مصاحبه روز با چهار آمریکایی، از اشغال سفارت تا مذاکرات هسته‌ای

فریبا امینی
فریبا امینی

» مارک باودن، جان لیمبرت، هنری پرکت و‌گری سیک در سالگرد ۱۳ آبان

مارک باودن نویسنده و روزنامه نگار آمریکایی و در تحریریه “ونیتی فر” همکاری دارد. او نویسنده کتاب‌های متعددی است، از جمله “مرگ شاهین سیاه” در باره سومالی، که بعد‌ها موضوع فیلمی در هالیوود شد.

کتاب او، میهمانان آیت الله، در باره گروگان‌های آمریکایی و از دیدگاه این گروگان‌ها نوشته شده است. باودن دو بار به ایران سفر کرده و با گروگانگیرهای سابق ملاقات و مصاحبه کرده است.

نیویورک تایمز در سال ۲۰۰۶ در بررسی این کتاب نوشت: “اشغال سفارت یک بیان سیاسی بود که شکلی خشن به خود گرفت و در آخر به عملی ستمگرانه بدل شد. دانشجویان می‌خواستند پیامی را به غرب و آمریکا برسانند: به همین دلیل به عوض بریدن سر آن‌ها به بحث با آن‌ها می‌نشستند. تروریست‌هایی که در لندن بمب گذاری می‌کنند چیزی برای گفتن ندارند. با آن‌ها نمی‌توان مذاکره کرد.”

در نظر ایرانی‌ها، بخصوص اعضای دولت موقت مهدی بازرگان، اشغال سفارت آمریکا توطئه‌ای بود تا نیروهای میانه رو را کنار بزند و چونان کودتایی بود علیه دولت بازرگان.

جان لیمبرت، یکی از ۵۲ گروگانی بود که ۴۴۴ روز در سفارت آمریکا در تهران به گروگان گرفته شد. او عضو داوطلبان صلح در ایران در سال ۱۹۶۰ بود و بعد‌ها به سفارت آمریکا در جمهوری اسلامی موریتانیا  . او   استاد روابط بین الملل در آکادمی دریایی ایالات متحده و نیز عضو هیئت مشورتی شورای ملی ایرانیان آمریکا

 است. او نیز نویسنده کتاب‌های متعددی از جمله «مذاکره با ایران» است.

هنری پرکت، یک دیپلمات آمریکایی و وابسته سیاسی و نظامی سفارت آمریکا در تهران در فاصله سال‌های ۱۹۷۲ و ۱۹۷۶ بود. وی سپس به عنوان رئیس دفتر ایران در وزارت خارجه آمریکا در دوران گرونگانگیری منصوب شد.

گری سیک، عضو شورای امنیت ملی در زمان ریاست جهموری جیمی کار‌تر بود. او کتابی به نام «سورپریز اکتبر: گرونگانگیرهای آمریکایی در ایران و انتخاب رونالد ریگان» نوشت. او که هنوز فعال است سردبیر گلف ۲۰۰۰ است که یک میزگرد اینترنتی است که مسائل خاورمیانه را با تمرکز بر ایران و خلیج فارس دنبال می‌کند.

مارک بودن، جان لیمبرت و‌گری سیک در برنامه اخیر شبکه سی ان ان در باره  سالگرد تسخیر سفارت امریکا و گروگانگیری که در ۲۸ اکتبر ۲۰۱۴ پخش شد شرکت کردند.

 

این مصاحبه من است:

شما کتاب “میهمانان آیت الله” را نوشتید. چه چیز باعث شد این کتاب را بنویسید؟

مارک بودن: من معتقدم واقعه گروگانگیری اعضای سفارت آمریکا و نگاه داشتن دیپلمات‌های آمریکایی برای مدتی بیش از یک سال، یک واقعه مهم بین المللی است که به اندازه کافی مورد تحقیق قرار نگرفته است. من می‌خواستم این داستان را تعریف کنم.

 

شما چه زمانی به ایران رفتید تا در باره کتابتان تحقیق کنید و چگونه با شما برخورد شد؟

مارک بودن: من سال ۲۰۰۷ و ۲۰۰۸ به ایران رفتم. هر بار ۱۰ روز. این مدتی بود که به من ویزا می‌دادند. ما را در فرودگاه نگاه می‌داشتند و انگشت نگاری می‌کردند و می‌بایست چند هزار دلار به دفتر رسانه‌های خارجی پرداخت می‌کردیم. من نامش را رشوه می‌گذارم.

 

زمانی که کتاب را می‌نوشتید، توانستید با گرونگانگیر ها هم مصاحبه‌ای داشته باشید؟ اگر داشتید، آیا فکر می‌کنند که اشتباه کردند؟ در آن زمان چه فکری می‌کردند؟ چرا سفارت را اشغال کردند؟

مارک بودن: بله. همانگونه که در کتاب گفتم من با تعدادی از آنان مصاحبه کردم. برخی از آن‌ها فکر می‌کنند اشتباه کردند، برخی دیگر نه.

ابراهیم اصغرزاده رک و راست بود. او بر این موضع بود که این عمل برای ایران فاجعه بود. ولی در عین حال گفت اگر ۲۰ ساله بود باز هم‌‌ همان کار را می‌کرد. ولی حالا که به عقب نگاه می‌کند فکر می‌کند که اشتباه بوده است. دلیل اینکه آن‌ها این عمل را انجام دادند این بود که تصور می‌کردند آمریکایی‌ها در تلاش هستند شاه را برگردانند. آن‌ها باور نمی‌کردند که شاه واقعا بیمار باشد. در ابتدا به عنوان یک تحصن یا اقدامی کوچک تصور می‌شد. ولی بعد با دیدن اینکه مردم به حمایت آن‌ها آمدند و خمینی هم مهر تائید بر آن گذاشت، موضوع گسترش یافت و تبدیل به اقدامی بزرگ شد. پنج دانشجو رهبری را بر عهده داشتند، سه تا می‌خواستند به سفارت آمریکا بروند، دو تا به سفارت شوروی و احمدی‌نژاد در میان کسانی بود که می‌خواستند به سفارت شوروی بروند.

من با معصومه ابتکار و شوهرش محمد هاشمی، که از مقامات ارشد وزارت اطلاعات بود مصاحبه کردم. خانم ابتکار کاملا از گرونگانگیری حمایت می‌کرد. او می‌گفت این انقلاب دوم است. او داشت برای من، که عمری به عنوان یک آمریکایی در آمریکا زندگی کردم، در مورد کشورم به من توضیح می داد. زمانی که به او گفتم که من به خدمت سربازی نرفتم، تصور می‌کرد دروغ می‌گویم. او می‌گفت همه مجبور هستند دو سال در ارتش خدمت کنند، که حقیقت ندارد. سعی کردم با احمدی‌نژاد مصاحبه کنم. او در ان  زمان شهردار تهران بود. او نقش خود را نفی کرد. یک مکتب فکری در ان زمان وجود داشت که  تسخیر سفارت امریکا توسط سازمان سیا طرح ریزی شده است..

در‌‌ عین حال مردم عادی کوچه و خیابان هم بودند که به محض اینکه می‌فهمیدند ما آمریکایی هستیم ما را به خانه‌هایشان دعوت می‌کردند. آن‌ها بسیار صمیمی بودند.

 

آیا فکر می‌کنید سازشی میان دو کشور اتفاق بیافتد؟

مارک بودن: من واقعا امیدوارم سازشی بوجود بیاید ولی تردید دارم چون این مستلزم تغییری در رهبری کشور است که من آن را نزدیک نمی‌بینم. در آینده نزدیک فکر می‌کنم روابط ایران و آمریکا همچنان خصمانه باقی می‌ماند، که تا حدی زیادی به این دلیل است که این وضعیت به نفع رهبران دو کشور است. در دراز مدت دو کشور این مسائل را پشت سر می‌گذارند.

ایران و آمریکا هر یک شکایت‌های مشروع خود را دارند. آینده را اولویت‌ها تعیین می‌کند. یکی از نشانه‌های امید آن است که آمریکا می‌تواند از ایران علیه داعش استفاده کند. ایران نیازمند مشارکت و همکاری جهانی است. واقعیت‌های اقتصادی در ایران به نحوی است که کشور نیازمند سرمایه گذاری خارجی است. آمریکا از مذاکرات عقب نخواهد نشست و خواهان مجاز شمردن استفاده صلح آمیز از انرژی هسته‌ای است. هر توافقی باید شامل گذشت‌های جدی باشد. اگر اوباما به این توافق دست نیابد، شکست خورده است.

بعد از ۳۵ سال در باره این تجربه دردآور چگونه فکر می‌کنید؟  ایا نسبت به گروگانگیر‌ها خشمگین هستید؟

جان لیمبرت: من زیاد از افراد جوانی که این کار را کردند خشمگین نیستم. آن‌ها احساسی و حق به جانب بودند، مانند همه جوانان دنیا. امیدوارم بعد از ۳۵ سال شرم آور بودن آن عمل را درک کنند و بدانند که چه خساراتی به کشور و مردم برجسته آن زده‌اند.

البته هنوز نسبت به کسانی که آن زمان در قدرت بودند خشمناک هستم و فکر می‌کنم باید درک بهتری می‌داشتند. آن‌ها، به عوض اقدام بر اساس فرهنگ و دین خود، راه فرصت طلبی را در پیش گرفتند. آن‌ها مسئول ایمنی و رفاه ما و دیپلمات‌ها در خاک ایران بودند. ولی به دلایلی که خودشان می‌دانند تصمیم گرفتند مسئولیت خود را نفی کنند.

خامنه‌ای، که آن زمان رهبر معظم نبود به دیدن ما آمد.

 

 بین شما و اقای خامنه ای چه گذشت؟ اگر امروز او را ملاقات کنید چه به او خواهید گفت؟

جان لیمبرت: اگر امروز او را ببینم یادآوری می‌کنم که هر دوی ما چقدر پیر‌تر شده‌ایم و خواهم پرسید آیا به نظر او عاقل‌تر شده‌ایم؟

 

بیش از سه دهه از زمان اشغال سفارت آمریکا در تهران می‌گذرد. تناقضات و اختلافات و رویارویی‌ها کامل پیدا کرده است و اکنون به مرحله دیگری رسیده است. اکنون وضعیت بین آمریکا و ایران چیست؟ آیا می‌توان گذشته را فراموش کرد؟

جان لیمبرت: این واقعه هنوز بعد از ۳۵ سال بر وقایع سایه افکنده است. انتصاب ابوطالبی به عنوان نماینده ایران در سازمان ملل متحد نشان می‌دهد که این وقایع هنوز به صورت زخمی التیام نیافته وجود دارد. من فکر می‌کنم آمریکایی‌ها حاضر هستند منافع کشور خود را دنبال کنند و گفتگویی را، هرچند نه کاملا دوستانه، در مورد منافع مشترک، مانند افراط گرایی سنی‌ها، با ایران داشته باشند. با این وجود چنین گفتگویی دشوار خواهد بود، بخصوص اگر طرف ایرانی اصرار کند که اشغال سفارت کار مثبتی بوده یا ماهیت شرم آور آن را انکار کند.

شما در زمان گرونگانگیری توسط دانشجویان کجا بودید؟

هنری پرکت: من در بزرگراهی در پنسیلوانیا بودم و داشتم بعد از آخر هفته‌ای با پسرمان به واشنگتن می‌رفتیم. من ۱۰ روز را در تهران گذرانده بودم.

 

از این وافعه تعجب زده شدید؟

هنری پرکت: من قبلا در یادداشتی عواقب احتمالی پذیرفتن شاه در آمریکا را گوشزد کرده بودم و هشدار داده بودم که پرسنل سفارت احتمالا گروگان گرفته می‌شوند.

 

در ابتدا آقای خمینی خواست که گروگان‌ها آزاد شوند. چرا فکر می‌کنید تغییر روش داد؟

هنری پرکت: من فکر می‌کنم زمانی که خمینی صدای حامیان دانشجویان و خواسته ملاهای رادیکال را شنید، نظر خود را عوض کرد و از دانشجویان حمایت کرد. بالاخره دانشجویان و ملا‌ها در یک طرف بودند و شاه و آمریکا هم در طرف دیگر.

 

وضعیت فعلی را چگونه می‌بینید؟

هنری پرکت: من فکر می‌کنم آمریکا در ایران از هر کشور دیگری در خاورمیانه محبوب‌تر است. در حال حاضر همه چیز برای یک تغییر مثبت آماده است، که البته بستگی به این دارد که یک توافق هسته‌ای برقرار شود.

 

امید دارید که تحول مثبتی انجام شد و اگر چنین است چگونه دو کشور می‌توانند به سازش برسند و بر شکوه‌های خود غالب شوند؟

هنری پرکت: من همیشه به وضعیت‌های بهتر امیدوار هستم. سازش و توافق در صورتی مقدور است که رهبران در تهران و واشنگتن در برابر افراط گرایان مخالف سازش فائق آیند.

فکر می‌کنید در صورتی که توافق هسته‌ای به ثمر برسد، آمریکا و ایران به درک مشترکی برسند و گذشته را پشت سر بگذارند؟

گری سیک: هر چه در مذاکرات هسته‌ای اتفاق بیافتد، من فکر می‌کنم یک روند التیام شروع شده است. ۳۵ سال از بحران گروگانگیری، که بر ذهنیت آمریکایی‌ها اثر گذاشت، می‌گذرد. در این مذاکرات، مقامات آمریکا و ایران با لحنی مشابه لحن کسب و کار با یکدیگر شروع به گفتگو کرده‌اند. حتی اگر مذاکرات هم کشست بخورد من انتظار ندارم که وضعیت به دوره قبل برگردد که در آن به دیپلمات‌های آمریکایی گفته شده بود هر جا قرار است با همتایان ایرانی خود روبرو شوند جلسه ترک کنند.

البته وضعیت فعلی تنها در مقایسه با سابقه خصومت طولانی قبلی “دوستانه و گرم” به نظر می‌رسد. بیش از ۵۰ هزار آمریکایی در ویتنام کشته شدند ولی روابط دیپلماتیک بعد از دو دهه برقرار شد. ما اکنون در دهه چهارم از این قطع ارتباط به سر می‌بریم، چیزی که فقط با وسعت ضربه ناشی از بحران گروگانگیری قابل توجیه است.

من تصور می‌کنم اکنون از یک مرحله مهم گذر کرده‌ایم ولی انتظار ندارم که سریع یا بدون درد پیش برویم. ایران هنوز توسط افرادی اداره می‌شود که انقلاب ۱۹۷۹ را برنامه ریزی و اجرا کردند که انقلابی بود علیه آمریکا و علیه شاه. و تصویری که از یک ایران متعصب، بر اثر ۴۴۴ روز گرونگانگیری در ذهن‌ها نقش بسته است، هنوز در آمریکا زنده است؛ حتی در میان جوانانی که آن وقایع را هم ندیده‌اند.

هر دو طرف با احتیاط حرکت خواهند کرد و دلیل آن هم بیشتر سیاست‌های داخلی است تا سیاست‌های خارجی