باد باران آورد هنگام جنگ
مرد مهمان آورد نامرد ننگ
پس بمیرید و نمانید به ننگ
می گویند در زمان حکومت شاه عباس به او خبر می رسد که زنان سه نفر از داروغه هایش با دیگران رابطه دارند. پس آنها را شبانه به خانه می فرستد و آنها می بینند که آن خبر درست است. فردا شاه عباس از آنها سوال میکند که چه دیدید؟ آنها انچه که دیده بودند را میگویند وشاه عباس از انها سوال می کند که شما چه کردید؟ یک داروغه میگوید که در دم زنم را کشتم شاه عباس به او می گوید: تو با غیرت اندر با غیرتی. از دومی سوال میکند تو چه کردی؟ می گوید من او را در دم طلاق دادم. می گوید تو مومن اندر مومنی. از مرد سوم می پرسد تو چه کردی؟ می گوید من نه او را طلاق دادم ونه او را کشتم! شاه عباس می گوید تو بی غیرت اندر بی غیرتی!
این شعر و داستان چرایی قتل زنان است. زنانی که در نظام ایلی و عشایری زندگی می کنند. داستان زنانی که محکوم به قتلهای ناموسی می شوند. داستان زنان و دخترانی که یا قربانی رسوم عشیرگی هستند یا قربانی مبارزه با آن. ظاهر ماجرا ازاین قرار است که در نظام عشیرگی همه اعضای آن باید مطیع رسوم و آداب آن باشند. در نظام عشیرگی جزییات زندگی انسانها اعم از زن و مرد از سالیان قبل نوشته شده است. در مدح آن سنتها اشعار حماسی سروده شده، داستانهایی در خصوص غیرت وشرافت مردان گفته شده و نسل به نسل و سینه به سینه نقل شده وبه نسل امروزین ما رسیده است. این اشعار و داستانها هریک به زبانی، سنتهای خرد و کلان زندگی عشیرگی رابه نسل جدید تفهیم میکند.
معمولا این قتلها در مورد زنان اتفاق می افتد و نیز به دست کسانی صورت میپذیرد که در چنین نظامی زندگی می کنند.
برخی از عوامل قتل های ناموسی از این قرارند :
خشونت
خشونت فیزیکی، خونخواهی، تفاخر به گذشته و بی مبالاتی نسبت به آینده از جمله رفتارهای رایج در میان عده ای از مردان مناطق عشایری است. خصوصا خشونت نسبت به زنان و کودکان از شدت بیشتری برخوردار است. در این جوامع بسیاری از زنان و فرزندان دختر از محبت کمتری نسبت به پسران برخوردارند. رقابتهای ایلی وعشایری بیشترین تاثیر را بر رفتارهای غیر قانونی از جمله اتهام زدن به زنان و دختران عشیره رقیب دارد. چنانکه بسیاری از این قتلها صرفا منشا اتهامات پوچ و بی اساس دارد. مردان نیز بدون کوچکترین تحقیقی بخاطر از بین بردن شایعات و ملامت عشیره رقیب به قتل زنان و دختران دست می زنند.
درهمین راستا قتلهای مشکوک مانند خودکشی های ساختگی، خراب شدن یکباره دیوار بر سر زنان، کشف جسد دررودخانه، یا خوراندن سم در مورد زنان وجود دارد. در زندگی عشیرگی خشونت بخش جدایی ناپذیر زندگی انسانهاست. خشونت در جامعه و خانواده نشانه غیرت و مردانگی یک مرد است در نتیجه از کودکی به پسران آموخته می شود که کارهای او چه مثبت و منفی حق طبیعی اوست. ولی دختران موجوداتی هستند که هر آن امکان دارد مردان و عموزاده ها را سرافکنده سازند.
پس ازکودکی باید به او آموخت که پدر و برادران و پسرعموها حق دخالت ونظارت تام بر زندگی آنها را دارند و این حق نظارت و دخالت از قدرت بی چون چرایی برخوردار است، آنقدر قدرتمند که با یک سوءظن می توانند زنان را به قتل برسانند.
در نظام عشیرگی افراد با ایل و عشیره خود تعریف می شوند و خشونت و رقابتهای منفی بین عشیره های مختلف یک ارزش است. ارزشی برای حفظ بقای عشیره.
این ساختار سنتی مستحکم نهایت تلاش خود را در مقابل ساختارهای جدید و مدرن از خود بروز می دهد. البته ناگفته نماند که جوامع با ساختار سنتی شاهد و ناظر بر تحولات جدی و کلان در جامعه ایرانی است ولی باورهای سخت از آنها ناظرانی مبهوت و مقاوم ساخته است. باورهای بسیاری از آنان توام با اوهام و نمادهای غیر عقلانی است و این باورهای غیر عقلانی درمورد زنان جدی ترو فراگیرتر است.
تعصب
تعصب، خویشتن خواهی، درون گرایی و تقدس بخشیدن به سلسله مراتب، هسته سخت تفکر جمعی از انسانهایی است که در نظام عشیرگی زندگی میکنند. تعصب کوری که به دلیل شنیدن تهمتی به یک زن گاه پسران کمر به قتل مادران خود می بندند. دخترانی که با کوچکترین سر پیچی از تصمیمات خانواده در مورد ازدواج خود به دست برادر یا پسرعمو کشته می شوند، فقط به دلیل انکه نمی خواهند با پسرعمو یا فردی که خانواده می گوید ازدواج کنند.
اما چرا نباید با دیگری ازدواج کنند؟ زیرا این زنان باید حافظ اصالت خونی عشیره باشند. این زنان نباید اجازه دهند خون طایفه دیگر اصالت خونی طایفه خودی را از بین ببرد خالص ماندن خون و تدوام ان بزرگترین وظیفه یک زن عشیره است. اما علیرغم آنکه مرگ های خشونت بار درکمین هر زنی است، زنان جامعه عشیره آمادگی بیشتر برای تغییر، تلاش بیشتر برای فروپاشی و باورهای سنتی دارند و نیز هزینه سنگینی را برای آن می پردازند.
در واقع این زنان بدنبال فردیت برباد رفته خود هستند. فردیتی که در نظام عشیرگی چه برای مردان و چه برای زنان درهاله ای از ابهام قرار گرفته و فردیت اصلا معنا و مفهومی ندارد زیرا در نظام عشیره این مای جمعی است که همه ارزشها و هنجارها را از دریچه قومی و اصالت خونی تعریف می کند. جدال سنت و مدرنیسم در کلان شهرها آرام آرام به نفع مدرنیسم پیش می رود و جای خود را به هنجارهای جدید میدهد. البته نه اینکه در شهرهای بزرگ این فرایند بدون اندک تعارضی پیش رود ولی از آنجایی که دو دهه است که تغییرات جدی در حوزه آموزش و آموزش عالی شهر نشینی گسترش رسانه های جمعی، همه و همه به نفع مدرنیسم و اصول آن در حال پیش روی است. اما در مناطقی که هنوز نظام عشیرگی به قوت خود باقی است جدال سنت و مدرنیسم به خونین ترین شکل خود به حیات ادامه داده است.
تحصیلات و سایر موارد ذکر شده، نوع رفتار و روابط این زنان را بسیار متفاوت با گذشته کرده و این تضاد، شرایط قتلهای ناموسی را درمورد آنها فراهم آورده است. ناگفته نماند مطالعه این پدیده در مناطقی که قتهای ناموسی بیشتراتفاق می افتد نشان می دهد که افراد به لحاظ سواد در سطح پایینی بوده (حداکثر سوادشان تا دوره راهنمایی است) و جز اقشار فرو دست اقتصادی هستند. در شهرهایی که فرهنگ شهر نشینی جا افتاده این قتلها بندرت اتفاق می افتد ولی مثلا در برخی مناطق شادگان و سوسنگرد وهویزه میزان این قتلها بیشتر است. قتل بر اساس سوءظن نسبت به زنان و حتی اثبات نشدن آن وفقط به دلیل از بین بردن هرگونه حرف وسخنی در مورد یک عشیره و خانواده به شدت رایج است.
ازدواج اجباری
ازدواجهای اجباری تا یک دهه پیش از این امری محتوم برای هر زنی در زندگی عشیرگی محسوب می شد. اما اینک این ازدواجها مشکل ساز شده است وارتباط با مرد دیگر پس از ازدواج به دلیل بی علاقه بودن به همسر ونیز وجود رفتار های خشونت آمیز نسبت به زنان شرایط قتل های ناموسی رافراهم اورده است. چنان که در برخی از شهر هازنانی که به قتل می رسند تعدادشان از دختران به قتل رسیده بیشتر است.
سنت های عشیرگی آن قدر قوی وریشه دار در باور های مردم است که حتی بعضا به هنگام قتل دختران مادران آنها نهایت همکاری را بامردان خانواده در قتل دختران می کنند تا آنکه این لکه ی ننگ پاک شود ودر غیر این صورت آن عشیره طرد می شود و هیچ گونه ارتباطی با ان برقرار نمی شود. کسی با ان خانوده وصلت نمی کند روابط فامیلی وعاطفی کاملا قطع می شود.
مقتولین معمولا درسنین کمتر از 30 سال قرار دارند
سکوت قانون شرایط را برای این فجایع انسانی بیشتر فراهم آورده است. چنانکه بر اساس ماده 220 قانون مجازات اسلامی پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمی شود و به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیر محکوم خواهد شد. در نتیجه افرادی که توسط والدین خود به قتل میرسند از مجازات معاف می شوند و نهایتا به 2 تا 3 سال زندان محکوم می گردند. و پس از دو سال آزاد می شوند و از آنها با اسپند و شیرینی استقبال می شود و به عنوان قهرمان نزد خانواده خود باز می گردند.
نکته حایز اهمیت در این ارتباط آن است که قبل از اینکه دختر به قتل برسد رضایت نامه ای محضری تنظیم می شود ونیز فردی برای قتل این زنان تعیین می شود که مجرد باشد تا احیانا به زندان افتاد دارای خانواده نباشد و بتواند آن مدت کوتاه زندان را بدون دغدغه بگذراند و به آغوش گرم خانواده برگردد.
در خاتمه باید اضافه کنم که بیشترین آمار قتلهای ناموسی مربوط به استانهای خوزستان، سیستان و بلوچستان، لرستان، کرمانشاه، کردستان و ایلام است.