فاجعه گسست در متن و اجرا

نویسنده
پیام رهنما

» صحنه/ اجرای تهران

دایی وانیا/ کارگردان: اکبر زنجان‌پور/ بازیگران: شمسی فضل اللهی، اکبر زنجانپور، مسعود دلخواه، محسن حسینی، هوشنگ قوانلو، ماه گل مهر، نجمه کاظم زاده، جمشید حسینی.

طراح صحنه: رضا مهدی زاده/ طراح پوستر و بروشور: ابراهیم حقیقی/طراح لباس: ادنا زینلیان/ دستیار کارگردان:علی سخنگو/ موسیقی: فرشاد آذرنیا /منشی صحنه: سارا نجفی / مدیر صحنه: محمد مهدی شاهی / تدارکات: مصطفی مقیمی/عکس: گلنوش زنجانپور/ روابط عمومی: علیرضا سعیدی، علیرضا حسینی، حنیف سلطانی و گروه مهر آیین

خلاصه نمایش:خانواده ای که در کشور روسیه زندگی می کنند و هر یک به دلیلی از زندگی خود ناراضی اند، ولی با بروز اتفاقاتی، شرایط اقتصادی و مسائل عشقی برای آن ها امید و یاس هایی را به همراه می آورد که برخورد هر یک از شخصیت های نمایش با این موضوعات برای تماشاگر غیرمنتظره و جالب توجه خواهد بود.

آنتوان چخوف نمایشنامه نویس بزرگ روسی که از داستان نویسی به درام نویسی آمده، در آثارش هم چون داستان به مسائل و مشکلات انسان ها، فاجعه های تلخ و درعین حال مسخره ای که در زندگی ست، توجه می کند. در قسمت عمده این آثار زندگی و جنبش زیادی به چشم نمی خورد و اشخاص واقعه،غالباً در سکوت درونی می گذرانند و اراده و تصمیم های نهایی اشان درباره وضعیت پیشنهاد شده توسط نویسنده عقیم می ماند. آثار وی به بنیاد نمایشنامه نویسی مدرن شهرت پیدا کرده است. او هم از نظر فرم و هم از نظر درونمایه بر پدیداری رمان نو بر نویسندگان فرانسه تأثیر گذاشت. درونمایه هایی که نویسندگان بعد از او موضوع کار خود قرار دادند: سرنوشت انسان حقیر امروز، پدیده ی زندگی های بیهوده و به هدر رفته و انزوای اجتماعی و ناکامی است.

آنتوان چخوف در مجموعه درام هایش حذف عناصر لحظه ای را غیر ممکن می داند. او از سطحی بودن و ظاهرفریبی افراد در هستی و دنیا نفرت دارد. چخوف در مجموعه آثارش توانسته است فضایی خلق کند بسیار شاعرانه و در عین حال واقعیت گرایانه. 

هارولد بلوم، استاد بزرگ شکسپیرشناسی، درباره چخوف می گوید: “کنش در نمایشنامه‌های او بی‌نهایت فکرشده و مطلقاً گریزناپذیر است. چخوف انگار واقعیت ساده‌تر و در دسترس‌تر از اشخاص را بازنمایی می‌کند. چخوف با ژرف‌نگری هنرمندانه خود، به سادگی به ما می‌آموزد که ادبیات شکلی از میل و شگفتی است.” اشاره هارولد بلوم به تاکید بر رفتارهای ساده انسانی در درام است که به شکل معمولی نمود دارد، اما همین رفتار کم اهمیت اتفاق مهم و بزرگ را برای شخصیت ها شکل می دهد تا غم بزرگ آن ها برای ما اهمیت پیدا کند. تحلیل بلوم از نمایشنامه “دایی وانیا” انعکاس نوعی رفتار ساده انسانی، اما با فرجام فاجعه انگیز است. طوری که مسائل به ظاهر کوچک به یک فاجعه بزرگ منجر می شوند. نگاه و تحلیل چخوف در این اثر تحلیل و تفسیر موقعیت وجودی انسان و وضعیت سردرگم او در زندگی است. 

چخوف درونمایه نمایشنامه “دایی وانیا” را برمبنای “گسست” بنا نهاده، اما ظاهرا این گسست و جدایی خواسته خود او در مقام نمایشنامه نویس نیست. به همین دلیل هرکجا که توانسته احساسات را عمده کرده است. در هر لحظه ای که تنش یا بحرانی به وجود می آید، آدمهای نمایشنامه چخوف،عواطفشان بروز می یابد که همین عواطف با شدت هرچه تمام تر حاکم بر روابط آنها می شود. “گسیختن” گاهی با حالت عکس خود ادامه می یابد، با آشتی یا عشق تلفیق می شود و همین به چخوف امکان می دهد تا در نمایشنامه هایش توازنی میان همدلی و جدایی پدید آورد.

در “دایی وانیا” آنچه اهمیت فراوانی دارد، رابطه بین درون و برون صحنه است. شاید به جرئت بتوان گفت در هیچ نمایشی این موضوع تا این اندازه اهمیت ندارد. درون صحنه ماجراها و اتفاقات با پوسته غلیظی از انتزاع پوشیده شده است تا این مسئله باعث تشدید موقعیت نمایش شود. برای این منظور به نظام اشاره ای دقیقی نیاز است که بتواند عناصر پراکنده و مختلف نمایش را به درستی به یکدیگر پیوند دهد. تنها در این صورت است که ذهن بیننده برای پذیرش موقعیت پیشنهادی آماده خواهد شد. نکته مهم دیگر، تقابل دو نیروی متضاد است که در نهایت به شناخت شخصیت ها و روشن سازی خط روایی یا ماجراهای نمایش منجر خواهد شد. اگرچه داستان و موقعیت در این گونه آثار با داستان در نمایشی های کلاسیک تفاوت عمده ای دارد، اما همچنان در ضعیف ترین شکل اجرایی خود بازهم کارایی خود را درون نمایش دارد. موقعیت در این آثار، حاصل کنش متقابل دو نیروست؛ همان نیروی خیر و شر که موتور اصلی حرکت و کنش یک اثر دراماتیک را با خود یدک می کشد.
با همه پیچیدگی های درون متنی آثار چخوف،اما،اکبر زنجان پور در اجرای “دایی وانیا”حساسیت ویژه ای را به عناصر موجود در نمایشنامه از خود نشان نمی دهد.او که در مقام بازیگر و کارگردان یکی از مهم ترین آثار چخوف این روزها در صحنه سالن اصلی تئاتر شهر بر صحنه است،همه تمرکز خود را بر شکل و روش بازی بازیگران معطوف ساخته است.با دقت بر اجرای این اثر متوجه خواهیم شد که نگاه کارگردان به “دایی وانیا” تنها بر روش و اسلوب ساده و روساخت اثر وجود دارد.به این ترتیب وی در تجزیه و تحلیل مسائل ریشه ای متن به نتیجه ای قطعی و یا شگردی نو دست نمی یابد.عبور از ظرافت ها و چشم پوشی نسبت به رویدادهای درون متنی موقعیت های ساده و آشکار، از “دایی وانیا” در تهران اجرایی ساده و بی آلایش را پدید آورده است.

اغلب اتفاقات روی صحنه بر اساس قراردادهایی است که در متن توضیح داده شده و گروه مجری در مجموعه اجرای خود کمترین حد خلاقیت را درتولید داشته اند.البته در برخی موارد جزیی هم قراردادی بودن روابط، بازی‌ها و تصاویر بر جنبه تئاتریکال اثر می‌افزاید و به فرایندی کمدی(اغراق شده) نزدیک‌تر می‌شود. بنابراین ظاهرا بازیگران به درستی در مسیرهای تعیین شده حاضر می‌شوند و بازی خود را همسو با دیگر روابط صحنه کنترل می کنند.

یکی از مهم ترین امتیازات اجرای اکبر زنجان پور از “دایی وانیا” نوع برخوردی است که هنرپیشگان با اشیا و وسایل صحنه دارند.جنس ارتباط این افراد در صحنه توانسته است بخشی از فرآیند اجرا را زنده کند و به گونه‌ای دیگر بر کمدی بودن اثر دلالت بیشتری را داشته باشد. بنابراین بازیگران هم به راحتی توانسته اند با قراردادهای از پیش تعیین شده، روابط و میمیک‌ها، حس‌ها و لحن‌های خود سمت و سوی قابل قبولی را به اجرا بدهند تا در نهایت با مجموعه‌ای از کاریکاتورهای زنده روبرو شویم. آدم‌هایی که در جریان سختی‌های خود خواسته زندگی ـ رفاه بیش از حد ـ تن به نابودی سپرده‌اند.