همزمان با انتشار اخبار و عکسهایی تأسفبار از دور جدید طرحی که نیروی انتظامی آن را برای “ارتقای امنیت اجتماعی و اخلاقی” مفید ارزیابی کرده، بار دیگر فقدان “رضایت خودجوش” در جامعه مدنی ایران نسبت به ارزشها و سیاستهای مسلط و مطرح در حکومت، جلوهگر شد.
صاحبان قدرت، گوهر دین یعنی ارزشها و فضائل اخلاقی را وانهادهاند و با تمسک به روبنایی از آن میکوشند اقتدار نامشروع خود را در لفاف دین توجیه کنند. انسان آزاد و مختار و انتخابگر، در حکومت دینی اقتدارگرایان به حاشیه رفته است. شهروندان بیش از پیش مکلف میشوند. هرچند ایدئولوژی مستمسک و تکیهگاهی برای تداوم دولت رانتی است، اما درهرحال دست آزارگرش را از سر شهروندان برنمیدارد.
خردادماه فرانرسیده، حجاب بهانهای میشود که نیروهای انتظامی و گاردهای ویژه و موتورسواران و خودروهای آژیرکش پایتخت و شهرهای بزرگ را هشدار دهند که نظام سیاسی مقتدر است و مسلط؛ حال آنکه در متن جامعه مدنی، هیچ نشانی از اقتدار حقیقی (دموکراتیک و مبتنی بر رضایت خودجوش لایههای اجتماعی) مشاهده نمیشود. دیگر کسی تهدیدها را جدی نمیگیرد. لفافی که حکومت میکوشد بر شهر و جامعه ایران بکشد، دیرزمانی است که بیحاصل مینماید.
زیر گزارش تصویری قابل تأملی که یکی از سایتهای همسو با حاکمیت سیاسی منتشر کرده، کامنتهای معنادار پرشمارند:
“اونوقتی که کامپیوتر ماشین 206 منو دزد تو روز روشن وسط شهر با شکستن جلو پنجره و له کردن درب کاپوت دزدید و هشتصد و پنجاه هزار تومن خرج رو دستم گذاشت، این آقایون پلیس مقتدر کجا تشریف داشتن؟”
“چیز دیگه ای هم مونده که بشه بهش گیر داد؟”
“نه خدا را شکر همه مشکلات مملکت با گرفتن این چند نفر حل شد، خدا را 100 هزار مرتبه شکر…!!”
“ببخشید این برادران نیروی انتظامی که اینطور زل زدند به دختران مردم و ارشاد می کنند به نسبت بقیه مردان محرم هستند؟؟؟”
“به شرطی که سال آینده برای انتخابات ریاست جمهوری هم از همین خانوما دعوت به رأی دادن نکنن و اگه با همین ظاهر و تیپ هم اومدن، تو حوزه ای رأی گیری راهشون ندن، باهاشون مصاحبه هم نکنن، از عکساشونم موقع رأی دادن استفاده نکنن و….! اگه می تونین بر همین موضع مستحکم باشین، این بگیر و ببندهارو هم ادامه بدین و اگر اونجا قراره یه نقاب دیگه بزنین، پس همین الآن دست از این مسخره بازیا بردارین!!”
“من موندم این حیوان زبان بسته بی گناه چه هیزم تری به اینا فروخته…. چرا خودمونو به عنوان کشور دشمن حیوانات معرفی می کنیم.”
از 45 کامنتی که تا عصر یکشنبه 31 اردیبهشت زیر گزارش تصویری مربوطه گذاشته شده، بهدشواری میتوان 4 کامنت همدلانه یا تاییدآمیز با رفتار نیروهای انتظامی را تشخیص داد؛ کمتر از 10 درصد مخاطبان یک سایت نزدیک به حکومت (فرارو) چنین واکنشی نسبت به رفتار بهظاهر مذهبی حکومت بروز دادهاند.
“اقتدار” و “هژمونی”ای که جمهوری اسلامی بهمثابهی دولت مستقر باید از آن برخوردار باشد کجاست؟
جامعه راه خود را میرود، ارزشها و هنجارهای خود را بیاعتنا به رعبافکنیها و تهدیدهای حاکمان بازتولید و زندگی میکند؛ و دولت رانتی-ایدئولوژیک تنها با اتکا به بازوهای نظامی-انتظامی-امنیتی میکوشد نظم مستقری را به نمایش کشد یا چنان که مورد نظرش است سامان دهد؛ عزمی که به آب در هاون کوفتن میماند.
مدعیان دینمداری تکیه زده بر منابع ثروت و قدرت در ایران، با در پیش گرفتن بازیهای پرخطر و اتکا به ابزارهای خارج از عرف و زمانه، بهگونهای روزافزون خود را نامشروع میسازند. نه توافق و رضایتی در داخل وجود دارد که مردم آن را به حاکمان تقدیم کرده باشند و صاحبان قدرت مبتنی بر آن، سیاستگذاری و اقدام کنند؛ و نه این دست کردارها و گفتارها واجد جذابیتی در جهان امروز است.
برخورد سالانه با مسئلهی حجاب (هرچند در پس آن انگیزههای سیاسی-امنیتی فراوان است، آنهم در ابتدای خردادماه) و واکنش شهروندان به اقدامات دستگاههای متولی (که اجمالی از آن در مرور کامنتهای یک سایت همسو با حکومت آمد یا شواهد آن را میتوان در گوشه گوشهی تهران و دیگر شهرهای بزرگ کشور فراوان ردیابی و لمس کرد) آشکارا نشان میدهد طبقهی مسلط سیاسی نتوانسته لایههای اجتماعی را به پذیرفتن ارزشهای اخلاقی، سیاسی و فرهنگی خود ترغیب و قانع کند. در جامعهای که طبقه حاکم در آن واجد هژمونی است میزان قابل توجهی از اجماع و وفاق و ثبات اجتماعی وجود دارد؛ اما اینجا در ایران، جامعه مدنی فاصلهای بس محسوس با آرمانها و ارزشهای مورد نظر طبقه مسلط را فریاد میکند. ارزشهای مشترک که ساختار قدرت را به جامعه پیوند زند بس مفقود مینماید.
آیا تمامیتخواهان حاکم از ناتوانی خود در مواجهه با تغییرات اجتماعی ـ فرهنگی جامعه، و شواهد متعدد دال بر عدم رضایت و موافقت عمومی با ایدئولوژی مسلط در دولت نفتی سرکوبگر، اطلاع دارند؟ بهباور نگارنده، پاسخ مثبت است. نه از فردای اعتراض شهروندان به کودتای انتخاباتی خرداد 1388 که از خیلی پیشتر (دوران اصلاحات)، تمامیتخواهان رویکرد و مسیر متفاوت جامعه مدنی را دریافتند. کودتای انتخاباتی 1388 از همینرو طراحی، محقق و عملیاتی شد. جنبش سبز نیز –مستقل از مواجههی تمامیتخواهان- دقیقا از دل خواستها، ارزشها و هنجارهای متفاوت جامعه مدنی ایران سربرکشید؛ برای خود هویتیابی کرد و جهتگیری خود علیه وضع مستقر را آشکار ساخت؛ وضعی که با گفتمان غیردموکراتیک و سلطهجویانهی مستولی شده بهزور اسلحه و تهدید و سرکوب و اجبار و خشونت، تعریف میشود. فقدان “رضایت خودجوش” در جامعه مدنی، دولت اقتدارگرا در ایران را وادار کرده به قوه قهریه متوسل شود. این وضع تا به کجا و تا چه وقت قابل تداوم است؟