به یاد احسان فتاحیان
سابقه تنش میان کردها با دولت مرکزی ایران قدمتی نزدیک به 2 برابر عمر انقلاب دارد و مختص به دوران حاکمیت جمهوری اسلامی نیست. صورت مسئله این است که کردها نسبت به تضییع حقوقی از خود معترض بوده و در راستای احقاق آن تلاش می نمایند. این تلاش بسته به شرایط زمانی گاه صورت مسلحانه پیدا کرده است و گاه قالب فعالیت شبه حزبی و اخیرا در ابتدایی ترین شکل نافرمانی مدنی، عدم شرکت در انتخابات، نمود یافته است.
در پیش گرفتن چنین رفتاری از جانب کردها، به نظر بسیاری از کردها و برخی از غیرکردها نیز، معلول ظلم مضاعفی است که حکومت در قبال آنان روا می دارد. چنان که کردها علاوه بر محرومیت از بسیاری از حقوقی که در نداشتنش با دیگر ایرانیان سهیم اند، بابت شماری دیگر از محرومیتها، عرصه شهروندی برایشان تنگ تر شده است. از دسته اول محرومیتها می توان نداشتن حق انتخابات آزاد را برشمرد و از دسته دوم نداشتن حق آموزش به زبان مادری. در نتیجه چنین برداشتی، این عده قائل به وجود “مسئله کرد” هستند. بسیاری از کسانی که این چنین می اندیشند حل این مسئله را گامی بلند در جهت استقرار دموکراسی در ایران می دانند.
برخلاف این نظر برخی می پندارند رفتار تقابل جویانه ی کردها علتی است که سبب رفتار حاکمان وقت در محروم ساختن آنان از مواهب شهروندی ایران می شود. این عده “مسئله کرد” را باور ندارند و تنش میان کردها و حکومت مرکزی را نیز آن گونه ترسیم می کنند که گویی اطاعت کردها حاکمیت را نیز مجاب می کند که برخی از “عقب ماندگیهای” اقتصادی و فرهنگی مناطق کزدنشین را به مرور زمان جبران نماید. از جمله طرفداران چنین برداشتی حکومتگران وقت و سرسپردگانشان می باشند.
علاوه بر دو دسته ای که اشاره شد، عده ی بسیاری از صاحب نظران اپوزسیون داخل و خارج از کشور گونه ای دیگر به “مسئله کرد” می نگرند. اینان ظلم مضاعفی که به کردها می شود را قبول دارند و بعضا با مبارزات کردها در طول تاریخ معاصر ایران ابراز همدلی می کنند و آن را “درک می کنند”. اما تعریفی که این جماعت از مسئله می کنند در قالب “تبعیض مذهبی” قرار می گیرد. به باور این عده “مسئله کرد” ناشی از نگاه یک سویه و توتالیتری است که حاکمیت مذهبی ایران به اقلیت های دینی و مذهبی دارد و در نتیجه آن بسیاری از حقوق را از آنان سلب می نماید. از نظر این دسته از صاحبان نظر، که قریب به اتفاق معتقد به سکولاریسم هستند، برقراری حکومتی غیرمذهبی و سکولار به کل “مسئله کرد” را حل می نماید.
در این که بخشی از ظلمی که به کردها می شود مربوط به نگاه ایدئولوژیک مذهبی حاکمیت فعلی است، شکی نیست. اما محدود کردن “مسئله کرد” به بحث تبعیض مذهبی، پاک کردن صورت مسئله به گونه ای دیگر است. این برداشت خطرناک که گویا طرفداران زیادی میان اپوزسیون دارد موجب می شود که زخم کردها حتی با نسخه ایشان نیز درمان نشود و بار دیگر تحت لوای حکومتی غیرمذهبی سر باز کند.
اندکی تامل پیرامون اعدام “احسان فتاحیان” شاید که روشن گر باشد. “احسان” شیعه اثناعشری بود اما به جرم فعالیت در یک حزب کردی بر سر دار رفت. به یقین می توان گفت که دغدغه احسان تبعیض مذهبی نبوده است و دلیلی که وی را رهسپار پیوستن به جماعتی کرد که به گمان خویش حق کردها را می ستانند، نه محرومیت از مواهب “شیعه بودن” که مظلومیت ناشی از “کرد بودن” بود. وجود بسیار دیگر از فعالین سیاسی، مدنی کرد شیعه که دغدغه اصلیشان “مسئله کرد” است، احسان را در این زمینه استثنا نمی کند.
مرگ “احسان” شاید که تلنگری باشد از برای حبابی که ذهن ناباوران به “مسئله کرد” را فرا گرفته است و زمینه ای ایجاد کند که با بحث و هم اندیشی پیرامون مسئله مذکور، قدمی محکم در گذار به دموکراسی برای ایران برداشته شود.