان تغییرکرده که کسی نمی داند آنچه برسرسفره است دقیقا چه نامی دارد. درواقع کمتر کسی است که نداند آنچه به خوردش داده می شود نه غذای چینی بلکه خورشت ایرانی است.
کاهش درصد شرکت کنندگان درانتخابات روز جمعه علی رغم علاقه مندی مسئولان به بالا بردن درصد رای دهندگان -که البته امری بی سابقه نیست- پیامی جدی درخود دارد. این راه همانی است که صدام حسین را به جایی رساند که در انتخابات بالای 90 درصدی پیروزی خود را جشن بگیرد. باور کنید هیچ آدم عاقل وسالمی چنین پیروزی را خوش نمی دارد.