قتلهای ناموسی

پروین بختیارنژاد
پروین بختیارنژاد

باد باران آورد هنگام جنگ
مرد مهمان آورد نامرد ننگ
پس بمیرید و نمانید به ننگ

می گویند در زمان حکومت شاه عباس به او خبر می رسد که زنان سه نفر از داروغه هایش با دیگران رابطه دارند. پس ‏آنها را شبانه به خانه می فرستد و آنها می بینند که آن خبر درست است. فردا شاه عباس از آنها سوال میکند که چه دیدید؟ ‏آنها انچه که دیده بودند را میگویند وشاه عباس از انها سوال می کند که شما چه کردید؟ یک داروغه میگوید که در دم زنم را ‏کشتم شاه عباس به او می گوید: تو با غیرت اندر با غیرتی. از دومی سوال میکند تو چه کردی؟ می گوید من او را در دم ‏طلاق دادم. می گوید تو مومن اندر مومنی. از مرد سوم می پرسد تو چه کردی؟‎ ‎می گوید من نه او را طلاق دادم ونه او را ‏کشتم! شاه عباس می گوید تو بی غیرت اندر بی غیرتی!‏

این شعر و داستان چرایی قتل زنان است. زنانی که در نظام ایلی و عشایری زندگی می کنند. داستان زنانی که محکوم به ‏قتلهای ناموسی می شوند. داستان زنان و دخترانی که یا قربانی رسوم عشیرگی هستند یا قربانی مبارزه با آن. ظاهر ماجرا ‏ازاین قرار است که در نظام عشیرگی همه اعضای آن باید مطیع رسوم و آداب آن باشند. در نظام عشیرگی جزییات زندگی ‏انسانها اعم از زن و مرد از سالیان قبل نوشته شده است. در مدح آن سنتها اشعار حماسی سروده شده، داستانهایی در ‏خصوص غیرت وشرافت مردان گفته شده و نسل به نسل و سینه به سینه نقل شده وبه نسل امروزین ما رسیده است. این ‏اشعار و داستانها هریک به زبانی، سنتهای خرد و کلان زندگی عشیرگی رابه نسل جدید تفهیم میکند. ‏

معمولا این قتلها در مورد زنان اتفاق می افتد و نیز به دست کسانی صورت میپذیرد که در چنین نظامی زندگی می کنند. ‏

برخی از عوامل قتل های ناموسی از این قرارند :‏

‎ ‎خشونت‎ ‎

خشونت فیزیکی، خونخواهی، تفاخر به گذشته و بی مبالاتی نسبت به آینده از جمله رفتارهای رایج در میان عده ای از ‏مردان مناطق عشایری است. خصوصا خشونت نسبت به زنان و کودکان از شدت بیشتری برخوردار است. در این جوامع ‏بسیاری از زنان و فرزندان دختر از محبت کمتری نسبت به پسران برخوردارند. رقابتهای ایلی وعشایری بیشترین تاثیر را ‏بر رفتارهای غیر قانونی از جمله اتهام زدن به زنان و دختران عشیره رقیب دارد. چنانکه بسیاری از این قتلها صرفا منشا ‏اتهامات پوچ و بی اساس دارد. مردان نیز بدون کوچکترین تحقیقی بخاطر از بین بردن شایعات و ملامت عشیره رقیب به ‏قتل زنان و دختران دست می زنند. ‏

درهمین راستا قتلهای مشکوک مانند خودکشی های ساختگی، خراب شدن یکباره دیوار بر سر زنان، کشف جسد ‏دررودخانه، یا خوراندن سم در مورد زنان وجود دارد. در زندگی عشیرگی خشونت بخش جدایی ناپذیر زندگی انسانهاست. ‏خشونت در جامعه و خانواده نشانه غیرت و مردانگی یک مرد است در نتیجه از کودکی به پسران آموخته می شود که ‏کارهای او چه مثبت و منفی حق طبیعی اوست. ولی دختران موجوداتی هستند که هر آن امکان دارد مردان و عموزاده ها را ‏سرافکنده سازند. ‏

پس ازکودکی باید به او آموخت که پدر و برادران و پسرعموها حق دخالت ونظارت تام بر زندگی آنها را دارند و این حق ‏نظارت و دخالت از قدرت بی چون چرایی برخوردار است، آنقدر قدرتمند که با یک سوءظن می توانند زنان را به قتل ‏برسانند. ‏

در نظام عشیرگی افراد با ایل و عشیره خود تعریف می شوند و خشونت و رقابتهای منفی بین عشیره های مختلف یک ‏ارزش است. ارزشی برای حفظ بقای عشیره. ‏

‏ این ساختار سنتی مستحکم نهایت تلاش خود را در مقابل ساختارهای جدید و مدرن از خود بروز می دهد. البته ناگفته نماند ‏که جوامع با ساختار سنتی شاهد و ناظر بر تحولات جدی و کلان در جامعه ایرانی است ولی باورهای سخت از آنها ‏ناظرانی مبهوت و مقاوم ساخته است. باورهای بسیاری از آنان توام با اوهام و نمادهای غیر عقلانی است و این باورهای ‏غیر عقلانی درمورد زنان جدی ترو فراگیرتر است. ‏

‎ ‎تعصب‎ ‎
‏ ‏
تعصب، خویشتن خواهی، درون گرایی و تقدس بخشیدن به سلسله مراتب، هسته سخت تفکر جمعی از انسانهایی است که در ‏نظام عشیرگی زندگی میکنند. تعصب کوری که به دلیل شنیدن تهمتی به یک زن گاه پسران کمر به قتل مادران خود می ‏بندند. دخترانی که با کوچکترین سر پیچی از تصمیمات خانواده در مورد ازدواج خود به دست برادر یا پسرعمو کشته می ‏شوند، فقط به دلیل انکه نمی خواهند با پسرعمو یا فردی که خانواده می گوید ازدواج کنند. ‏

‏ اما چرا نباید با دیگری ازدواج کنند؟ زیرا این زنان باید حافظ اصالت خونی عشیره باشند. این زنان نباید اجازه دهند خون ‏طایفه دیگر اصالت خونی طایفه خودی را از بین ببرد خالص ماندن خون و تدوام ان بزرگترین وظیفه یک زن عشیره است. ‏اما علیرغم آنکه مرگ های خشونت بار درکمین هر زنی است، زنان جامعه عشیره آمادگی بیشتر برای تغییر، تلاش بیشتر ‏برای فروپاشی و باورهای سنتی دارند و نیز هزینه سنگینی را برای آن می پردازند. ‏

در واقع این زنان بدنبال فردیت برباد رفته خود هستند. فردیتی که در نظام عشیرگی چه برای مردان و چه برای زنان ‏درهاله ای از ابهام قرار گرفته و فردیت اصلا معنا و مفهومی ندارد زیرا در نظام عشیره این مای جمعی است که همه ‏ارزشها و هنجارها را از دریچه قومی و اصالت خونی تعریف می کند. جدال سنت و مدرنیسم در کلان شهرها آرام آرام ‏به نفع مدرنیسم پیش می رود و جای خود را به هنجارهای جدید میدهد. البته نه اینکه در شهرهای بزرگ این فرایند بدون ‏اندک تعارضی پیش رود ولی از آنجایی که دو دهه است که تغییرات جدی در حوزه آموزش و آموزش عالی شهر نشینی ‏گسترش رسانه های جمعی، همه و همه به نفع مدرنیسم و اصول آن در حال پیش روی است. اما در مناطقی که هنوز نظام ‏عشیرگی به قوت خود باقی است جدال سنت و مدرنیسم به خونین ترین شکل خود به حیات ادامه داده است. ‏

تحصیلات و سایر موارد ذکر شده، نوع رفتار و روابط این زنان را بسیار متفاوت با گذشته کرده و این تضاد، شرایط قتلهای ‏ناموسی را درمورد آنها فراهم آورده است. ناگفته نماند مطالعه این پدیده در مناطقی که قتهای ناموسی بیشتراتفاق می افتد ‏نشان می دهد که افراد به لحاظ سواد در سطح پایینی بوده (حداکثر سوادشان تا دوره راهنمایی است) و جز اقشار فرو دست ‏اقتصادی هستند. در شهرهایی که فرهنگ شهر نشینی جا افتاده این قتلها بندرت اتفاق می افتد ولی مثلا در برخی مناطق ‏شادگان و سوسنگرد وهویزه میزان این قتلها بیشتر است. قتل بر اساس سوءظن نسبت به زنان و حتی اثبات نشدن آن وفقط ‏به دلیل از بین بردن هرگونه حرف وسخنی در مورد یک عشیره و خانواده به شدت رایج است. ‏

‎ ‎‏ ازدواج اجباری‎ ‎

ازدواجهای اجباری تا یک دهه پیش از این امری محتوم برای هر زنی در زندگی عشیرگی محسوب می شد. اما اینک این ‏ازدواجها مشکل ساز شده است وارتباط با مرد دیگر پس از ازدواج به دلیل بی علاقه بودن به همسر ونیز وجود رفتار های ‏خشونت آمیز نسبت به زنان شرایط قتل های ناموسی رافراهم اورده است. چنان که در برخی از شهر هازنانی که به قتل می ‏رسند تعدادشان از دختران به قتل رسیده بیشتر است. ‏

سنت های عشیرگی آن قدر قوی وریشه دار در باور های مردم است که حتی بعضا به هنگام قتل دختران مادران آنها نهایت ‏همکاری را بامردان خانواده در قتل دختران می کنند تا آنکه این لکه ی ننگ پاک شود ودر غیر این صورت آن عشیره طرد ‏می شود و هیچ گونه ارتباطی با ان برقرار نمی شود. کسی با ان خانوده وصلت نمی کند روابط فامیلی وعاطفی کاملا قطع ‏می شود. ‏

‎ ‎مقتولین معمولا درسنین کمتر از 30 سال قرار دارند‏‎ ‎

‏ سکوت قانون شرایط را برای این فجایع انسانی بیشتر فراهم آورده است. چنانکه بر اساس ماده 220 قانون مجازات ‏اسلامی پدر یا جد پدری که فرزند خود را بکشد قصاص نمی شود و به پرداخت دیه قتل به ورثه مقتول و تعزیر محکوم ‏خواهد شد. در نتیجه افرادی که توسط والدین خود به قتل میرسند از مجازات معاف می شوند و نهایتا به 2 تا 3 سال زندان ‏محکوم می گردند. و پس از دو سال آزاد می شوند و از آنها با اسپند و شیرینی استقبال می شود و به عنوان قهرمان نزد ‏خانواده خود باز می گردند. ‏

نکته حایز اهمیت در این ارتباط آن است که قبل از اینکه دختر به قتل برسد رضایت نامه ای محضری تنظیم می شود ونیز ‏فردی برای قتل این زنان تعیین می شود که مجرد باشد تا احیانا به زندان افتاد دارای خانواده نباشد و بتواند آن مدت کوتاه ‏زندان را بدون دغدغه بگذراند و به آغوش گرم خانواده برگردد. ‏

در خاتمه باید اضافه کنم که بیشترین آمار قتلهای ناموسی مربوط به استانهای خوزستان، سیستان و بلوچستان، لرستان، ‏کرمانشاه، کردستان و ایلام است. ‏