گزارش ♦ سینمای جهان

نویسنده
کامبیز رحیمی

‏سینمای ایران در این چند سال اخیر سیاست های متناقضی را پیش گرفته است. تمام بنیان هایی که چندین سال پیش از ‏بنیان نهادن دولت نهم پایه ریزی شده بود، جای خود را به از ریشه خشکاندن سینما داده است. سینمای موسوم به عامه ‏پسند و یا به قول معروف فیلمفارسی رمق سینمای فرهنگی را گرفته و عرصه را هر لحظه بر آن تنگ و تنگ تر می ‏کند…‏

ravaj1.jpg

‎ ‎رواج فیلمفار اسلامی‎ ‎

در دوسال گذشته “فیلمفار اسلامی” جای “فیلمفارسی” را گرفته است. فیلم ها از الگوهای روایتی در فیلمفارسی تبعیت ‏می کنند و دفاتر تولید فیلم وابسته به نهادهای قدرتی( پویا فیلم- حزب موتلفه) هدایت فیلم( ارگان ها ی امنیتی) و…. با ‏کپی نعل به نعل از روی فیلم های قدیمی دهه 40 و 50 بازار را پر می کنند.‏

امروز سینمای ایران کاملا سفارش خود را از سالن ها می گیرد و مدیران سینمایی ارشاد دولت نهم نیز با اسم حمایت از ‏سینمای ملی به این مسئله دامن می زنند. ابتذال در سینما کار را به جایی رسانده که با ورق زدن هر نشریه ای درمی ‏یابید منتقدان دیگر رغبتی به نوشتن نقد درباره فیلم های ایرانی ندارند و بیشتر صفحات به نقد فیلم های خارجی ‏اختصاص یافته است.‏

وزارت ارشاد نیز که از ابتدای حرکت خود داعیه حمایت از سینمای فرهنگی و دینی را داشت عرصه عمل را به آنها ‏واگذار کرده و خود به تماشا نشسته است. اگرچه سکوت ارشاد در مقابل این حرکت به واقع نوعی حمایت محسوب می ‏شود.‏

کافی است قطعات پازل را کنار هم بچینید. وزارت ارشاد با مشکلات بسیاری اعم از ممیزی کتاب، موسیقی و ‏مطبوعات رو به رو است. تا حدودی توانسته با مذهبی کردن نمایش، خیال خود را در این حوزه راحت کند. سینما هم در ‏این مدت نباید مشکل ساز باشد پس چاره در این است که سکان به فیلمفارسی سازان سپرده شود تا خود مجوز بدهند، ‏خود بسازند و خود هم اکران کنند. در این صورت اندیشه و بار فرهنگی انتقال نمی یابد تا دردسر ساز باشد.‏

این سینما می تواند با استفاده از بودجه بخش خصوصی روی پای خود بایستد. وجود و بقای آن ضرری را متوجه بودجه ‏دولتی نمی کند. دولت هم فرصت پیدا می کند تا با استفاده از بودجه ای که اصولا هیچ کس برای تولید آثار خود به آن ‏رجوع نمی کند به برپایی جشنواره هایی بپردازد که اهداف ایدئولوژیک نظام را تبلیغ می کنند. به طور مثال اکثر فیلم ‏هایی که در فصل بهار روی پرده رفت با بودجه بخش خصوصی و ایده جلب تماشاگر روی ساخته شده بودند. دولت هم ‏از این فرصت استفاده کرده و جشنواره ای را با نام جوانه های مقاومت برگزار کرد که به فیلم های کوتاه ساخته شده ‏درباره جنگ می پرداخت.‏

ravaj2.jpg

جالب اینجاست که نیمه دوم سال بزرگ ترین جشنواره فیلم کوتاه منطقه در ایران برگزار می شود و همین جشنواره می ‏توانست یکی از بخش های جنبی آن باشد. اما با جدا کردن آن، ارشاد با هزینه ای هنگفت به تبلیغ اهداف خود پرداخت. ‏از سوی دیگر بدنه سینمای فرهنگی هم روز به روز نحیف تر می شود. به یاد داشته باشید که دولت از تولید این آثار ‏حمایت هم نمی کند. فیلمنامه چنین فیلم هایی نیز به بهانه های واهی در ارشاد رد می شوند و فیلمساز مجبور است با ‏هزینه شخصی آن را بسازد. بعد که دوباره وارد چرخه نمایش می شود به ارشاد برخورد می کند. راهی برای نمایش ‏نیست چون فیلمفارسی مجال تنفس به آن را نمی دهد. ‏

فیلم فرهنگی در سینماهای داخل به نمایش در نمی آید. ارشاد برای نمایش آن در خارج از کشور هم فیلمساز را مورد ‏تهدید و ارعاب قرار می دهد. بنابراین، چنین فیلم هایی هیچ گونه بازگشت مالی نیز نیافته و در نطفه خفه می شوند. پس ‏بدنه اقتصادی این فیلم ها نیز دائم نحیف تر می شود و درنهایت جز چند فیلمساز که نام های بین المللی دارند و دولت ‏یارای مقابله با آنها را ندارد، باقی یا به تیزر سازی روی می آورند و یا تسلیم سینمای بدنه می شوند. در این صورت ‏ارشاد می گوید این فیلمسازان به آغوش مردم بازگشته اند. اتفاقی که سال گذشته برای مانی حقیقی و علیرضا امینی رخ ‏داد. از سوی دیگر محسن امیریوسفی که در سینمای فرهنگی هم دست به ابداع تازه ای زده بود در ژانر کمدی اثری ‏متفاوت را عرضه کرده بود دائم از سوی ارشاد با این تذکر رو به رو می شود که زمان نمایش فیلم خود را عقب ‏بیاندازد.‏

کافی است برنامه بعدی اکران سینماها را از نظر بگذرانید. تمامی فیلم ها دوباره از جنس فیلمفارسی هستند. درصورتی ‏که بسیاری از فیلم های فرهنگی در انتظار اکران هستند، فیلمفارسی هایی که یک ماه هم از تولید آنها نمی گذرد به ‏خاطر اینکه بازار روز را از دست ندهند در برنامه نمایش سینماها جای می گیرند. ‏

عکس 3‏

بسیاری از بازیگران تلویزیونی به خاطر شهرتی که در طنز های نود شبی پیدا کرده اند دستمزدهای 30 و 40 میلیونی ‏تقاضا می کنند و اگر تهیه کننده ای تنها یک میلیون از آنها تخفیف بخواهد به قهر دفتر او را ترک می کنند. این هم از ‏تبعات همین توجه بسیار به فیلمفارسی است. زمانی که بازیگر درجه ده تلویزیون می داند مردم حاضر هستند کپی دسته ‏بیستم همان برنامه تلویزیون را روی پرده ببیند می گوید چرا من سهمم را نگیرم. ‏

اینها معادلاتی هستند که ردیابی آنها در سینمای امروز ایران چندان مشکل نیست. حتی تنها تک نگاهی به نام فیلم ها هم ‏ما را به سر منزل مقصود می رساند: دایناسور، چهارچنگولی، نامزد امریکایی من، بله برون و….‏

سینمای ایران راه را چندین دهه به پس رفته است. این سینما برای تولد دوباره باید همچون ققنوس از خاکستر برخیزد. ‏دولت ها می آیند و می روند. اما در ظاهر خود اهالی سینما نیز بدشان نمی آید که از این فرصت بهره ای ببرند. تنها ‏یک مسئله باقی می ماند که از نو ساختن این سینما در آینده بسیار دشوارتر از گذشته و حال خواهد بود.‏

‏ (عکس ها تزئینی است)‏