بیروت صبح ۲۱ تیرماه ۸۵ خود را با این خبر آغاز کرد که حزبالله موفق شده دو سرباز اسراییلی را به اسارت گرفته و سه تن دیگر را به قتل برساند. آن روز صبح کسی فکر نمیکرد عملیات حزبالله موسوم به «صبح صادق» باعث بروز جنگی ۳۳ روزه با ۱۲۰۰ کشته و نزدیک به ۶ هزار مجروح شود.
صبح روز عملیات حزبالله، بدبینترین لبنانیها هم پیشبینی نمیکردند که پاسخ اسراییل تا این اندازه گسترده و فراگیر باشد. حجم فشاری که در زمان جنگ و پس از خاتمهٔ آن به حزبالله وارد شد به اندازهای بود که سید حسن نصرالله در مصاحبهای تلویزیونی با شبکه الجدید لبنان گفت اگر ما میدانستیم پاسخ اسراییل تا این اندازه گسترده است، دست به عملیات نمیزدیم.
در آن زمان گمانهزنیهای زیادی در مورد چرایی عملیات حزبالله و زمانبندی آن ارائه میشد. از جمله مسوولین اسراییلی و اکثر کارشناسان مخالف حزبالله بر این باور بودند که مذاکرات اتمی ایران با گروه ۵+۱ به نقطهای رسیده که طرفین مشغول طنابکشی و استفاده از تمامی امکانات خود هستند و عملیات حزبالله با چراغ سبز ایران رخ داده تا به برگ برندهای در ادامه مذاکرات تبدیل شود؛ بخصوص اینکه تنها چند روز قبل از عملیات حزبالله، علی لاریجانی مذاکرهکننده ارشد ایران به سوریه سفر کرده بود و در آن سفر دیداری محرمانه هم با سید حسن نصرالله دبیرکل حزبالله داشت.
هشت سال پس از آن روز، بار دیگر با سناریویی مشابه روبهرو هستیم. حزبالله لبنان عملیاتی را علیه گشتی اسراییل در آن سوی مرزهای حفاظتشده لبنان انجام میدهد که در نتیجهی آن دو اسراییلی کشته و هفت تن دیگر زخمی شدند. هر چند این عملیات یک عمل نظامی پیشدستانه نبوده و نوعی پاسخگویی به عملیات مشابه اسراییل در جولان است، اما در نهایت در معیارهای دیپلماتیک و وقتی کار به جستجوی طرف شروعکننده برسد، حزبالله متهم است که حضوری غیر قانونی در جنگ داخلی سوریه دارد.
در شرایط فعلی مسوولین اسراییلی در نامهای به شورای امنیت اعلام کردهاند که حق پاسخگویی را برای خود قانونی میدانند. همزمان شورای امنیت سازمان ملل و کابینه امنیتی اسراییل نیز برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادهاند و ممکن است این جلسات و بررسیها در نهایت به دو سناریو منجر شود:
ـ شروع جنگ نظامی تمام عیار بین اسراییل و حزبالله
ـ اجرای عملیات مختلف علیه منافع دو طرف در مناطقی خارج از اسراییل و لبنان
نکته مهم در این بین، تفاوتهای چشمگیر فضای سال ۸۵ با شرایط کنونی است. هر چند که ایران مانند آن سال در مذاکره با غرب به مرحله حساس و سرنوشتسازی رسیده، اما به نظر میرسد نقش احتمالی ایران در این عملیات و دستاوردهای تهران از بروز جنگ، به کلی متفاوت با زمان جنگ ۳۳ روزه خواهد بود.
وضعیت حزبالله
گمانهزنیها در سال ۸۵ حاکی از این بود که حزبالله نزدیک به سی هزار موشک در اختیار دارد. طرف اسراییلی گمان میکرد که با خاتمه ذخیره موشکی حزبالله و از بین رفتن زیرساختهای این حزب در حومه جنوبی بیروت و جنوب لبنان، حزب الله به اندازهای تضعیف میشود که حضورش دیگر برای اسراییل دردسر ایجاد نمیکند. اشتباه این محاسبه در این امر بود که در طول جنگ سوریه راه را برای ارسال ذخیره موشکی جدید از طرف ایران برای حزبالله باز کرد و این روند تا آن جایی ادامه یافت که اکنون گفته میشود حزبالله نزدیک به صد هزار موشک میانبرد و کوتاهبرد در اختیار دارد. این حجم از سلاح میتواند هر معادلهای را بر هم بزند. در عین حال حزبالله با حضور فعال در سوریه و عراق ظرف این سالها، تواناییهای نظامی ـ استراتژیکی خود را در مناطق مختلف و جنگهای گوناگون امتحان کرده و عملا از یک گروه شبه نظامی به یک شبه ارتش کامل تبدیل شده است. در چنین شرایطی، ورود به جنگ مستقیم با حزبالله میتواند شرایطی متفاوت از سال ۸۵ را ایجاد کند.
با این حال، همین نکته میتواند به نقطه ضعف حزبالله نیز تبدیل شود. در جنگ قبلی، حزبالله تمام تمرکز نظامی ـ انسانی خود را بر جنگ با اسراییل گذاشت و تلفات زیادی را به طرف اسراییلی تحمیل کرد. این روزها اما، حزبالله نه تنها در سوریه و عراق حضور دارد؛ بلکه در داخل لبنان نیز وضعیت مساعدی نداشته و مخالفان این حزب، سالها عدم وجود دولت پایدار در لبنان را از چشم حزبالله و اعمال فشارهای آن دیده و انتقادات تندی متوجه حزبالله میکنند. نتیجهی مستقیم و منطقی این فشارها، لاغرتر شدن پایگاه مردمی حزبالله در هرگونه جنگ احتمالی با اسراییل است. تصور اینکه حزبالله بتواند همزمان در چهار جبهه جنگی سیاسی ـ نظامی را اداره کند و دست کم در یکی از آنها شکست نخورد، برای خوشبینترین هواداران این حزب نیز دشوار است و این دقیقا همان نکتهایست که اسراییل بر روی آن حساب باز کرده است.
ضعف ایران
قیمت نفت خام اوپک در سال ۸۵ حدود هشتاد دلار برای هر بشکه بود. یک سال قبل از آن جمهوری اسلامی ایران با ۴۹ میلیارد دلار درآمد نفتی، چهارمین کشور پردرآمد جهان در میان صادرکنندگان نفت بود. علاوه بر این، تحریمهای بینالمللی علیه ایران تا این اندازه شدید نشده بود که ایران را وادار به نشستن بر سر میز مذاکره مستقیم با آمریکا کند. همین عامل به تنهایی باعث شد تا دست ایران برای کمک مالی و نظامی سخاوتمندانه به حزبالله لبنان باز باشد. هر چند رقم دقیق کمکهای ایران به حزبالله هرگز اعلام نشد، اما مجموع هزینههایی که ایران تنها برای بازسازی ویرانههای جنگ به حزبالله پرداخت کرد حدود سه میلیارد دلار تخمین زده شد.
در شرایط کنونی و بخصوص در سایه کاهش چشمگیر قیمت نفت و همچنین تاثیر مخرب تحریمها بر اقتصاد ایران، ارائه چنین کمکهایی عملا امکانپذیر نیست و از طرف دیگر، سوریه نیز به عنوان شاهراه ارتباطی تهران و بیروت، دچار چنان جنگی شده که حتی ارتباط بین شهرهایش نیز دیگر امن نیست. عدم توانایی ایران برای کمک در بازسازی غزه پس از جنگ تابستان ۹۳ آخرین و جدیدترین نمونه برای این نتیجهگیری است که شرایط برای حزبالله و ایران به هیچ وجه به سال ۸۵ شباهت ندارد.
وضعیت متفاوت اسراییل
عمده تحلیلگران آشنا به زیر و بم سپهر سیاسی در اسراییل بر این اعتقاد هستند که شرایط کلی منطقه ظرف چهار سال گذشته و به هم ریختن وضعیت در عراق، سوریه و مصر به سود تلآویو بوده و این تحولات تغییراتی اساسی در سیاستهای کلی اسراییل در منطقه ایجاد کرده است. اسراییلیها در این سالها عملا توانستند گروههای فعال فلسطینی را محدود و محاصره کنند، تاثیر و حضوری پنهان در نقاطی استراتژیک مثل کردستان عراق و حتی سوریه داشته باشند و در کل با ضعیف شدن کشورهای عربی و حامیان آرمان فلسطین، عملا مذاکرات صلح را به تعطیلی کامل بکشانند.
در عین حال، اسراییل سالهاست که بر پروژهی دفاعی موسوم به گنبد آهنین سرمایهگذاری کرده و اکنون به نظر میرسد که این سرمایهگذاری به مرحله بازدهی رسیده است. خنثی کردن بسیاری از موشکهای دستساز و سبک فلسطینی در تابستان گذشته آزمون خوبی برای اثبات فعال بودن گنبد آهنین بود و به نظر میرسد این سازهی دفاعی پیشرفته بتواند از اصابت بسیاری از موشکهای پیشرفتهی حزبالله به شهرهای اسراییلی جلوگیری کند.
طرح هرج و مرج خلاق
در ابتدای سال ۲۰۰۵ کاندولیزا رایس وزیر خارجه وقت آمریکا در مصاحبه با روزنامه واشنگتن پست از نیت آمریکا برای گسترش دموکراسی و اعمال تغییر در منطقه خبر داده و چندی بعد، جنگ ۳۳ روزه را “درد زایمان خاورمیانه جدید” خواند. این طرح که به هرج و مرج خلاق (Creative Chaos) معروف شد، اکنون به نقطهای رسیده که عملا تمام منطقه در هرج و مرج بوده و تحلیلهای زیادی در مورد طرح خاورمیانه جدید و تجزیه و مرزبندی جدید کشورها ارایه میشود.
مقاله معروف رالف پیترز افسر سابق ارتش آمریکا که در تیرماه ۸۵ در مجله نیروهای مسلح آمریکا منتشر شد نیز تکمیلکننده طرح هرج و مرج خلاق بود. پیترز در این مقاله نوشت: “تنشهای دائمی در خاورمیانه، نتیجهٔ منطقی اختلال در مرزهای کنونی است که توسط اروپاییها ترسیم شده و درست است که خاورمیانه از مشکلات زیادی مانند رکود فرهنگی و ظلم اجتماعی گسترده و تندروی دینی رنج میبرد، اما مشکل اصلی خاورمیانه اسلام نیست؛ بلکه مرزهای بین کشورهاست و چارهای جز ترسیم مجدد مرز در خاورمیانه نیست تا قومیتها و اقلیتهای دینی در این منطقه عدالت بیشتری را شاهد باشند”.
پیترز، جنگ مستمر بین عربها و یهودیان را نبردی “وجودی” نمیداند، بلکه آن را جنگی بر سر “خاک” و “مرز” دانسته و معتقد است “تا زمانی که مرزهای جدید ترسیم نشود، تنش در خاورمیانه متوقف نخواهد شد”.
هر اندازه که منطقه بیشتر در جنگ و آشوب فرو رود، شرایط بیش از پیش برای دخالت و اعمال تغییر در نقشه خاورمیانه و حذف گروههای مزاحم فراهم میشود و از این منظر، شروع هر جنگی بین حزبالله و اسراییل، میتواند در خدمت به این طرح و قدرتگیری بیشتر اسراییل در قیاس با همسایگانش باشد.
از سال ۱۳۷۹ و عقبنشینی اسراییل از جنوب لبنان، موارد قابل توجهی وجود نداشته که در آن اسراییل مستقیما طرف مقابل خود را به شروع جنگ تحریک کند. اکثرا عملیاتی از طرف گروهی کوچک یا بزرگ علیه اسراییل صورت گرفته و محاسبات داخلی مختلف در اسراییل منجر به پاسخهایی تندی مثل جنگ ۳۳ روزه یا دو جنگ علیه نوار غزه شده است. این بار اما، این طور به نظر میرسد که طرف اسراییلی از کشاندن حزبالله و ایران به یک رویارویی مستقیم ابایی نداشته و حتی از آن استقبال هم میکند. عملیات بیدلیل اسراییل در جولان که به کشته شدن نظامیان ایران و حزبالله انجامید و همچنین تبلیغات گستردهای که در مورد پاسخگویی به عملیات حزبالله میشود در کنار جلسه فوقالعاده شورای امنیت و پافشاری لجوجانهی اسراییل در عدم آغاز مذاکرات صلح با فلسطینیها میتواند بیانگر این باشد که تلآویو طرحهایی متفاوت از سال ۸۵ در سر داشته و بروز هر احتمالی ظرف روزهای آینده وارد است.