روزگاری در جایی خوانده بودم؛ «امین» برادر مامون و فرزند هارون الرشید خلیفه عباسی روزی از پدرش پرسید که این چه حکمت است که تو موسی بن جعفر (امام کاظم(ع)) را به حضور فرامی خوانی و بسیار تکریم و احترام می کنی و مراتب ارادت ابراز می داری و حتی الباب بدرقه می کنی اما بلافاصله فرمان حبس و زجر ایشان به ماموران ابلاغ می داری؟ هارون پاسخ داد؛ «الملک عقیم،»
این همان تعبیر رایج در میان توده مردم است که؛ سیاست، پدر و مادر ندارد.
اما نه، همچون بسیاری از «مشهورات زمانه» که در پرتو آرمان ها و ایده آل هایی که در انقلاب اسلامی داشتیم، تغییر و تحول ماهیتی پیدا کرد یا دست کم قرار بود چنین دگرگونی و تفاوت ماهیتی پیدا کند سیاست نیز در ذهن و زبان و دل ما پدر و مادر پیدا کرد. دلخوش بودیم تا سال ها، اما گویی «طبع سیاست»، ساختارشکن و هله هوله خوار و زیاده طلب است.
برای رسیدن به مقصد و پر کردن شکم سیری ناپذیرش، به هیچ حد و قواره و قاعده و پیمانه یی محدود نیست. مصرف همه چیز را برای خود مباح می داند. ممکن است در آغاز اندکی پرهیز و مبالات به خرج دهد، حرام خواری نکند و از چیزهای شبهه ناک بپرهیزد اما ید بیضای «اضطرار» و به تعبیر دقیق تر «مصلحت»، اندک اندک پای «اکل میته» و حرام خواری را نیز به سفره اش باز می کند. اگر مراقبش نباشی، ناگهان چشم باز می کنی و می بینی «سیاست» که قرار بود از جنس «حکمت عملی» باشد و آمیخته به اخلاق و مروت و معیارهای دینی و اصلاً عین دیانت باشد، تجسم و تبلور بی اخلاقی و ناجوانمردی و مرزشکنی دینی شده است، البته همچنان با همان کارت شناسایی «سیاست پدر و مادردار» و داعیه های خروارخروار و افاده های طبق طبق.
اکنون می خواهم به یکی از کالاهای مصرفی «سیاست هله هوله خوار» اشاره کنم؛ «تحقیر و ناسزا و اهانت».
محمدرضا پهلوی در آستانه اجرای به اصطلاح انقلاب سفید و در کشاکش پاره یی اعتراض ها به ویژه از سوی محافل دینی و شخصیت های روحانی و برخی مراجع تقلید، روزی به شهر قم آمد و در ایوان حرم حضرت معصومه(س) با لحنی سرشار از خشم و بی ادبی، نسبت به روحانیت اهانت کرد که من از تکرار آن تعبیرهای سخیف می پرهیزم. او البته بعدها نیز این شیوه را در کتاب های «انقلاب سفید» و «ماموریت برای وطنم» درباره شخصیت حضرت امام(ره) تکرار کرد.
تردید ندارم و به گواهی آنچه مشخصاً در خانواده و بستگان و آشنایان و اکثریت مردم کوچه و بازار شهر قم شاهد بودم، ادعا می کنم سیاست دشنام خوار و اهانت بار و جسارت آمیز شاه نسبت به کلیت روحانیت و به ویژه نسبت به شخصیت های مورد احترام مردم متدین، نه تنها موجب مخدوش شدن اعتبار آنان نزد مردم نشد بلکه آتش خشم و ابطال را در اندرون مردم علیه شاه و رژیم او برانگیخت و پیوسته بارور کرد.
از آن سال تا آستانه انقلاب اسلامی که یک بار دیگر در سال 56 سیاست همراه با دشنام و تحقیر و اهانت در آن مقاله معروف که به نام رشیدی مطلق در روزنامه اطلاعات منتشر شد گویی «زهدان جامعه» دست به کار پرورش «نوزاد انتقام» و واکنش مناسب به آن تحقیر و اهانت ها بود. انگار جامعه ایران در آخرین سال های سلطنت شاه تنها سقوط او را طلب نمی کرد، به تحقیر او نیز می پرداخت.
این «دیالکتیک تحقیر و اهانت» را نباید دست کم گرفت. اگر چرخه معیوب و خطرناک و پیشرونده «دشنام و تحقیر» به جریان افتد، باز ایستادن آن کار کرام الکاتبین است. تحقیر پاسخی جز تحقیر متقابل ندارد. آنگاه که «شخص» یا «شخصیت» یا «ارزش های مورد احترام» دیگران را مورد آماج «تحقیر و دشنام و اهانت» قرار می دهی، بی تردید منتظرش باش که شعله های آتش خشم و دشنام و ناسزای انتقام جویانه، دیر یا زود، کم یا بیش، برانگیخته و دامنگیرت شود. قرآن کریم در سوره انعام، آیه 108 خطاب به مومنان می فرماید؛ «ولا تسبوا الذین یدعون من دون الله فیسبوا الله عدواً بغیر علم». (به آنان که جز به خدای واحد ایمان دارند (مشرکان) اهانت و دشنام روا مدارید چون آنان نیز متقابلاً و از روی ناآگاهی نسبت به خداوند اهانت می کنند.)
امام علی(ع) نیز در گرماگرم مبارزه نظامی با دشمن، آنگاه که مشاهده کرد یکی از یاران و همرزمان او به حریف یعنی به لشگریان دشمن دشنام می دهد، برافروخته و معترض فرمود؛ من از اینکه شماها اهل فحش و اهانت باشید کراهت دارم (یعنی متنفرم).
بسیار خوب، اگر «سیاست بی پدر و مادر» از جنس «الملک عقیم» هله هوله خوار است، لازم باشد دروغ می گوید، فریب می دهد، تحقیر می کند، ناسزا و دشنام به دیگران و به ویژه به مخالفان سیاسی و منتقدان خود را به مثابه یک تاکتیک بازدارنده مباح و حتی مفید و موثر می داند بگذار تا برود و سرش به سنگ انتقام بخورد. آنچنان که در تاریخ تحولات انقلاب اسلامی شاهد بودیم.
اما اگر «سیاست عین دیانت» معرفی شده یا دست کم چنین داعیه یی بر سر هر کوچه و بازاری هست، پس این همه رواج بی پروایی در ناسزاگویی و تحقیر و اهانت و نسبت های ناروا- که گاه متضمن ضرورت اجرای حدود الهی است- چه معنی دارد؟
متاسفانه در این چند ماه- از آستانه برگزاری انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری تاکنون- شاهد یک روند لجام گسیخته و فزاینده و بی مزاحمت در مصرف انواع و اقسام دشنام ها و اهانت ها و لقب دادن ها و تشبیه های ناشایست از سوی برخی اشخاص، تریبون ها و رسانه های شناخته شده و عموماً وابسته به یک جریان سیاسی خاص نسبت به شخصیت ها و ارزش های مورد احترام بخش گسترده یی از جامعه بوده ایم.
حیرت و تاسف بیشتر از آنجاست که برخی مصرف کنندگان واژه های دشنام گونه و اهانت آمیز را به نام نظام یا ترویج دین انجام می دهند.
به کارگیری تعبیرها و القابی همچون «خس و خاشاک»، «بزغاله و گوساله»، «عمرسعد»، «عامل سیا و موساد»، «مرتد»، «محارب» و از این دست که لابد برای تحقیر یک شخص یا شخصیت یا ارزش های مورد احترام بخشی از مردم یا حتی یک جریان سیاسی منتقد به فراوانی در نوشته ها و گفته ها دیده و شنیده ایم، هیچ توجیه اخلاقی و دینی و وجدانی ندارد.
آنگاه نباید از «دیالکتیک تحقیر و اهانت» غافل بود. کلام خداوند را فراموش نکنید. همه چیز در اختیار کسی که پروژه «دشنام دادن و تحقیر کردن» را می آغازد، نیست. اگر او ابتکار آغاز کردن این شیوه نامطلوب و ناجوانمردانه را در اختیار دارد، نباید گمان کند ابتکار واکنش طرف مقابل را نیز می تواند مدیریت کند.
مجال کوتاه این نوشته برای واکاوی و داوری دقیق بسنده نیست و این قلم نیز چنین داعیه یی ندارد. اما بی گمان یکی از عوامل چندگانه بروز برخی مرزشکنی ها و جسارت های غیرقابل توجیه نسبت به ارزش های مورد احترام نظام و انقلاب اسلامی، تاثیر همین «دیالکتیک تحقیر و اهانت» بوده است.
اگر حساب و کتابی در کار باشد، اگر نظارت هوشمندانه و مسوولانه یی از سوی مراجع ارشد و موثر نظام بر گفتار و نوشتار منسوبان به نظام صورت گیرد پس آنگاه کسی به خودش اجازه نمی دهد هر روز اینجا و آنجا در آن روزنامه و تریبون رسمی و محفل مذهبی بی هیچ دغدغه اخلاقی و دینی و حقوقی و قضایی هر چه می خواهد به طرف مقابل بگوید و انتظار داشته باشد کمترین عصبانیت و واکنش مشابهی تولید نشود.
شاید اگر هیات نظارت بر مطبوعات که مدتی است به صورت شبانه روزی عمدتاً برای مطبوعات و خبرگزاری های منتقد دولت تذکرنامه و اخطاریه صادر می کند، مسوولانه و خیرخواهانه اندکی نیز به ماجرای رواج «تحقیر و اهانت و ناسزا» توجه می کرد و جلوی تیترهای هرروزه و چند ستونی برخی روزنامه ها را که مصداق بارز اهانت است، می گرفت کار به اینجا نمی کشید. «دیالکتیک تحقیر و اهانت» را جدی بگیرید.
منبع: اعتماد، شانزده دی