نگاهی به “اسکای فال” به بهانه اکران در سینماهای انگلستان و اروپا
“جیمز باند” جدیدی زاده شد
اسکای فال شاید بهترین هدیهای بود که جیمز باند میتوانست در سالگرد پنجاه سالگی به طرفدارانش عرضه کند. هدیهای که همه چیز داشت. از تمهای اصلی جیمز باندی گرفته تا نوستالژی. استفاده از ماشین قدیمی فیلمهای اولیه گرفته تا بازگشت به دوران کودکی این جاسوس همه کاره. اسکای فال فیلمی درخشان در تاریخ پنجاه ساله شخصیت سینمایی جیمز باند است. فیلمی که به نظر میرسد آغازگر راهی جدید در سینمای این جاسوس انگلیسی است.
یان فلمینگ نویسنده مجموعه داستانهای جیمز باند شاید پس از دیدن فیلم اول این مجموعه “دکتر نو” با بازی شون کانری هرگز به این فکر نمیکرد که کاراکتری که خلق کرده است در طول تمام این سالها و با وجود رقیبان قدرتمند دیگری همچنان سرپا بماند. او جاسوسی است که از زنان زیبا دل میرباید و در عین حال با کمک تکنولوژی و همچنین هوش سرشارش از پس جنایتکاران عجیب و غریب برمیاید. اما شاید آنچه جیمز باند را در پس این همه سال زنده نگه داشته یکی همین خصوصیات شدیدا مردانهاش باشد. او نمادی از یک مرد کامل است. خوش تیپ، با اندام مردانه کامل، شجاع، دلربا، سکسی و حائز تمام آنچیزی که یک مرد کامل با الگوهای دهه پنجاه و شصت میتواند داشته باشد. در مقابل او اکثر کاراکترهای منفی فیلمها از جهت جنسی یا فیزیکی با تعریف آن سالها غیر متعادل هستند. به عنوان نمونه کاراکتر خاویر باردم در اسکای فال آشکارا گرایشات همجنسگرایانه دارد. ضمن اینکه همواره تکنولوژی در فیلمهای سری مامور دو صفر هفت نقشی اساسی داشته است و شکی نیست که تکنولوژی در هر زمانی جذابیت خاص خود را دارد. از جهت دیگر جیمز باند همواره فرزند زمان خود بوده است. این کاراکتر که در ابتدا در دوران جنگ سرد و برای مبارزه با جهان کمونیست و شوروی سابق آفریده شده بود، پس از فروپاشی نظام دو قطبی راه خود را جدا کرده و به تمام جهان سرک میکشد. او مردی بدون تاریخ است. هر اپیزود این مجموعه از نظر تاریخی در همان زمان ساخت میگذرد و فرزند همان زمان است. اتفاقی که موجب شده فیلمهای این جاسوسام ای۶ هرگز غبار زمان به خود نگیرد.
در میان شش هنرپیشهای که بازی در نقش جیمز باند را به عهده گرفتهاند، دانیل کریگ یک استثنا است. یکی از مهمترین تفاوتهای او با گذشتگانش جدیتی است که وارد شخصیت باند کرده است. هرچه اسلاف او به خصوص راجر مور کوشیده بودند تا با اضافه کردن چاشنی طنز به کاراکتر جیمز باند او را تبدیل به مردی بذله گو کنند، کریگ با حذف عناصر شوخی از این شخصیت او را بیش از پیش به کاراکتر واقعی کتابهای فلمینگ نزدیک میکند. ضمن اینکه کریگ بسیار انسانیتر با این شخصیت کنار آمده است. “باند”ی که این هنرپیشه انگلیسی خلق کرده است موجودی زمینیتر از شخصیتهای قبلی است. او یک مامور حرف گوش کن صرف که با کمک تکنولوژی بر هر رقیبی پیروز میشود نیست، بلکه انسانی کارکشته است که با جدیت پیگیر شکار مجرمان است و هدفی جز سربلندی انگلیس و قانون ندارد. از این جهات “باند”ی که کریگ ساخته است قابل باورتر و زمینیتر از گذشتگانش است.
اسکای فال، شروع دوران تازه
اسکای فال که به تازگی به اکران سینماهای انگلستان و اروپا در آمده است، شروع دوران تازهای در سینمای جیمز باند است. این فیلم خوش ساخت به کارگردانی “سام مندس” چند خصوصیت منحصر بفرد دارد و از بسیاری جهت تفاوتهای آشکاری با دیگر فیلمهای جیمز باندی دارد. از مهمترین این تفاوتها آسیب پذیری جیمز باند است. دانیل کریگ در این فیلم چند بار دچار آسیبهای جسمی جدی میشود و حتی در آزمون سلامتی برای ادامه کار به عنوان جاسوس رد میشود. او که همواره تیرانداز بدون خطایی بوده است از فاصله چند قدمی هم نمیتواند به درستی به یک هدف مقوایی شلیک کند. همچنین در یکی از جذابترین سکانسهای فیلم که نبرد بر روی یک قطار در شهر استانبول است نمیتواند از پس یک تروریست ساده بر آید و در مبارزه تن به تن شکست میخورد. جیمز باند در اسکای فال دیگر آن خصوصیات جنسی سابق را نیز ندارد. روابط جنسی او با زنان زیبا بسیار محدود است و دیگر نشانی از آن شهوت بیپایان در ارتباط گیری با زنان جذاب وجود ندارد. به جز پلان عشق بازی در ابتدای فیلم تنها ارتباط جنسی وی در اندازه چند ثانیه و پشت یک شیشه بخار گرفته نمایش داده میشود.
اما مهمترین تفاوت اسکای فال با دیگر آثار جیمز باندی برمی گردد به انتهای فیلم. به جایی که جیمز باند همیشه محصور در میان تکنولوژی دست از شهر میشوید و برای به دام انداختن سیلوا با بازی خاویر باردم به خانه دوران کودکی خود پناه میبرد. به سرزمینی که در آن هیچ نشانی از تکنولوژی نیست. ابزارهای او برای به دام انداختن این مجرم خطرناک که خود از عوامل سابقام ای۶ است تنها چند تفنگ دولول قدیمی است. وقتی در انتهای فیلم جیمز باند، سیلوا را از پا در میآورد ابزار او در این پیروزی گویی تنها اعتقاد راسخش به درستی قانون است و نه چیز دیگر. او برای از پا انداختن این مجرم از خانه اجدادیاش چشم میپوشد و هر چه در آنجا از گذشتهاش باقی مانده است به نابودی میکشد. باند در انتها در شرایطی به پیروزی میرسد که هیچ نشانی از اسطوره قدیمی را با خود حمل نمیکند. در سکانس پایانی و هنگامی که به لندن باز میگردد و در بالکن سازمان جاسوسی انگلیس ایستاده است، گویا با شخصیت تازهای روبه روییم که برای یک عصر جدید آفریده شده است. اسطورهای تازه به جای اسطوره قدیمی یادگار جنگ سرد.
اسکای فال برخلاف فیلم قبلی این مجموعه “ذرهای آرامش” توانست در گیشه بدرخشد و همانند “کازینو رویال” نخستین فیلم کریگ در این نقش نظر مثبت منتقدان را به خود جلب کند. باید به انتظار نشست و دید که تهیه کنندگان این مجموعه فیلم برای پس از پنجاه سالگی جیمز باند چه چیزی در آستین دارند. آیا جیمز باند برای پنجاه سال دیگر هم دوام میآورد؟