حتما شنیده اید که از قدیم گفته اند “ آدمی هر کجا برود پیشانی اش را هم با خودش می برد” من شخصا معتقدم بابت گفتن همین یک جمله، باید تک تک این قدیمی های نازنین را از قبر در بیاوریم و طی مراسمی خاص دهانشان را در صورت وجود، طلا بگیریم، بعد هم طی یک مراسم خاص دیگر با احترام خیلی زیاد دوباره بگذاریمشان همان جایی که بودند، برای خودشان خوش باشند. البته احتمالا شما الان دارید با خودتان فکر می کنید مگر دیوانه ایم با این قیمت طلا همچین غلطی بکنیم؟ …و احتمالا بعد هم اضافه می کنید خب معلوم است که آدمی هر جایی که بخواهد برود پیشانی اش را هم مجبور است با خودش ببرد. اصلا مگر آدمی می تواند به پیشانی اش بگوید عزیزم لطفا تو امروز در خانه بمان من قرار است بروم یک جایی که تو نباید بیایی. و در نهایت هم حتما پیش خودتان به این نتیجه می رسید که بهتر است تک تک این قدیمی های نازنین را از قبر دربیاوریم و بابت تمام بلاهایی که امروز دارد به سرمان می آید، دهانشان را در صورت وجود، آسفالت کنیم…
اما این نشان می دهد که اولا شما خیلی آدم های عصبانی و خشمناکی هستید و باید زودتر یک فکری به حال خودتان بکنید…دوما نشان می دهد که شما هنوز به زوایای پنهان این گفته رسوخ نکردید. یعنی منظورم این است که هنوز خیلی در این جمله عمیق نشدید… سوما نشان می دهد که شما … نه این یکی را خوب نشان نمی دهد…ولش کنید.همان دو تا کافیست.
به هر حال من معتقدم اگر شما هم در این جمله عمیق بشوید و سعی کنید در زوایای پنهانش رسوخ کنید، متوجه می شوید که پیشانی در اینجا، معنایش با پیشانی در جاهای دیگر خیلی فرق می کند. اینجا پیشانی یعنی… اصلا من چرا این همه مثال می زنم و ضرب المثل می آورم؟ بگذارید برایتان اصل قضیه را بگویم. من نمی دانم چرا اصرار دارم هی قضایا را پیچ بدهم؟ خب سرراست و مستقیم برو سر اصل قضیه، ما هم برویم به کار و زندگیمان برسیم.
اصل قضیه همین آمریکا آمدن ماست. ما از همه جا بی خبر، آمدیم اینجا مثلا یکی دو هفته برای خودمان خوش بگذرانیم و استراحت کنیم و یک آبی زیر پوستمان بدود، غافل از اینکه جماعت ایرانی، هر جای دنیا که برود، پیشانی اش را هم با خودش می برد. یعنی باورتان نمی شود ما از وقتی که پایمان را گذاشتیم توی این کشور خراب شده که همین روزها قرار است به حق دو دست بریده ابربررفرز( نوعی ابرقدرت قدیمی) کلا دچار فروپاشی کامل بشود و از بلندی سقوط کند و به زمین گرم بخورد… چپ و راست گرفتار این سازمان سیاه و سازمان موساد و نمایندگان کشورهای غربی و شرقی و شمالی و جنوبی جنایتکار هستیم. نگذاشتند یک لیوان آب خوش از گلوی ما برود پایین. پایشان را کرده اند توی یک کفش، همینطور یک لنگه پا دم در اتاق ما صف کشیدند، که الا و بلا باید بیایی برای ما جاسوسی کنی، بایدبگویی این الگوی پیشرفت مملکتتان چطوری کار می کند که الان نصف دنیا چشمشان به پیشرفت های کشور شماست. یک الگوی پیشرفت ایران می گویند و 1854 تا الگوی پیشرفت کشور ایران از دهان شان می ریزد.
هر چه قدر هم ما می گوییم الگوی پیشرفت ما به درد شما نمی خورد، شما بلد نیستید خوب استعمال کنید، با مخ می خورید زمین، به خرجشان نمی رود. هی می گوئیم استعمال الگوی پیشرفت ما شکاف ایجاد می کند، جر می دهد، عقبه نظامتان را دچار دردسر می کند، یک جوری با تبسم به ما نگاه می کنند انگار خودشان هم یک طوری شان می شود. می گویند الا و بلا باید بدهی ما هم برویم از رویش یکی برای خودمان درست کنیم، مگر ما چه عیبی داریم که نصف مردم دنیا هم همینطوری چشمشان به ما نباشد؟ یعنی شما فکر کنید آدم اینقدرحسود و ندید بدید؟!
می خواهند باز از روی چشم و هم چشمی دنیایی که با این همه بدبختی و مصیبت از حالت دو قطبی در آمده بود را، دوباره به حالت دو قطبی در بیاورد که نصف مردم دنیا از این وری چشمشان به ابرقدرتی به نام ایران باشد، نصف دیگر مردم دنیا هم که الان بلاتکلیف هستند، سرشان را انداخته اند پایین، تکلیفشان روشن شود، سرشان را بیاورند بالا، چشمشان از آن وری به کل کشورهای غربی باشد… خلاصه اینکه خواب و خوراک و آسایش برای ما نگذاشته اند.
به همین دلیل هم ما تصمیم گرفتیم کلا خیال خودمان و اینها و آنها را یکجا راحت کنم، این الگوی پیشرفت کشور را منتشر کنیم، قال قضیه را بکنیم. اگر راست می گویند بروند با این الگوی پیشرفت ما، پیشرفت کنند، ببینیم چطوری پیشرفت می کنند.
الگوی پیشرفت جمهوری اسلامی ایران
اساسا برای اینکه ما بتوانیم الگوی یک چیزی را درست کنیم، اول باید آن چیز را تعریف کنیم. بنابر این ما پیشرفت را تعریف می کنیم.
تعریف پیشرفت: پیشرفت، همانطور که واضح و مبرهن است یعنی “پیش” به علاوه “رفت”. یعنی آن چیزی که قبلا بوده، حالا دیگر نیست، رفته. به عبارت دیگر کشور پیش- رفته کشوری است که هر چه پیش از این داشته به باد رفته و حالا می تواند یه لنگی در طول تاریخ بماند و سماق بمکد.
پیشرفت کردن: یعنی آن چیزهایی که قبلا بوده اند را یک کاری کنیم که الان دیگر نباشند و بروند.
کشور پیش رفته: یعنی کشوری که در آن قبلا یک چیزهایی بوده اند، اما حالا دیگر نیستند، رفته اند.
بر اساس این تعریف، الگوی پیشرفت کشور، یعنی یک الگویی که بر اساس آن هر چیزی که یک روزی در کشور وجود داشته را، طوری نابود کنیم که نه تنها دیگر وجود نداشته باشد، بلکه نشانه ای از وجودش هم باقی نماند.
بدین ترتیب و با استفاده از این الگوی پیشرفت، خیلی ساده به جای منتظر نشستن و دست روی دست گذاشتن برای نابود شدن و از بین رفتن چیزهایی که قبلا بوده اند، توسط بلایای طبیعی و شرایط محیطی و باد و طوفان و سیل و رعد و برق و زلزله…، که به شدت زمانبر و هزینه ساز هم هستند، ما خودمان دست به کار می شویم و باعث پیشرفت کشورمان می شویم و هی پیشرفت می کنیم و هی کشورمان روز به روز پیشرفته تر می شود.
پیش نیاز: اساسا برای پیشرفت کردن یک کشور، ما نیاز مبرم و روزافزونی به انقلاب داریم. شما نگاه کنید، کدام کشوری که انقلاب نکرده توانسته اندازه کشورهایی که انقلاب کرده اند پیشرفت کند؟ هیچ کشوری. در عوض تمام کشورهایی که انقلاب کرده اند مدام در حال پیشرفت بوده اند، هستند و تا اطلاع ثانوی خواهند بود. نمونه اش همین ایران خودمان، همین سوریه دوتایی مان، همین کوبای خودشان، همان روسیه خودخودشان و همان ونزوئلای چاوز که الان رسیده به مادرش و ….
بنابراین دقت و توجه داشته باشید، در کشوری که انقلاب نشده باشد و مسئولان انقلابی اش الان دقیقا در راس امور کشور نباشد، این الگوی پیشرفت توصیه نمی شود. چرا؟ چون این کشورها کلا شرط لازم را ندارند و امکان پیشرفتشان اساسا زیر خط فقر است. بیخودی “برند” الگوی پیشرفت ما را هم خراب می کنند.
ضمنا گارانتی و خدمات بعد از فروش این الگوی پیشرفت، شامل کشورهایی که انقلاب نرم کرده اند هم، نمی شود. فقط انقلاب سفت و سخت، برای کشورهایی که انقلاب سفت و سخت بکنند، ده درصد هم تخفیف دارد.
اقدامات اولیه: به اقداماتی گفته می شود که باید همان اول کار انجام شوند و عبارت است از:” شناسایی و انهدام داشته های کشور مورد نظر در اسرع وقت.”
البته با توجه به پیش نیازی که برای این الگو تعریف شده است، پیش بینی می شود در جریان انقلاب، معمولا بین پنجاه تا هفتاد درصد اقدامات اولیه (به نسبت خلوص نیتی که مردم انقلابی از خودشان نشان بدهند) عملیاتی شده و چه بسا به مرحله بهره برداری هم رسیده باشند. اما برای مقدار باقیمانده ، مسئولان کشور بایستی طی یک حرکت جهادی و با تکیه بر نیروی ایمان و اعتقاد انقلابی، کلیه داشته ها و انباشه های مملکت، اعم از منقول و غیر منقول، انسانی و غیر انسانی، طبیعی و غیر طبیعی، روزمینی و زیرزمینی و کلا هر چه هست را از هستی ساقط و از مدار وجود خارج کنند.
مثال: در زمینه منابع انسانی، مسئولان می توانند از شیوه های زودبازده: مانند اعدام و تجاوز، بابازده متوسط: مانند حبس و تبعید و شکنجه و دیربازده: مانند استخدام در ارگان های دولتی، برای پیشرفت کشور استفاده کنند.
در زمینه منابع غیر انسانی: بستگی به خلاقیت خود مسئولان و شرایط غیر انسانی کشورشان دارد.
اقدامات بعدی: به اقداماتی گفته می شود که باید قبل از اقدامات اولیه انجام شوند، ولی به دلیل اینکه اقدامات اولیه خودشان به صورت خودجوش زودتر انجام می شوند، به اقدامات بعدی معروف شده اند و عبارتند از: تهیه و تدوین یک قانون خیلی اساسی که در آن به واسطه دویست و سی و نه اصل، تمام حقوق اساسی به مردم واگذار شود. بعد به واسطه یک اصل، تمام این حقوق واگذار شده از آنها گرفته شود.
مواد مورد نیاز: یعنی موادی که برای پیشرفت یک کشور خیلی مورد نیاز هستند.
یک:مقام معظم رهبری: اساسا هیچ کشوری در دنیا نمی تواند به اندازه کشوری که مقام معظم رهبری دارد، پیشرفت بکند. مخصوصا اگر مقام معظم رهبری اش نمایند امام زمان هم باشد. در اینصورت دوبرابر بیشتر پیشرفت می کند. در صورت امکان توصیه می شود مقام معظم رهبری دارای یک تن ناسالم و یک جان ناقابل هم باشد که پیشرفت کشور در تمام زمینه ها گسترش پیدا کند و هی خود به خود رکورد بزند.
دو: امام زمان:امام زمان به دودلیل خیلی مهم از مواد لازم برای پیشرفت کشور است.
دلیل اول اینکه اگر امام زمان نباشد، نماینده اش از کجا می خواهد بیاید بشود مقام معظم رهبری؟
دلیل دوم اینکه اگر امام زمان نباشد، دست چه کسی باید در مدیریت کشور دیده شود؟
بنابراین امام زمان باید باشد، اگر ندارید زودتر بروید تهیه کنید.
سه:معجزه هزاره سوم: یکی از مهمترین موادی که خیلی خیلی برای پیشرفت یک کشورلازم است، همین معجره هزار سوم است که معمولا توسط امام زمان، در خواب یکی از دوستان مشترکشان، به مقام معظم رهبری معرفی می شود. در صورتی که در مراحل کاشت و داشت این ماده کوچکترین انحرافی به وجود بیاید، ماده مورد نظر انحرافی شده و پیشرفت کشور خوب جا نمی افتد.
چهار: دولت خدمتگزار: دولت خدمتگزار از لوازم جانبی همان معجزه هزاره سوم هستند که بود و نبودشان چندان تاثیری در پیشرفت کشور ندارد، اما برای انجام برخی امور می توانند مورد استفاده، سوءاستفاده ، استفاده نابه جا قرار بگیرند. اما معمولا بی استفاده هستند و زود به زود خراب می شود. در صورتی که قطعات دولت خدمتگزار به جریان انحرافی وصل نباشند یا وصل نشوند یا اتصالشان به هر دلیلی به هم بخورد، باید به سرعت تعویضشان کرد تا پیشرفت مملکت خدای نکرده دچار خلل نشود. روند تعویض این قطعات بسیار بسیار سرگرم کننده و جذاب و دیدنی است.
پنج: مجلس ولایتمدار: یکی از لوازم قطعی و ضروری برای الگوی پیشرفت کشور داشتن یک مجلس مناسب و بدون لیاخوووووف است. یک مجلس پیشرفته محلی مناسب برای کشت انواع هویج، بادمجان، تره فرنگی، نخود و لوبیاست که تصادفا در یک اشتباه به صورت یک ساختمان با سالن بزرگ و مناسب برای نمایندگان مجلس درآمده و نمایندگان در آن دائما علیه حقوق خودشان و به نفع حقوق رهبر فریاد زده و در غیر این موارد روی مبل به خواب می روند. مجلس ولایتمدار نیز در صورت غیبت طولانی لیاخوف مورد نظر به کارش ادامه می دهد و باعث نابودی همه داشته های کشور براساس قانون می شود. اصلا در این مدتی که ما آمریکا آمدیم معلوم نیست این مرتیکه لیاخوف کدام قبرستانی است، اووووووووی! لیاخوف!