عصر دیروز (چهارشنبه) در حالی که خودم را برای نوشتن یادداشتی برای سایت روزآنلاین آماده میکردم، خبر آمد که در جاده بندر عباس – سیرجان تصادف شده است.
خانمم با احتیاط گفت که شوهر مهین (خواهرم) تصادف کرده است. خدا را شکر مهین و دخترش زنده ماندهاند اما نیاز به عمل جراحی دارند ولی شوهرش به همراه خواهرش، شوهر خواهرش و بچه خردسالشان فوت شدهاند.
سه سال پیش نیز خبر دادند که پسرداییام در همان جاده تصادف کرده و خودش به همراه سه فرزندش فوت کردهاند.
این سنخ خبرها در باره تلفات انسانی جاده سیرجان – بندرعباس امری معمول و تقریبا هر روزه است.
اگر کسی دوربین به دست گیرد و از سر صحنه تصادفات ماشین در جادههای ایران فیلم بگیرد بدون شک، وضع ایران در کشتار روزانه مردم بهتر از وضع چند ماه پیش عراقیها که بر اثر بمبهای انتحاری جان میسپردند، نخواهد بود.
مسلما بین مرگ بر اثر تصادف و انفجار بمب از نقطه نظر سیاسی تفاوت زیادی وجود دارد، اما برای خانوادهای که عزیز خود را از دست میدهد، چه فرقی میکند که او به چه علتی مرده است؟
تا کنون صدها بار در باره خطر خیز بودن جاده سیرجان – بندرعباس که راهی ترانزیتی و بسیار شلوغ است، تذکر داده شده است، اما ظاهرا هیچکدام از دولتهای پر مدعای جمهوری اسلامی نمیتوانند این جاده سیصد کیلومتری را دو بانده بکنند.
در حقیقت، رانندگی در جاده بندر عباس – سیرجان چیزی کم از راه رفتن بر روی میدان مین ندارد، اما برای مقامهای پر حرفی که مدعیاند در حال تسخیر رفیعترین قلل علم و تکنولوژی در جهانند، ظاهرا این موضوع اهمیت ندارد که روزی چند نفر در آنجا جان میسپارند.
من البته تقصیر همه تلفات جادهای در ایران را به پای کیفیت جادهها نمیگذارم چرا که فرهنگ رانندگی در ایران مثل بسیاری دیگر از حوزهای فرهنگ ما به فاجعه تبدیل شده است، اما وقتی که رانندهای در حین سبقت تصادف میکند، بدان معناست که اگر جاده دو طرفه بود، بدون شک تصادفی رخ نمیداد.
من در اینجا جز اینکه برای خانوادهام که ایام عیدشان تبدیل به عزا شده است، از خداوند طلب صبر و برای درگذشتگان طلب آمرزش کنم، چیز بیشتری برای گفتن ندارم.
خداوند این سرزمین و مردمش را از این همه بدبختی و مصیبت و رنج در امان دارد.