دموکراسی ایران وغذای چینی

امید معماریان
امید معماریان

po_memarian_01.jpg

چندسال پیش، با جمعی ازدوستان به مجموعه جام جم خیابان ولی عصر تهران رفته بودیم. ازمعدود جاهایی که ‏درغرفه های مختلف غداهای متنوع ایرانی وغیرایرانی طبخ می شود. یکی ازمیان ما غذای چینی سفارش داد. او ‏که ایرانی-آمریکایی بود دراثنایی که غذایش آماده شود اندرخوشمزگی وفوائد غذای چینی آنقدرصحبت کرد که دل ‏همه ما رفت.‏

غذا‎ ‎که آمد همه ما چشم به دهانش دوخته بودیم که ببینیم خوردن غذای چینی چه لذتی دارد. هنوز لقمه اول ‏ازدهانش پایین نرفته بود که با عصبانیت رو به یکی از کارکنان آنجا کردو گفت: “آقا این که به جای غذای چینی، ‏خورشت ایرانی است؟!” برخلاف خیلی از ما ایرانی ها که وقتی جای خیلی شیکی می رویم وبا اتفاق غیرمنظره ‏ایی روبرو می شویم سخنی به لب نمی آوریم واعتراض نمی کنیم دوست ما شروع کرد به اعتراض. خلاصه آشپز ‏آمد با کلی عذرخواهی و گفت: “خانم معذرت می خواهم، این آشپز جدید ما تازه وارد است نمی داند واقعا چطور ‏غذای چینی درست کند، البته درست می شود. اما مردم که نمی دانند این غذا چینی نیست، بنابراین زیادفرقی نمی ‏کند…. احتمالا شما قبلا خورده اید.” لهجه دوست ما نشان می داد. اما این سخن همه ما را برآشفت. شگفتی و ‏تعجب ما این بود: حالا مردم متوجه نشوند -‏‎ ‎چون درچین وجاهای دیگر غدای چینی نخورده اند- ولی انصاف ‏نیست به اسم غذای چینی، چیز دیگری به خورد آنها بدهی؟

داستان انتخابات و سازمان های شبه دموکراتیک در ایران به مثابه همان ارائه غذای چپنی با طبخ ایرانی است. ‏شورای نگهبان ودیگرنهادهای ناظر چنان بلایی بر سر روند برگزاری انتخابات آورده اند که عملا دسترسی بخش ‏عمده ایی از مردم که نگاه متفاوتی به گرداندن امور جامعه دارند به قدرت بی معنی شده است. تقسیم بندی ‏‏”خودی” و “غیرخودی” طی سالهای گذشته مبنای ورود افراد به نهادهای کاملا کنترل شده شبه دموکراتیک بوده ‏است نه قانون انتخابات ودیگر قوانینی که برحضور مردم درچرخه قدرت صحه می گذارد. ‏

همین دایره خودی ها نیز طی این چند سال دستخوش تغییرات فراوانی شده است. به نحوی که بسیاری از افرادی ‏که سه چهار سال پیش خودی محسوب می شدند تنها با انتقادات ملایم واظهار نظرهای مستقل خود را ازدایره ‏حمایت هدایت کنندگان دموکراسی ایرانی خارج دیده اند وبه ناچار از این نهادها به بیرون انداخته شده اند.‏

بنابراین از انتخابات ونهادهایی مانند “مجلس شورای اسلامی” ومفاهیمی مانند “رای مردم” تنها صورت آن باقی ‏مانده و عملا از آنچه که قانون گذار درابتدای انقلاب مرادش بود دیگر خبری نیست.‏

اصلاح طلبان ونیروهای منتقد نیز که دائما بر مشارکت تاکید می کنند ومی دانند رفتن به سوی هرگونه تحریم ویا ‏شرکت نکردن درانتخابات به معنی از دست دادن همان سهمی است که به صورت سنتی دریافت می کنند، در ‏نهایت به صورتی هدایت می شوند تا سهم اندک از پیش تعیین شده را دریافت کنند. آنها به قلب معنای انتخابات به ‏ناچار تن می دهند وچون همه پروژه سیاسی شان محدود می شود به رفتن به مجلس ویا ریاست جمهوری، به ‏انتظار می نشینند تا یک بار دیگر بتوانند سهمی که به آنان داده می شود را دراختیار بگیرند. ‏

گردانندگان این صحنه نامی که براین نمایش می گذارند را دموکراسی می خوانند و احترام به رای مردم. درحالی ‏که به برکت گردش اطلاعات ازطریق مکانیسم های مختلف، مردم آگاهند که ماجرا ازچه قرار است. واقعیت این ‏است که این دموکراسی مدل ایرانی که اختراع شورای نگهبان ودیگرنهادهای همسوست، نهایت تحمل نظامی است ‏که با دستکاری دربدیهی ترین اصول تلاش می کند چیزهایی را به خورد مردم بدهد که این روزها عملا به خورد ‏کسی نمی رود. درواقع امروز حتی اگر افراد نتوانند به روندی که انتخابات را عملا از ماهیت مردمی خود خارج ‏کرده اعتراض کنند، اما متوجه می شوند که چه کسانی و درطی چه فرآیندی وبا چه اهدافی مواد اولیه غذای طبخ ‏شده را عوض کرده اند ومزه آن چنان تغییرکرده که کسی نمی داند آنچه برسرسفره است دقیقا چه نامی دارد. ‏درواقع کمتر کسی است که نداند آنچه به خوردش داده می شود نه غذای چینی بلکه خورشت ایرانی است. ‏

کاهش درصد شرکت کنندگان درانتخابات روز جمعه علی رغم علاقه مندی مسئولان به بالا بردن درصد رای ‏دهندگان -که البته امری بی سابقه نیست- پیامی جدی درخود دارد. این راه همانی است که صدام حسین را به جایی ‏رساند که در انتخابات بالای 90 درصدی پیروزی خود را جشن بگیرد. باور کنید هیچ آدم عاقل وسالمی چنین ‏پیروزی را خوش نمی دارد. ‏