رای مجمع عمومی سازمان ملل به فلسطین به عنوان یک “کشور” غیرعضو ناظر در سازمان ملل در 29 نوامبر 2012، بی تردید یکی از رویدادهای مهمی است که منطقه خاورمیانه را وارد مرحله ای جدید خواهد نمود.
این رویداد از زوایای گوناگون از جمله جنبه حقوقی و سیاسی و همچنین آرایش کشورها در برابر آن حایز اهمیت بسیاراست. برخی این رویداد را بهار فلسطین ( به تشابه بهار عرب) توصیف کرده اند که در پی خود معادلات منطقه را اگرچه تماما به نفع فلسطینیان تغییر خواهد داد.
رای اکثریت اعضا مجمع (138 رای مثبت، 41 رای ممتنع و تنها 9 رای مخالف از جمله امریکا و اسرائیل) به این قطعنامه پاسخی بود به درخواست محمود عباس، رییس دولت خودگردان، که خواستار “صدور گواهی تولد” برای کشور فلسطین شده بود.
برای درک اهمیت این رویداد ملاحظاتی چند را باید از نظر دور نداشت تا دانسته شود آیا بهار فلسطین وزیدن گرفته است؟
1- زمانبندی تصویب قطعنامه
در انتخاب روز 29 نوامبر از سوی فلسطینی ها برای رای گیری در مورد دولت غیر عضو بودن فلسطین در سازمان ملل، رمز و رازی نهفته بود. دقیقاً 65 سال پیش در 29 نوامبر 1947، قطعنامه 181 معروف به قطعنامه «تقسیم سرزمین» توسط مجمع عمومی به تصویب رسیده بود که با به رسمیت شناختن جمعیت یهودی و عرب موجبات تاسیس دولت اسرائیل را در 1948 فراهم ساخت. با این توصیف گواهی ولادت دولت فلسطین در سال 2012 در همان روز ولی با 65 سال تاخیر از سوی مجمع عمومی صادر شد.
در آن سال مساله تاسیس دولت اسرائیل، مورد مخالفت عموم کشورهای عرب و برخی کشورهای منطقه (از جمله دولت پادشاهی ایران) قرار گرفته بود که پیش بینی می کردند چنین تصمیمی از روی دریای خون خواهد گذشت. اینک و پس از 65 سال، به رسمیت شناختن دولت فلسطین در همان روز برای تعیین تکلیف وضعیت فلسطینیان حاوی رمز و کنایه ای بود تا سرانجام گواهی ولادت برای فلسطین نیز صادر شده است. مخالفت نکردن کشوری مثل انگلیس با قطعنامه اخیر، خود نشان از تغییر ریشه ای معادلات خاورمیانه و رویکرد واقع بینانه کشوری است که در تاسیس اسرائیل نقش اساسی ایفا کرده بود.
2- فلسطین با کدام جغرافیا
قطعنامه تقسیم سرزمین تا بدانجا بر جهان عرب سخت و دردآور بود که آن را “روز نکبت” نامگذاری کرده بودند. از آن روز به بعد فلسطینیان و اعراب یکپارچه به فلسطینی کمتر از مرزهای پیشین این کشور راضی نبودند. بدیهی بود که این نارضایتی نتیجه ای خونبار را همراه داشته باشد تا پس از چندین دهه خصومت و خونریزی، سرانجام فلسطینیان (اگرچه نه همه آنان بلکه پاره ای از آنان) باور کنند که دولت اسرائیل یک واقعیت غیر قابل انکار است.
چنین رویکرد سخت ولی واقع بینانه، خود موجب دو پاره شدن فلسطینیان شد تا یکی همچون محمود عباس (رهبر سازمان آزادیبخش فلسطین) در روز رای گیری با صدای بلند به جهانیان اعلام دارد: “ملت ما نکتب را پشت سر گذاشت، نکتبی که میخواستیم وجودش را پایان دهیم و ریشههایش را بخشکانیم…ما برای سلب مشروعیت اسرائیل به اینجا نیامده ایم. آمده ایم تا کشوری که باید برپا شود، سریعتر برپا شود و آن کشور فلسطین است.”
بدین ترتیب محمود عباس در تقاضای به رسمیت شناختن حدود جغرافیایی کشور مورد نظرش با قبول اسرائیل به عنوان همسایه فلسطین، حدود جغرافیای کشور خود را “برپایی کشور مستقل فلسطین به پایتختی بیتالمقدس بر روی سرزمینهای اشغال شده در سال ۱۹۶۷ با حل مسئله آوارگان” اعلام کرد تا ادامه دهنده مسیری باشد که یاسر عرفات و اسحاق رابین (نخست وزیر وقت اسرائیل ) بر اساس قرارداد اسلو به طور رسمی مبادرت به شناسایی یکدیگر نموده بودند.
3- حماس در تنگنا
به رسمیت شناختن اسرائیل از سوی عرفات و پذیرش تقسیم فلسطین، آغاز دوپاره شدن فلسطینیان شد که در نتیجه آن “حرکت مقاومت اسلامی- حماس-” به دست احمد یاسین از رهبران اخوان المسلمین فلسطین اعلام موجودیت کرد تا مبارزه خود را “مبارزه ای برای وجود(بقا) نه مبارزه ای برای حدود(مرزها) بداند.”
از آنجایی که حماس در اعلامیه تاسیسی خود رسماً منکر دولت اسرائیل در هر حد و اندازه ای است، اینک و با به رسمت شناخته شدن فلسطین بر اساس قطعنامه اخیر مجمع عمومی در مرزهای 1967 به بعد (شامل کرانه باختری و غزه) عملاً حماس در وضعیت دشواری قرار گرفته چرا که بنا به درخواست دولت خود گردان فلسطین اولاً و بنا به رای اکثریت جامعه جهانی ( به استثنای 9 کشور مخالف با قطعنامه) ثانیاً، گواهی ولادت کشور فلسطین فقط در محدوده جغرافیایی 1967 به بعد صادر شده است و بس.
اگر حماس به این قطعنامه ملتزم باشد عملاً به سند تاسیسی خود پشت کرده و اگر آن را نپذیرد خود را در برابر هموطنان خود از یک سو و جامعه جهانی از سوی دیگر قرار داده است. ازیاد نبریم که سال ها پیش از این، ملک عبدالله پادشاه عربستان نیز به مدل دو دولت اسرائیل و فلسطین بر اساس تقسیم سال 1967، مُهر صحت گذاشته و پیشنهاد داده بود تا در صورت قبول اسرائیل با این تقسیم دوگانه، کلیه کشورهای عرب یکپارچه اسرائیل را به رسمیت بشناسند.
بنابر این حماس جز با داشتن اندک حامیانی که آرمانش را تایید می کنند، عملاً در انزوای شدید قرار گرفته است. خصوصاً اینکه محمد مرسی رییس جمهور مصر که خود از اعضای برجسته اخوان المسلمین است، بر روابط کشورش بر اساس پیمان کمپ دیوید در به رسمیت شناختن اسرائیل صحه گذاشته است. با این حساب حتی عقبه فکری و ایدئولوژیک حماس (یعنی جنبش فکری اخوان المسلمین) نیز وجود اسرائیل را در مرزهای 1967 به رسمیت شناخته است.
4- جمهوری اسلامی در وضعیت دشوار
تصویب قطعنامه اخیر مجمع عمومی نه تنها حماس بلکه جمهوری اسلامی را نیز در وضعیت دشواری قرار داده است. این رژیم از حامیان جدی حماس به شمار می رفته تا آنجا که در جنگ 8 روزه اخیر، خالد مشعل (رییس دفتر سیاسی حماس) از جمهوری اسلامی بابت در اختیار دادن تسلیحات (موشک فجر 5 ) قدردانی کرد.
به رغم موضع رسمی جمهوری اسلامی در به رسمیت “نشناختن” اسرائیل، رأی مثبت ایران به قطعنامه اخیر مجمع عمومی که دولت فلسطین را در محدوده جغرافیایی سال 67 به بعد به رسمیت می شناسد، اعترافی است تلویحی به پذیرش کشوری به نام اسرائیل. بدین ترتیب باید موضع رسمی جمهوری اسلامی در به رسمیت نشناختن اسرائیل و موضع این نظام در به رسمیت شناختن کشور فلسطین در همسایگی اسرائیل را، مواضعی پارادوکسیکال (متناقض) دانست.
چگونه زین پس جمهوری اسلامی می خواهد به حمایت از حماس ادامه دهد در حالی که به قطعنامه پیشنهادی دولت خودگردان به رهبری محمود عباس رای مثبت داده و نماینده ایران به ریاست از جنبش عدم تعهد خواستار رای مثبت به قطعنامه شده بود؟ چگونه جمهوری اسلامی می خواهد جانب مشی مسلحانه حماس را بگیرد در حالی که با رأی مثبت به درخواست محمود عباس، عملاً جانب دولت عباس را گرفته است؟
5- امریکا در وضعیت بغرنج
رای منفی امریکا به قطعنامه اخیر این کشور را در وضعیت بغرنجی قرار داده است چرا که اولاً آراء اعلام شده، نشان داد امریکا در کنار 8 کشور دیگر در اقلیت محض قرار داشته و از سوی دیگر چاره اندیشی جامعه جهانی را برای حل منطقی و منصفانه سازمان ملل قبول ندارد.
مخالفت امریکا با درخواست سال گذشته محمود عباس برای عضویت کامل فلسطین در سازمان ملل تا بدانجا بود که امریکا از طرح این درخواست در شورای امنیت ممانعت به عمل آورد. بر اساس منشور ملل متحد درخواست عضویت کشورها باید ابتدا توسط شورای امنیت بررسی شده و سپس این شورا تقاضای عضویت را به مجمع عمومی توصیه نماید تا در صورت رای دو سوم اعضا، عضویت کشور متقاضی به تصویب رسد. ایالات متحده رسماً اعلام نموده بود که با طرح این درخواست در شورا مخالفت خواهد کرد.
در نتیجه این مخالفت، برای محمود عباس راهی باقی نماند جز آنکه به مجمع عمومی مراجعه کنند با اطمینان خاطر از این واقعیت که موضع مجمع عمومی از پیش قابل پیش بینی بود چرا که بالغ بر 130 کشور، از قبل فلسطین را به رسمیت شناخته بودند. کسب موفقیت دولت فلسطین در مجمع عمومی را باید شکستی برای دیپلماسی ناموفق واشنگتن ارزیابی کرد.
مراجعه به مجمع عمومی، اما، این ایراد را داشت که منجر به “عضویت کامل” در سازمان ملل نمی شود چرا که عضویت کامل تنها باید به توصیه شورای امنیت صورت پذیرد. از این رو، تنها راه پیش پای فلسطینی ها مراجعه به مجمع عمومی بود تا به عنوان یک “دولت غیر عضو ناظر” در سازمان ملل به رسمیت شناخته شوند که چنین نیز شد.
با صدور قطعنامه اخیر، حماس در نادیده انگاشتن وجود کشوری به نام اسرائیل همان مقدار در تنگنا قرار گرفته که دیگر کشورها (9 کشور مخالف قطعنامه از جمله امریکا) در نادیده گرفتن دولت فلسطین در تنگنا قرار گرفته اند.
اینکه زین پس امریکا چگونه می خواهد با جایگاه تثبت شده دولت فلسطین کنار نیاید خود مساله ای بغرنج برای چنین بازیگری بزرگ در عرصه بین الملل است که رییس جمهور آن (اوباما) در 9 ماه نخست دور اول ریاست جمهوری اش برنده جایزه صلح نوبل شده و بسیاری از متحدانش در جهان از جمله بسیار از کشورهای اروپایی، عرب و مسلمان با به رسمیت شناختن کشور فلسطین مخالفت نکرده اند.
6- بهار فلسطین
به شرحی که گفته شد قطعنامه اخیر دستاورد بزرگی برای فلسطینیان در به رسمیت شناخته شدن “دولت” شان در محدوده جغرافیایی 1967می باشد. این دستاورد تا بدانجا مهم است که برخی آن را “بهار فلسطین” توصیف کرده اند چرا که تشکیلات خودگردان فلسطین را از نظر حقوق بین الملل به عنوان دولتی همسان دولت اسرائیل مورد شناسایی قرار داده است.
دولت (کشور) در تعریف حقوقی نهادی است که دارای سرزمین (قلمرو)، مردم (جمعیت) و حکومت است که توانایی اعمال حاکمیت در قلمرو سرزمینی خود را بر مردمش دارد. بدیهی است که زین پس دولت فلسطین در صدد اعمال حقوق حاکمیتی خود در قلمرو مورد شناسایی برآید. اما اگر این حقوق حاکمیتی مورد مخالفت اسرائیل قرار گیرد، چه خواهد شد؟
7- مراجعه به دیوان کیفری بین المللی
اگرچه دولت غیرعضو ناظر در سازمان ملل فاقد حق رای دادن در مجمع عمومی است، اما، بی تردید بزرگ ترین میوه بهار فلسطین را باید در بیرون از مجمع عمومی جستجو کرد چرا که تاکنون فلسطین از حق اقامه دعوا در “دیوان کیفری بین المللی” به دلیل “دولت نبودن” محروم بود.
این امتیازی بزرگ از دو سو برای دولت محمود عباس خواهد بود. یکی از آن جهت که زین پس دولت فلسطین خواهد توانست علیه هرگونه حمله اسرائیل به قلمرو خود در دیوان اقامه دعوا کند و دوم آنکه حماس را نیز در تنگا قرار دهد تا اگر به قلمرو اسرائیل حمله کرد، تل آویو نیز علیه تعرض فلسطینیان در همان دیوان اقامه دعوا کند. در نتیجه این وضعیت به وجود آمده، باید گفت دولت فلسطین به رهبری محمود عباس با پرهیز از مشی مسلحانه دست برتر را علیه اسرائیل و حماس (که هر دو متوسل به مشی مسلحانه می شوند) خواهد داشت.
نتیجه
1- بنا به شرحی که گفته شد دور از واقعیت نخواهد بود که بهار فلسطین را برای فلسطینیان در حال وزیدن بدانیم؛ بهاری که دولت محمود عباس با برگزیدن مشی غیر مسلحانه دست برتر را علیه رقیب فسطینی خود(حماس) و همسایه ناخشنود خود(اسرائیل) خواهد داشت.
2- گو اینکه نتیجه بلافصل این رویداد آن است که امکان مراجعه فلسطین به دیوان بین المللی کیفری فراهم شده، ولی تنظیم رابطه این دولت با همسایه اش (اسرائیل) که از به رسمیت شناختن دولت فلسطین طفره می رود و در عین حال از حمایت امریکا نیز برخوردار است، تضمینی به دست نمی دهد که شاهد جنگ و خونریزی هایی زین پس نباشیم خصوصاً اینکه رژیم هایی چون جمهوری اسلامی نیز که به دنبال “محو اسرائیل از نقشه جهان” هستند، بعید است بخواهند در استقرار دولت قوی فلسطین به رهبری محمود عباس، جانب حمایت این کشور نوبنیاد را که چندان صمیمیتی میان شان حاکم نیست بگیرد.
گام بعدی دولت فلسطین برای تقویت جایگاه خود بی تردید “آشتی ملی” است تا شکاف موجود بین دولت فلسطین و گروه های مقاومت فلسطینی را التیام بخشد. در این میان حسن نیت جمهوری اسلامی در رایی که به قطعنامه داده آنگاه روشن می شود که در مسیر این آشتی ملی سنگ اندازی نکند. اما آیا چنین خواهد شد؟