پایان یک انقلاب

فرشته قاضی
فرشته قاضی

32 سال پیش مردمی که پس از سالها مبارزه با حکومت دیکتاتوری، پیروزی انقلابشان را جشن می گرفتند شاید هرگز تصور نمیکردند روزی در مقابل پرسشگری نسل های آینده، حضور خود را در خیابان ها به انکار خواهند نشست؛ گویی همیشه “دیگرانی” که وجود نداشته اند رقم زده اند انقلابی تاریخی را که قرار بود آزادی و دموکراسی را برای مردم ایران زمین به ارمغان بیاورد اما دیکتاتوری دینی، زندان، اعدام و کشتار را ارزانی مردمان کرد.

این بزرگ ترین ارزشی بود که سردمداران جمهوری اسلامی با عملکرد خود تبدیل به ضد ارزش اش کردند؛ انکار انقلاب و انقلابی بودن از سوی نسل انقلاب در مقابل پرسشگری نسل های بعد.

اما این تمام داستان نبود؛پس از آن هر آنچه حکومت مداران تازه بر مسند نشسته با عنوان “ارزش” هم ساختند و پروراندند، به “ضد ارزش” تبدیل شد. در وجدان های مردم سقوط کرد هر آنچه که جمهوری اسلامی ساخته بود.

مسند نشینان تازه، در گام اول، آزادی پوشش را گرفتند و تکه پارچه سیاهی با عنوان “چادر” و “حجاب اسلامی” برسرزنانی انداختند که همپای آنان برای آزادی به خیابان ها رفته بودند. “حجاب اسلامی” را به عنوان “ارزش” معرفی کردند و تا بدانجا پیش رفتند که در مدارس، شلوار از پای نسل هایی که بعد از به بار نشستن انقلاب به مدرسه رفتند بالا میزدند تا مبادا زیر شلوار و کفش، رنگی غیر از آن رنگی که “ارزش” معرفی می شد برپا و تن محصلان بوده باشد. تیغ به روی زنانی که بی حجاب می خواندند کشیدند و حجاب اجباری را قانونی کردند.

اما این “ارزش” از همان ابتدا رنگ باخته بود و اکنون در نوع پوشش مردم در خیابان های شهرها و روستاهای ایران می توان به “ارزش” نشدن آن پی برد.

مگر نه آن است که هر چه اجباری باشد نتیجه عکس میدهد؟

بسیج با عنوان ارتش 20 میلیونی و با فرمان بنیانگذار جمهوری اسلامی به عنوان یک “ارزش” اعلام موجودیت کرد. مجموعه‌ای که  به گفته رهبر فعلی جمهوری اسلامی “در آن پاکترین انسان‌ها، فداکارترین و آماده به کارترین جوانان کشور، در راه اهداف عالی این ملت و برای کمال رساندن و به خوشبختی رساندن این کشور جمع شده‌اند… “.نوجوانان و جوانان بسیاری بدان پیوستند و صادقانه جان دادند در جبهه های جنگ ایران و عراق، تا از کشورشان دفاع کنند. باکری ها و همت ها افتخار این “ارزش” شدند، اما شاید آنها نیز گمان نمیکردند روزی خواهد رسید که افتخار بسیج و بسیجی ها لت و پار کردن مردم معترض و آزادیخواه در خیابان های تهران و ایران باشد.

بسیج در وجدان مردم رنگ باخت و عضویت در آن به “ضد ارزش” ای تبدیل شد که نتیجه تبدیل بسیج مردمی به نهاد سرکوب بود.

سپاه اما که برای حفظ انقلاب و حفظ امنیت شهرها تاسیس شد، ابتدا و در دوران جنگ محبوب بود، کم کم به نهادی مشکوک و سپس به نهادی منفور تبدیل شد. این نهاد هم “ارزش” ای بود زاییده جمهوری اسلامی  که در جهان به عنوان یکی از حامیان اصلی تروریسم در کنار القاعده شناخته شد.

دافع از مردم مظلوم و ستم دیده در جهان، به شعار و “ارزش” ای تبدیل شد که در راس خود فلسطین و لبنان را نشاند و متصدیان امر تا بدانجا پیش رفتند که در راس اخبار تلویزیون ایران، اخبار فلسطین و لبنان بر اخبار ایران پیشی گرفت. کاسه داغ تر از آشی شدند که خواست خود را بر خواست مردم فلسطین نیز مقدم دانستند. اینگونه بود که این “ارزش” نیز رنگ باخت و رنگ باختن آن در شعارهای “نه غزه، نه لبنان، جانم فدای ایران” متبلور شد.

تبعیت از ولی فقیه “ارزش” ای حکومتی شد که در فضای احساسی دهه اول انقلاب همراهی مردم را داشت ولی بعد از آن، تناقضات یکی پس از دیگری رو شد. ولی فقیه بر مسند خدایی نشست و روی دیکتاتورهای زمان خود را سفید کرد و این “ارزش” حکومت ساخته که وجهه قانونی نیز یافته بود، به “ضد ارزش” ای تبدیل شد که مردم با حضور در خیابان ها شعار مرگ بر آن را سر دادند؛ حتی مردمی که در ماه عکس ولی فقیه پیشین را دیده بودند

پایان “ارزش” های یک انقلاب؛ پایان آن انقلاب است. انقلابی که قرار بود آزادی و دموکراسی بیاورد فرزندان خود را بلعید، زندان هایی که قرار بود تبدیل به دانشگاه شوند، پاک ترین و آزاده ترین فرزندان ایران زمین را در حصار گرفتند و مردانی که خود طعم تلخ زندان و شکنجه را کشیده بودند زندان های جدید ساختند و چوبه های دار بر پا کردند.

حکومت جمهوری اسلامی که رویای صدور انقلاب به جهانیان را در سر می پروراند و با غرور از آن سخن می گفت از صدور این انقلاب به نسل 57 که آیت الله خمینی، انها را سربازانش در گهواره ها نامیده بود عاجز ماند چه برسد به صدور آن به نسل های بعدی.

نسل 57 هرگز تصور نمی کرد بار دیگر مجبور شود به خیابان ها بیاید و شعار “مرگ بر دیکتاتور” سر دهد و عزیزترین فرزندانش را در بهشت زهراها و چهاردیواری اوین ها جا بگذارد؛ و شاید بدبین ترین انسان ها هم تصور نمیکردند روزی در مقام مقایسه حکومت برآمده از انقلابی مردمی با حکومت سابق برخواهند آمد و “صد رحمت به رژیم شاهی” خواهند گفت. تاریخ بی رحم است و تکرار آن بی رحم تر و تلخ تر.