وقتی اوه اوه یاد قانون می افتد

نوشابه امیری
نوشابه امیری

کوچک مردی زشت خوی و نابکار، به هزار ترفند و ریا آمد [او را آوردند] و از خون مردمان بگذشت تا قاتق نان “آقا” باشد، شد قاتل جانش. مبارک است؛ خودتان گفته اید چوب خدا صدا ندارد. بگذریم که این یکی صدا دارد و بسیار هم.

به هر روی این دعوایی ست بین گرگ ها و در آن سخنگویی از قانون و ملت و حق ملت، تنها محملی ست برای پیشبرد دعوا؛دعوایی که در آن ز هر طرف شود کشته، سود ایران است، اما حالا که آقای “اوه اوه” چشم در چشم مردمان دوخته و از “عزم” خویش برای دفاع از حقوق مردمان دم می زند، بد نیست به یاد هم بیاوریم که احمدی نژاد خود تبلور و نماد کامل نقض قانون و حق ملت است. و از همان روز اول که نام دروغینش بر ارومیه و اردبیل و تهران و بر میهن ما، ایران نشست. [بعدها بود که تغییر نامش آشکار شد و پدرش برای دومین بار در گذشت. ]

از دوران شهرداری او بر شهری آغاز کنیم که در روزگار شاه، شهرداری چون نیک پی را دیده بود و در دوران جمهوری اسلامی کرباسچی را. بودجه های همه آن دوران ها هم قابل دستیابی ست. آقای “اوه اوه” شهر ما را آباد کرد یا میلیارد میلیارد خرج بسیج و تکیه و مداح و…. کرد که پایه های ریاست جمهوریش را بریزد؟ آن موقع، قرار نبود از حق مردمان و حکومت قانون دفاع کند؟ حسابرسی، عملی قانونی نبود که هنوز خبری از میلیاردهای گمشده اش نیست؟ آن موقع که یاران خویش ـ بخوانید اعضای باندش ـ را می چید تا کسی سر درنیاورد که کدام نقشه شوم را می ریزد، قرار نبود نگران قانون و حقوق مردمان باشد؟

آن زمان که حزب هایش، قارچ وار می روییدند، و با باند ارومیه و سردارانی میلیاردی و “نقدی”، طرح “عملیاتی پیچیده و چند لایه” را می ریخت، صحبت از قانون موضوعیت نداشت؟ وقتی از پله های مارپیچ حکومت اسلامی بالا می رفت که بگوید “پول نفت را بر سر سفره ها خواهد آورد” قانون بی معنا بود؟ آنگاه که خاک ایران را چون غارتگران مغول، بر توبره کشید و غنایم بین خواهر و شوهر خواهر و برادر و داماد خواهر و داماد و پدر داماد و خاله و خانباجی…. تقسیم کرد، قانون، معنایی دیگر داشت؟ آن گاه که ساختار چندین و چند ساله مملکت بر هم ریخت و سازمان برنامه و بودجه را یکشبه بر چید و…. با معنای قانون آشنا نبود؟ آن هنگام نگرانی اش “از نحوه اجرای اصول متعدد قانون اساسی” تشدید نشد؟

آن گاه که پول خزانه، نقد کرد و در جیب نوچه ها ریخت و با تقسیم پول، لشگر مردمان گرسنه به راه انداخت که در پس ماشین ضد گلوله اش بدوند به امید لقمه ای نان و کمی حق، قانون را با “غ” می نوشتند؟ آن روزها که در هر نشست کابینه، ده ها و صدها طرح، به تصویب می رساند وروی کاغذ و بر زمین های خالی، کارخانه و سد و پل و… افتتاح می کرد، نگران حقوق مردمان و وظایف قانونی اش نبود؟ “صیانت از حقوق اساسی ملت” وظیفه اش نبود؟…..

به همین سان نبود که رسید به سال ۸۸؟ با همین نقض حقوق مردمان و پایمالی قانون نبود که در سیمای تحت اختیارش، “بگم، بگم” راه انداخت؟ هر چه خواست تهمت نزد و وقت اضافی نگرفت برای باز هم زدن؟ پول بیت المال “سیب زمینی” نشد برای خریدن رای؟ نگران نقض قانون نبود در آن روزها؟…..

وقتی مست باده قدرت، می رفت تا دومین دور ریاست جمهوریش را آغاز کند، حفظ حقوق مردمانی که در خیابان، رای خود را می خواستند و پاسخگویی قانونی به آنان، جزو وظایف اش نبود؟ وقتی ماموران حکومت جوانان میهن ما را در خیابان ها زیر ماشین می گرفتند و در زندان ها می دریدند، و او با نیشخند دردآورش، مرگ ندا را در رسانه های غربی، افسانه می خواند، نظارت بر اجرای قانون و حفظ حقوق شهروندی و “رعایت حقوق اساسی ملت” جزو وظایفش نبود؟ برای نشان دادن به پای بندیش به قانون نبود که قاتل کهریزک، سعید مرتضوی را به دندان گرفت و رتبتش بالاتر برد؟ ساختار اداری تامین اجتماعی رازیر و رو نکرد و زمین و زمان به هم ندوخت تا سعید مرتضوی در کنار وی بماند؟

راستی آنگاه که به صراحت گفت “خط قرمزش کابینه” اش است به کدام بند قانون اساسی اشاره داشت؟ جوانفکر، ملت است یا ملت، ملت؟ همان ها که دسته دسته شان در بندند و آقای “اوه اوه” بابت شان یاد قانون نیفتاده و حالا ناگهان فیل اش یاد قانون کرده و اینکه “بعد از مقام رهبری بالاترین مقام” مملکت است.

بله؛ آقای خامنه ای باید روزی بابت “نقض حقوق” مردمان میهن ما پاسخ دهد. در آن روز در جایگاه متهمان اما، نه تنها یک نفرکه بسیاری خواهند نشست. احمدی نژاد، در آن دادگاه، “بعد از مقام رهبری بالاترین مقام” خواهد بود.