رضا جلالی کاندیدای رد صلاحیت شده انتخابات دوره نهم مجلس شورای اسلامی است؛ پرسنل سابق و ارشد سپاه پاسداران در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق و پس از آن که در انتخابات گذشته ریاست جمهوری از اعضا و فعالان ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بود و از زمره دستگیرشدگان حوادث پس از انتخابات.
جلالی پیش از این نیز در انتخابات های دوره هفتم و هشتم مجلس شورای اسلامی ردصلاحیت شده بود. او که اخیرا به عنوان رئیس ستاد انتخاباتی جبهه مردم سالاری با محوریت حزب مردم سالاری به دبیرکلی مصطفی کواکبیان انتخاب شده بود، پس از ردصلاحیت خود، آنگونه که می گوید “در اعتراض به خفقان سیاسی حاکم بر کشور” از این مسئولیت نیز کناره گیری کرد.
پیش از آنکه پرسش هایم از رضا جلالی را آغاز کنم، گفت که “با من خیلی صحبت دارد”. این صحبت ها را بخوانید:
آقای جلالی! شما در انتخابات این دوره مجلس به طور رسمی ثبت نام کردید اما ردصلاحیت شدید. درست است؟
بله من در هر سه انتخابات قبلی مجلس ردصلاحیت شدم. این بار هم [با ثبت نام در انتخابات] خواستم محک بزنم که آقایان اصلا ظرفیت و تحمل ندارند. در ملاقاتی هم که اخیرا همراه با آقای کواکبیان و دوستان دیگر با آقای هاشمی داشتیم، من آنجا عملا تحریم را کلید زدم. من در آن جلسه خطاب به آقای هاشمی گفتم شما با عملکردتان چکار کردید که مومنان به انقلاب مردمی 57 و جوانان به دین گریزی و دین ستیزی تبدیل شدند. گفتم که خودمن هم الان یک کافر تمام عیار به انقلاب و آرمان هایی هستم که آقای جنتی مطرح می کنند.
به آقای هاشمی گفتم اگر شما باور دارید که آقایان موسوی و کروبی و خاتمی، سران فتنه اصلاح طلبان هستند، من می گویم سه احمد به نام های احمد جنتی، احمد خاتمی و احمد علم الهدی جزو سران فتنه اصولگرایان محسوب می شوند.
حالا به صحبت های شما در دیدار با آقای هاشمی هم می رسیم، اما قبل از آن می خواستم بپرسم شما توسط هیات های اجرایی وزارت کشور ردصلاحیت شدید یا شورای نگهبان؟
هر دو! خودتان هم مطلع هستید و قبلا هم از اختلافات این آقایان صحبت شده بود.
آیا رد صلاحیت شما رسما به خودتان هم ابلاغ شده است؟
بله بله
بعد دلیل این ردصلاحیت چه چیزی اعلام شده؟
عدم التزام به اسلام و عدم التزام به قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران.
در خبری که از شما در سایت های مختلف و شبکه های اجتماعی منتشر شده، آمده که یک مقام شورای نگهبان به خودتان اعلام کرده که به این دلایل ردصلاحیت شده اید. این مقام چه کسی ست؟
من با آقای محسن اسماعیلی (عضو حقوقدان سابق شورای نگهبان) در دانشگاه ملی یا شهید بهشتی با هم بودیم. در جریان یک مناظره انتخاباتی برای مجلس هفتم در شاهرود، یک دانشجویی از من سئوال کرد که من گفتم من اصلا مشروعیت شورای نگهبان را قبول ندارم چون آقای الهام، رئیس دفتر وقت رئیس جمهور 32 رای نمایندگان مجلس و آقای اسماعیلی 28 رای را به دست آوردند و وارد شورای نگهبان شدند. این به معنای عدم مشروعیت و مقبولیت شورای نگهبان است و چون اینگونه است، هر تصمیمی که شورای نگهبان بگیرد کان لم یکن تلقی خواهد شد.همین باعث شد که آقای اسماعیلی متاسفانه سر لج و لجاجت بیفتد و بعد هم ما را قربانی خودخواهی های خودشان بکنند.
آقای جلالی! گفته شده که شما مخالف ورود اصلاح طلبان و بخصوص حزب مردم سالاری به انتخابات مجلس هشتم، با توجه به وقایعی که در انتخابات گذشته ریاست جمهوری و پس از آن رخ داد، بودید. اما شما نه تنها خودتان در این انتخابات کاندیدا شدید بلکه ریاست ستاد انتخاباتی جبهه مردم سالاری را هم پذیرفتید. آیا این مسئله نشاندهنده وجود تناقض در گفتار و رفتار شما نیست؟
آفرین! ببینید آقای یزدان پناه، اتفاقا سئوال خیلی خوبی است. من از قبل هم به دوستان نزدیک گفتم. اولا آقایان احزاب اصلاح طلب علیرغم مخالفت من انتخاب خودشان را انجام دادند. بعدش هم من آنها را به غضنفر اصلاحات ملقب کردم. بعدش هم گفتم که یکی مثل آقای زارع فومنی حقی ندارد که خود را برده اختیاری آقایان قرار داد و بعد هم آمد با یک L-90 خیلی راحت خودش را فروخت. حتی من در حضور خود آقایان مثال زدم همانطور که فتحعلی شاه در پذیرش قرارداد 1813 در ترکمنچای و 1828 در گلستان، لکه ننگ حکومت قاجار را به جای گذاشت، آیندگان هم نقش غضنفرگونه شما را تقبیح و سرزنش و ملامت می کنند.
من می خواهم بدانم آیا شما به عنوان یکی از حامیان و فعالان ستاد انتخاباتی آقای میرحسین موسوی، معتقد به تقلب در انتخابات گذشته ریاست جمهوری بودید؟
بله اتفاقا من خودم دبیر ستاد موج سبز بودم و واژه تقلب را یک ماه قبل از اینکه انتخابات برگزار بشود عنوان کردم.
در اینجا برای من این سئوال پیش می آید که اگر شما تا این اندازه به تقلب در انتخابات گذشته اعتقاد داشتید، با چه تحلیلی در این انتخابات نامزد شدید؟
من فقط یک دلیل داشتم آن هم این بود که خواستم عملا اثبات کنم اینها صدای مخالف خودشان را نخواهند شنید، تحمل شنیدن ندارند. باور کنید، خدا را گواه می گیرم که اگر من تایید هم می شدم به اعتراض کنار می کشیدم. در دیدار با آقای هاشمی هم من بحث تحریم را عملا کلید زدم؛ گفتم آقای هاشمی من به عنوان فردی که 74 ماه سابقه جنگ دارم و جانباز 70 درصد به بالا هستم، حاضرم سبزی فروش تونسی بشوم. شما خودتان می دانید که ما مورد بی مهری قرار گرفتیم. یعنی من نوعی که سابقه جانبازی و جنگ دارم، تکلیفم 16 ساله با اینها مشخص است.
ولی خیلی از طرفداران جنبش سبز و آنهایی که از انتخابات قبلی زخم خورده بودند، معتقد بودند هرگونه مشارکت افرادی که به اصلاح طلبان یا جنبش اعتراضی نزدیکند، در انتخابات آتی می تواند به نتایج اعلام شده آن مشروعیت بدهد. شما از این نظریات اطلاع داشتید که برای شرکت در انتخابات ثبت نام کردید؟
دقیقا من مثال زدم. مثلا شورای هماهنگی دوم خرداد در مجلس ششم به ریاست آقای بهزاد نبوی مگر 202 نفر عضوش نبودند؟ مگر بعدها این لقب تدارکاتچی را خود رئیس جمهور وقت ندادند؟ من نگاهم این است.
شما به دیدار اخیر خودتان همراه با اعضای جبهه مردم سالاری با آقای هاشمی رفسنجانی اشاره کردید و آنگونه که گفته اید، گویا در آن جلسه سخنان انتقادی درباره ایشان مطرح کرده اید. واکنش آقای هاشمی به این سخنان چه بود؟
من ایشان را با پرخاش و طلبکارانه به اتخاذ شیوه محافظه کاری متهم کردم که این قابل بخشش نیست. من حتی به ایشان پیشنهاد دادم که آقا شما در سال های واپسین عمرت چنگ انداختی به ریاست مجمع؟ من پیشنهاد می کنم در اسفند ماه از ریاست این مجمع کنار بکشی.
خب پاسخ آقای هاشمی به این سخنان چه بود؟
هیچی فقط لبخند تلخی زدند. من حتی گفتم شما بزرگترین اتهامات از طرف آقایان بهتان روا داشته شد اما همچنان دارید همراهی می کنید.
گویا شما یک بار در سال 86 توسط دادگاه انقلاب به اتهام نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی محکوم شده بودید. مصداق این اتهامات چه بود؟
ببینید من بعدا نامه نوشتم و گفتم آقایان شما موظف به تعریف جرم سیاسی هستید. بعد هم دوستانی که به من علاقه مند بودند در حدود 4 هزار نفر در جلوی فرمانداری گرگان حضور پیدا کردند.در آنجا به هر حال من هم یک صحبتی کردم که با مخالفت و شکایت فرمانداری و دادستان وقت روبرو و در نهایت به این حکم منجر شد.
خب شما چه گفته بودید؟
من گفتم شش نفر از اعضای شورای نگهبان نباید به جای 60 میلیون نفر تصمیم بگیرند. گفتم که آقا کشور دارد سپاهی می شود و باید از این جلوگیری کرد. من دقیقا بحث ام این بودکه با همت خیلی جدی جوانان طرفدار من، که این در یوتیوب گذاشته شد ـ شما اگر الان در گوگل سرچ کنید هم وجود دارد ـ 400 پلیس ضد شورش به مدت چهار ساعت درگیر شدند و 12 خبرنگار و عکاس و دانشجو را دستگیر کردند. همین الان هم خیلی از بچه ها به خاطر آشنایی با من از محل کار اخراج شدند.
در کجا؟ همان گرگان؟
بله در گرگان و گلستان.
چند روز دیگر انتخابات مجلس برگزار می شود و شما هم که ردصلاحیت شده اید. موضع شما درباره اصل این انتخابات چیست؟
نمایشی، غیر عادلانه، غیر آزاد، فرمایشی، غیر رقابتی. ببینید آقای یزدان پناه، من دانشیار علوم سیاسی و روابط بین الملل با پایه 15 علمی هستم ولی واقعا در مقابل شما برایم مهم نیست که شیب قلم را به انتقاد یا تعریف و تمجید از من بگیرید.من حرف های شما را که الان در سایت می خوانم باورتان می شود که این حرف ها را در دانشگاه در کلاس درسم گفته ام؟ و چقدر بپا برای من گذاشتند، شبکه های مخبرین… یا حتی بارها من را تهدید کردند که به خاطر ایثارگری و شرایط جانبازی جنگی ات مراعاتت را کردیم. اینقدر تهدید و ارعاب به وجود آمد اما به خاطر روحیاتی که داشتم فعلا تحمل کردم.
البته من که فقط یک روزنامه نگار ساده هستم و تنها قصد دارم دلایل ردصلاحیت شما و نگاهتان درباره شرایط کنونی را به اطلاع خوانندگان برسانم. می خواستم بدانم که از نظر شما مقصر شکل گیری وضعیت کنونی در فضای سیاسی و بخصوص انتخاباتی چه شخص، افراد یا مجموعه هایی هستند؟
من ساختار قبیله ای و عشیره ای حاکم بر ساختار سیاسی نظام را مقصر می دانم. فردیت گرایی بزرگترین مشکل نظام ماست. ما حتی نتوانستیم از بشار اسد یاد بگیریم که 48 سال خودش و پدرش بر مردم سخت گرفتند و یک اقلیت 12 درصدی را بر اکثریت 88 درصدی سوریه حاکم کردند. اما امروز نمره بشار اسد نسبت به این آقایان 20 است. به خاطر اینکه او هم به نفع مردم عقب نشینی کرد اما این آقایون دچار توهم شدند.من به آقای هاشمی هم گفتم که شورای نگهبان مترسک است و تصمیم گیری را نهادهای امنیتی و موازی امنیتی انجام می دهند. این آقایان مگر تحمل یک ساعت نشستن روی صندلی را دارند که بخواهند یک ساعت برای ما و چهار، پنج هزار نفر روی صندلی بنشینند و جلسه بگذارند. من به آقای هاشمی هم گفتم شما عروسک بزک کرده ای هستید که فقط برای مشروعیت بخشی آقایان آمده اید.
جناب آقای یزدان پناه! خواستی قلم دست بگیری بنویس که جلالی خواست حرفهایش را ثابت کند… {نامفهوم} گفتم شما را توی عروس خانه و حجله ای دعوت کرده اند که داماد در آن نیست. این را جلوی آقای هاشمی و خیلی از آقایان دیگر گفتم. برای آقایان ناخوشایند بود اما من با اینکه دبیر دفتر سیاسی مردم سالاری بودم، این ها را گفتم و کلا عطای حضورم، نه در جبهه بلکه در حزب را، به لقایش بخشیدم و دیگر پایم را در جریانی که اسمش اصلاح طلب نادم و پشیمان و غضنفروار است نمی گذارم.
آقای جلالی شما گویا سابقه حضور طولانی مدت در جبهه های جنگ به عنوان بسیجی و پاسدار را هم در کارنامه خود دارید. می خواستم بدانم آن موقعی که داشتید علیه یک دشمن خارجی از سرزمین و مردمتان دفاع می کردید، چنین دورنمایی از شرایط سیاسی و اجتماعی کشور داشتید؟
من 13 سالم بود که کوچکترین جانباز جنگ شناخته شدم. 29 سال پیش در 70 کیلومتری خاک دشمن چشم چپم را از دست دادم. من عضو تیم ملی نوجوانان فوتبال در سال 1360 بودم اما به جای رفتن به رشت، به عشق مربی شهیدم به جبهه رفتم و تا آخر توی جنگ ماندم؛ آن هم نه در تدارکات بلکه به عنوان مسئول گروه های شناسایی برون مرزی. فرماندهان من خیلی هایشان شهید شدند مثل باکری ها، زین الدین ها، خرازی ها و… اتفاقا چیزی که آقایان خیلی سختشان بود این است که چرا من با گفتمان شهدا دارم حرفم را می زنم؟ گفتم من دنباله روی شهید باکری و خرازی و زین الدین هستم. حالا ما را بی بصیرت و فاقد قدرت تحلیل سیاسی معرفی می کنند!
گویا از مدیران دانشگاه آزاد هم بوده اید. آیا در سختی های دو سال اخیر، آقای جاسبی که رئیس دانشگاه آزاد هستند، از شما حمایتی کردند؟
بله ایشان انصافا در این فضا که خیلی هم فشار است، خیلی هم پشتیبانی کرد، چه به صورت غیر مستقیم و چه مستقیم.
چند روز دیگر انتخابات مجلس برگزار می شود و دوره جدید مجلس هم بعد از مدتی آغاز به کار می کند. تحلیل شما از نقش و جایگاه مجلس آینده چیست؟
من اسم صدا و سیما را رسانه میلی گذاشتم نه رسانه ملی…
البته قبل از شما فکر کنم آقای تاج زاده از همین عنوان برای توصیف صدا و سیما استفاده کرده بودند.
حقیقتا من این را نشنیدم ولی این عنوان را سر کلاس چهار، – پنج سال پیش استفاده کرده بودم. به هرحال من فکر می کنم آقایان با تبلیغات مشمئزکننده ای که در افکار عمومی و بین عوام الناس با استفاده از ابزارهای رسانه ای می کنند، بخشی از مردم را در شهرهای کوچک به پای صندوق ها می آورند.
و مجلس آینده را چطور پیش بینی می کنید شما؟
راهیافتگان می شود دیگر…
شرایط سیاسی چطور؟ آینده جنبش اعتراضی دو سال پیش که طرفدارانش می گویند همچنان فعال است؟
من فکر می کنم مطالبات و انتظارات آنقدر انباشته می شود که مثل یک فنر به یکباره بیرون می زند و آن موقع دیگر دیر است. همانطوری که برای قذافی شد، همانطوری که برای بشار اسد دارد می شود. منتهی آقایان درس نمی گیرند.به آقای هاشمی هم گفتم به رهبر بگویند که متاسفانه مشاوران کوچکی دارند. آقای ولایتی مشاور بین المللی است اما در بیمارستان مسیح دانشوری نشسته و تمام وقتش را سر جنبش های خودساخته بیداری اسلامی تلف می کند.این حرف های جدی است که ما می زنیم.
شما از تبعات و هزینه های احتمالی بیان مواضع تان نگران نیستید؟
خیر من در ملاقات با آقای هاشمی هم گفتم که آماده شهادت هستم و کفن خودم را برای کشته شدن در دفاع از ملت پوشیده ام. این آخرین جمله ای بود که به تلخی گفتم.