نقدینگی و تورم، چه باید کرد؟

جمشید اسدی
جمشید اسدی

رشد نقدینگی از مهم ‌ترین عوامل لجام‌ گسیختگی نرخ تورم در ایران است. برآورد بسیاری از اقتصاددانان و سازمان ‏های بین المللی از همان آغاز همین بود. حتی مرکز پژوهش های مجلس هفتم نیز که نظر مساعدی به دولت نهم داشت ‏در گزارشی تحت عنوان “تورم در ایران؛ ریشه‌ها و‎ ‎پیامدها” ضمن بررسی روند گرانی در ایران از سال 1352 تا ‏نخستین سال های زمامداری محمود احمدی نژاد، “عدم انضباط مالی دولت”، یعنی افزایش هزینه‌های جاری، برداشت ‏مکرر از حساب ذخیره ارزی و استقراض از بانک مرکزی را‎ ‎از مهم ترین دلایل افزایش نقدینگی و تورم و آسیب رسانی ‏به اقتصاد کشور گزارش کرد. بنابر همان گزارش، نقدینگی در سال 1384، 334 درصد و در سال 1385 به 437 ‏درصد افزایش یافت (1).‏

رئیس جمهور محمود احمدی نژاد اما، نه تنها به چنین برآوردها و تذکرهایی اعتنایی نداشت، بلکه دست کم به مدت سه

سال نخست زمامداری خود، سیاست های خود را به تاخت پیش برد. به گفته داوود دانش جعفری، وزیر اقتصاد وی که ‏سرانجام مجبور به استعفا شد بسیاری از مفاهیم بنیادی علم اقتصاد، مانند تأثیر نقدینگی در تورم در دولت احمدی نژاد، ‏پذیرفته نبود (2). حالا وضع عوض شده است؟‏

چرا نقدینگی در دوران زمامداری رئیس جمهور احمدی نژاد این قدر رشد می کند؟ کمابیش به همان دلیلی که در دوران ‏پیش از او رشد کرد. به کوتاه سخن، نقدینگی در ایران دو آبشخور دارد: یکی کسری بودجه که عمدتا با استقراض از ‏بانک مرکزی جبران می شود و دیگری برداشت های پی در پی از حساب ذخیره ارزی و در نهایت تزریق دلارهای ‏نفتی به بخش های مختلف اقتصاد. نقدینگی که افزایش یافت، تورم بیشتر می شود. ‏

محمود احمدی نژاد پس از روی کار آمدن در تابستان سال 1384، با اعلام افزایش طرح های عمرانی به عنوان هدف ‏اصلی دولت نشان داد که به نقدینگی احتیاج دارد و از همین رو از حساب ذخیره ارزی برداشت های هنگفت کرد. ‏اقبالش هم یاری کرد و در همین دوره قیمت نفت به شدت افزایش یافت، به طوری که درآمد نفتی ایران در سال 1386 ‏به 878 میلیارد دﻻر و در سه سال نخست زمامداری وی به بیش از 250 میلیارد دلار رسید. بخش قابل ملاحظه ای از ‏این درآمد بی‎ ‎سابقه برای ریخت وپاش های دولتی و اقدامات غیرمولد به اقتصاد کشور تزریق و باعث افزایش شدید ‏تورم شد: از حدود 70 هزار میلیارد تومان در سال 1384 به 150 هزار میلیارد تومان در پایان سال 1386، رسید ‏‏(3). شواهد نشان می دهد که دولت تقریبا تمامی این مبلغ را به مصرف رساند و وجه قابل ملاحظه ای از آن در حساب ‏ذخیره ارزی که قرار است مازاد درآمد نفت در آن نگهداری شود، نماند. ‏

طرح بنگاه های زودبازده یکی ازاین ریخت و پاش ها بود. دولت نهم در دو سال نخست عمر خود حجم زیادی از منابع ‏بانکی را به سمت بنگاه های زودبازده هدایت کرد تا بلکه از فشار بیکاری بکاهد. اما بدیهی است تا زمانی که زیر ‏ساخت اقتصاد ایران از چنگال انحصار و اقتصاد رانت خواری رها نشده باشد، هیچ طرحی بازده درخور نتواند داشت. ‏وانگهی تنها کار شایسته حکومت در اقتصاد آن است که برای بازار و کارآفرینی بسترسازی کند. پس از آن، دیگر این با ‏خود کارآفرین است که تصمیم بگیرد با سرمایه و ابتکار خود، بنگاه زودبازده به کار اندازد یا دیر بازده. به هرحال آمار ‏های مربوط به این طرح هم نمودار شکست کامل آن هستند. البته در این مورد دولت نهم جز آن می گوید که بانک ‏مرکزی گفته است.‏

گزارش طرح اعطای وام های زودبازده به روایت بانک مرکزی و دولت نهم‏

jadvalasad.jpg

از ریخت و پاش درآمدهای نفتی برای بازدهی زودیاب بنگاه ها گذشته، قرار بود پول نفت سر سفره مردم هم گذاشته ‏شود. اما حتی اگر آقای رئیس جمهور محمود احمدی نژاد به قول خود وفا می کرد و پول نفت را بر سر سفره مردم می ‏گذاشت، زندگی اقتصادی و وضع معیشتی مردم تغییر چندانی نمی کرد. دلیل آن هم ساده است.‏‎ ‎در سال 2007 میلادی ‏که یکی از پربارترین سال های درآمد نفتی در ایران بود (57 میلیارد دلار)، سهم هر ایرانی از درآمد سرانه صادرات ‏نفتی مبلغی به ارزش اسمی 875 دلار یا ارزش واقعی 724 دلار در سال می شد. یعنی کمی بیش از 2 دلار در روز. ‏دو دلار، یعنی دو هزار تومان. به عنوان معیاری برای سنجش، یادآوری می شود که قیمت ارزان ترین چلو کباب، ‏غذای ملی کشورمان، در حدود ده هزارتومان است.‏

چه باید کرد؟ برای اقتصاد ایران که دچار رکود تورمی است، یعنی شرایطی که در آن قیمت به طور مرتب افزایش می ‏یابد و تولید در جا می زند، چه باید کرد؟ تنها چاره این مشکل به راه انداختن فعالیت اقتصادی، از راه تشویق سرمایه ‏گذاری در کشور است که ایجاد اشتغال و ثروت می کند. ‏

برای این مهم، دولت می بایستی در اداره بودجه ومدیریت حساب ذخیره ارزی انضباط مالی داشته باشد و به ویژه برای ‏فعالیت تولیدگران، سرمایه گذاران و کارآفرینان بخش خصوصی شرایط مساعد کسب و کار ایجاد کند. حتی مرکز ‏پژوهش های مجلس هفتم نیز جلوگیری از انحصارات حاکم در تولید را از مهم ترین راه های مبارزه با تورم عنوان می ‏کند. اما گویا این مشکلات داخلی کم بوده، که بحران هسته ای و روابط متشنج ایران با دیگر کشورها هم بدان اضافه شده ‏تا در بر روی سرمایه گذاری خارجی هم بسته شود.‏

وقتی سرمایه گذاری نشد، تولید هم نخواهد شد و ناچار کالاهای مورد نیاز کمتر یافت می شوند و بیکاری بیشتر می ‏شود. این ها همه باعث ناخرسندی مردم می شوند. برای رویارویی با این ناخرسندی و پرهیز از آشوب، دولت چاره ای ‏نخواهد داشت جز آنکه باز هم درآمدهای نفتی را تبدیل به ریال کند تا خرج واردات و یارانه کند. پس باز هم نقدینگی ‏بیشتر می شود و به دنبال آن هم، آش همان آش و کاسه همان کاسه. درحقیقت با افزایش گرانی و تورم، دولت نمی تواند ‏به عنوان بزرگ ترین کارفرمای کشور، حقوق کارمندان و کارگران را افزایش ندهد. اما برای پرداخت حقوق بیشتر، ‏بازهم به نقدینگی بیشتر نیاز است که این خود تورم زاست. مثلا در سال 1386، گذشته از برداشت یک میلیارد و 200 ‏میلیون دلا‌ری از حساب ذخیره ارزی، دولت بازهم لا‌یحه ای به مجلس برد برای برداشت سه و نیم هزار میلیارد تومان ‏از بودجه عمرانی و اختصاص آن به هزینه‌های جاری (4).‏

دور باطل “کاهش تولید ـ استقراض از بانک مرکزی ـ تورم”، به خانوارهای فقیر و تهی دست، بیش از دیگر طبقه های ‏اجتماعی صدمه می زند. کمااینکه تورم در سال های 1382 تا 1384 به دهک های پایین جامعه بیش از دهک های بالا ‏ضربه زد. پیروزی آقای احمدی نژاد در انتخابات ریاست جمهوری، گذشته از سازماندهی گسترده سپاه پاسداران، ‏مدیون رأی بخش قابل ملاحظه ای از خانوارهای آسیب پذیر بود. حالا با افزایش تورم و کاهش قدرت خرید، حمایت ‏مردم یعنی یکی از این دو حامی اصلی متزلزل خواهد شد. مگر آنکه یارانه های نقدی به داد وی رسند.‏

باید دانست که افزایش نقدینگی، بسیار مهم، اما تنها عامل تورم دوره اخیر نیست. بی ثباتی‌های سیاسی و اقتصادی نیز ‏بر سرعت افزایش تورم تاثیر گذارند. وقتی دولت پی در پی تصمیمات اقتصادی متناقض می‌گیرد، وزرا و سایر مقامات ‏را دایم تغییر می دهد، با برون مرز تنش‌ می آفریند، وعده‌های بی‌عمل می‌دهد، قوانین می ‌شکند و به هیچ مقام و ملتی ‏پاسخ‌گو نیست، همه این ها موجب بی‌ثباتی و سلب اعتماد برای پس انداز و سرمایه گذاری در کشور می شوند.‏

از همین رو اگر نقدینگی هم کنترل شود، موتور تورم به این زودی ها خاموش نخواهد ‌شد. برای کنترل تورم، به اعتماد ‏عمومی و به ویژه اعتماد کارآفرینان و سرمایه گذاران نیاز است و این وابسته به دوره بلندی از ثبات سیاسی و اقتصادی ‏و بازسازی چهره منفی دولت در درون و برون مرز است.‏

اما دولت آقای احمدی نژاد به جای پرداختن به این مشکلات زیربنایی دیرپا و به جای کاستن از انحصارات و امتیازات ‏و میدان دادن به جامعه مدنی، دلیل اصلی تورم را در سودجویی و گرانفروشی بنگاه های خصوصی و فساد مالی برخی ‏از مدیران دولتی می جوید و برای مبارزه با آن ترجیح می دهد کنترل و برخورد قضایی و پلیسی کند. از همین رو، ‏برای مقابله با گرانی، دولت قیمت ثابتی برای کالاهایی چون مرغ، تخم مرغ، گوشت قرمز تعیین کرده و ضمن افزایش ‏بازرسی ها، تهدید داده است که با متخلفان برخورد خواهد کرد. ‏

البته بدیهی است که دولت نهم با زور و فشار موفق به جلوگیری از افزایش تورم نخواهد شد. عرضه و تقاضا کار خود ‏خواهند کرد. زور گویی به کاسب و تاجر به جای آزاد سازی اقتصاد و کارآفرینی، یادآور سیاست های مشابه ای است ‏که پیش از این هم در کشور ما اتفاق افتاده است: یکی در اواخر دوران قاجار و یکی هم در اواخر دوران پهلوی.‏

در زمان مظفرالدین شاه قاجار، قند مورد نیاز کشور که از روسیه وارد می شد. وقتی روسیه درگیر جنگ با ژاپن شد، ‏قند در کشورمان کمیاب شد و قیمت آن بالا رفت. برای مقابله، علاالدوله حاکم وقت تهران چند بازرگان را به کاخش فرا ‏خواند و دستور داد به ایشان شلاق زنند. عصر همان روز دیگر تجار بازار از ماجرا با خبر شدند و بی درنگ بازار را ‏بستند و به عنوان اعتراض به علاالدوله و صدراعظم در مسجد شاه تجمع کردند. تجمع مسجد شاه به درگیری انجامید. ‏روز بعد مجتهدان برای بست به شاه عبدالعظیم رفتند و کم کم با ایجاد شبکه ای از علما، بازاریان و روشنفکران شد و ‏جنبش تند شد و سرانجام عین الدوله را مجبور به استعفا و شاه را وادار به صدور فرمان دعوت به مجلس کرد (5).‏

در اواخر دوران پهلوی نیز، رژیم شاهنشاهی برای مقابله با گرانی حتی تصمیم به دعوت از دانشجویان برای ایجاد ‏کمیته های مبارزه با گرانفروشی کرد. برای آن نظام هم نتیجه ای جز تزلزل حاصل نشد.‏

البته نگارنده این سطور به دلیل آوری بر مبنای قیاس تاریخی باور ندارد. اما این هست که شباهت های تاریخی گاهی ‏واقعا سرگرم کننده اند. مثلا این شباهت که در هر دو موردی که در دوران قاجار و پهلوی شرحشان رفت، دولت برای ‏مبارزه با گرانی به جان کاسب اقتاد. شباهت دیگر اینکه پس از چند سال هر دو نظام تغییر ساختاری شگرفی کردند. ‏نتیجه خاصی نگیرید، گفتم که به دلیل آوری بر مبنای قیاس تاریخی معتقد نیستم.‏

‎ ‎پانوشت‎ ‎

‏1. نرخ تورم در ایران افزایش یافت، سایت اینترنتی بی بی سی، دوشنبه 23 آوریل 2007 - 03 اردیبهشت 1386‏

‏2. در جلسه تودیع خود در روز سوم اردیبهشت ماه 1387‏

‏2. بهناز جلالی‌پور (1387) روزنامه نگار در تهران، رشد فزاینده قیمت مسکن و اقلام ضروری در ایران، دوشنبه 12 ‏مه 2008 - 23 اردیبهشت 1387، به نقل از گفته هادی حق‌شناس، عضو کمیسیون اقتصادی مجلس هفتم‏

‎3. Energy Information Administration (2008), Country Analysis Briefs, OPEC Revenues ‎fact

‏4. سعید لیلاز (1386)، دولت نهم و مسوولیت ‌پذیری، گفت‌وگو با امیر خلیلی، روزنامه اعتماد ملی، 18 دی ماه، کد ‏خبر : 53307. ‏www.roozna.com

‏5. جامعه مدنی، دولت و نوسازی در ایران معاصر، مؤلف دکتر مسعود کمالی و مترجم دکتر کمال پولادی، فصل ‏چهارم انقلاب مشروطه ص 117،118 و 121.‏