محمد رضا فروغی
در آستانه 16 آذر با عبدالله مومنی، سخنگوی سازمان دانش آموختگان و از فعالان مدنی در مورد ویژگی های جنبش دانشجویی در مقطع کنونی گفت و گو کرده ایم. به باور وی “دانشجویان می توانند از قرار گرفتن در جایگاهی که به ابزار گروههای سیاسی تبدیل شوند پرهیز کنند.” این مصاحبه را می خوانیم.
اگر سه مقطع سال 76، سال 80، سال 84 را درنظر بگیریم به گمان شما ویژگی اساسی و وجه ممیزه جنبش دانشجویی در هر یک از این مقاطع چیست؟
در سال ۱۳۷۶ انجمن های اسلامی به صورت جدی وارد فعالیت های انتخاباتی شدند و با حمایت از محمد خاتمی یکی از مهمترین عوامل پیروزی وی در انتخابات ریاست جمهوری ۲ خرداد ۱۳۷۶ بودند. بعد از دوم خرداد، دفترتحکیم وحدت به صورت جدی وارد عرصه کلان سیاسی جامعه شد و به عنوان فراگیرترین و متشکل ترین پایگاه وحامی خاتمی شروع به فعالیت کرد. در این دوره دفتر تحکیم وحدت همچون سالهای اولیه پس ازانقلاب، مجال یکه تازی در دانشگاهها را پیدا نمود و همچنان در فعالیتها و کنش های دانشجویی ـ سیاسی اش حامی بخشی از حاکمیت بود. اما در این دوران با نگرشی بالنسبه متفاوت با گذشته و نقد برخی از عملکردهای پیشین فعالین دانشجویی و اعمال تساهل و جهت گیری به سوی دموکراسی، در عضوگیری توانست پایگاه دانشجویی و تشکیلاتی خود را وسعت بخشد. در ابتدای استقرار دولت اصلاحات دفتر تحکیم وحدت به عنوان نهادی برای آزاد شدن نیروهایی که در گذشته بر اثر اعمال فشار حاکمیت ونهادهای اقتدارگرا در جهت غیرسیاسی نمودن دانشگاه ها در این جایگاه انباشته شده بود، توانست به مثابه نیرویی قدرتمند و اهرم فشاری توانمند در جهت واکنش به اعمال گروههای محافظه کار برعلیه دولت برخاسته از دوم خرداد عمل کند، اما اتفاقاتی نظیر حمله به کوی دانشگاه تهران و حوادث خرم آباد، و فقدان دستگاه قضایی عادلانه برای پاسخگویی به درخواستهای دانشجویی ورسیدگی عادلانه به این مسایل، برخوردهای امنیتی و قضایی، احضار و دستگیری دانشجویان، جلوگیری از فعالیت گسترده تشکل های منقد حکومت در دانشگاه و بخصوص عدم حمایت اصلاح طلبان حاضر در قدرت از دانشجویان هزینه پرداز و ناتوانی شخص رئیس جمهوری و دیگر نهادهای اصلاح طلب در مقابله با فشارهای حاکم بر دانشگاه و دانشجویان، مجموعه عواملی شدند تا دانشجویان به این جمع بندی برسند که هزینه فعالیت سیاسی برایشان بسیار زیاد است و این مسأله زمینه نوعی ضدانگیزش برای فعالیت سیاسی دانشجویان و ایجاد فضای انفعال و رکود در دانشگاه را فراهم کرد.پس از چنین شرایطی، اولین جرقه های ناامیدی در خصوص اصلاح ناپذیری نظام سیاسی در ذهنیت کلی جنبش دانشجویی و دانشجویانی که پیش از این نقش کارگزار جریان اصلاحی در دانشگاه را داشتند و حامی جدی اصلاحات بودند، زده شد. اما در این زمان همچنان جنبش دانشجویی و دولت اصلاحات در جبهه ای مشترک قرار داشتند و دانشجویان با وجود داشتن نقدهایی به عملکرد اصلاح طلبان، همچنان در موقعیت ونقشی برای ایجاد اعمال فشار از پایین بر حاکمیت تلاش می کردند که ایفای این نقش توسط دانشجویان، قدرت اصلاح طلبان را در چانه زنی با جناح رقیب افزایش می داد. اصلاح طلبان در این زمان قوه مجریه و اکثریت قوه مقننه و شوراهای اسلامی شهر و روستا را به تصاحب خود در آورده بودند و در حالیکه اعضای انجمنهای اسلامی و روزنامه نگاران اصلاح طلب یکی پس از دیگری به زندانهای طولانی مدت محکوم می شدند، از جانب آنها استراتژی آرامش فعال تبلیغ و توصیه می شد و از جانب تئوریسین ها و سردمداران اصلاحات، دانشجویان به تندروی و رادیکالیسم متهم می شدند.چنین برخوردها ونگاههایی زمینه های سرخوردگی و ناامیدی از نتیجه بخشی اصلاح را در بین دانشجویان را رقم زد و این تلقی را در میان دانشجویان بوجود آورد که اصلاح طلبان سیاستمدار حاضر در قدرت از آنها استفاده ابزاری می کنند.دانشجویان مابین سالهای ۸۰ تا ۸۴ اگرچه از اصلاح طلبان حکومتی ناامید ورویگردان شدند وتا حدود زیادی با سرخوردگی در مسیر حرکت خود مواجه شدند، با این حال اما برنامه ها و سیاست هایی را در دستور کار و فعالیتهای خود قرار دادند که بسترساز طرح دانشگاه به عنوان جایگاهی برای نقادی و روشنگری و بسط وگسترش فرهنگ گفت وگو ونقد حاکمیت بود وصورتی از مباحث مرتبط با حوزه عمومی را به تصویر می کشید. از این پس بود که شاهد تحولات عمیقی در پیکره فکری و معرفتی بخشی از نیروهای انجمن اسلامی که جوهره اصلاحات را پرسشگری، آگاهی بخشی و نقادی می دانستند، شدیم.در این راستا دفتر تحکیم ازتشکلی که در طی دو دهه اول انقلاب در قامت یکی از جریانات مشروعیت بخش نظام به شمار می رفت، به جریانی مستقل از حاکمیت تبدیل شد که تقویت دموکراسی و گسترش حقوق بشر و تقویت جامعه مدنی را در سرلوحه برنامه هایش قرار داد و ناامید از حمایت های حکومتی، شعار جامعه مدنی وحوزه عمومی را مستقل از خواست حکومت واصلاح طلبان حکومتی دنبال می کرد. تاکید بر استراتژی دوری از قدرت ونقادی حاکمیت و حرکت در مسیر اصلاحات جامعه محور در برابر اصلاحات از بالامهمترین خصیصه ی این دوره محسوب می شود.
در مقایسه با سه مقطع گفته شده ویژگی اساسی جنبش دانشجویی در مقطع کنونی را چگونه ارزیابی می کنید؟
در تبیین وضعیت فعلی جنبش دانشجویی باید به خصوصیت عمده ی فضای سیاسی در دوره ی فعلی هم توجه شود، یعنی اینکه در حال حاضر حاکمیت یکدست جناح اقتدار گرا فشار را بر فعالین حوزه ی جامعه ی مدنی به حداکثر خودش طی یک دهه ی اخیر رسانده است و مجال فعالیت برای فعالین حوزه های مختلف از فرهنگ و هنر گرفته تا جامعه سیاست بسیار محدود تر است، در دانشگاهها هم این وضعیت وجود دارد و فشار بر جنبش دانشجویی به اوج خودش رسیده است. بازداشت دانشجویان در دوره های قبل هم وجود داشت ولی اکنون به نحو روزانه این بازداشتها صورت می گیرد؛ ضمن اینکه محروم کردن فعالین دانشجویی از تحصیل نیز به صورت حربه ای نیرومند در دست حاکمیت است که به واسطه ی آن سرکوب جنبش دانشجویی را با حداقل هزینه انجام می دهد و اساسا فعالین جنبش را از فضای فیزیکی دانشگاه دور می کند. به رغم این، بدنه ی جنبش دانشجویی طی این سالها ضمن وفاداری به استراتژی دوری از قدرت کوشیده است در برابر این موج فشار مقاومت کند. از این رو دوره ی اخیر را می توان دوره ی “سرکوب” یا “مقاومت در برابر سرکوب” نام نهاد که البته در این وضعیت و تحت این فشارها و پرداخت هزینه بسیار زیادی که بدنه دانشجویی در برابر نهادهای سرکوبگر پرداخت کرده، جنبش دانشجویی عمیقا از ضعف تشکیلات و سازماندهی هم رنج می برد.
به نظر می رسد جنبش دانشجویی امروز دچار ضعف شدید است.آیا این ضعف طبیعیست یعنی ماحصل وضعیت کلی جامعه است یا غیرطبیعی است و ماحصل ضعف فعالان جنبش است؟
ببینید بخشی از این ضعف طبیعی است یعنی شما در شرایط سرکوب شدید و در شرایطی که جامعه ی مدنی در ضعف مطلق است احزاب ضعیف اند، مطبوعات مستقل و آزاد عملا وجود ندارند و نهادهای مدنی مجالی برای فعالیت نمی یابند، نمی توانید انتظار داشته باشید که جنبش دانشجویی به نحو نیرومند و سازمان یافته وجود داشته باشد؛ یعنی شرایط عمومی جامعه این اجازه را نمی دهد اما به هر حال بخشی از ضعف ها هم به عملکرد برخی فعالین هم بر می گردد که با در نظر گرفتن محدودیتها به اندازه ی کافی برای تقویت تئوریک و سازماندهی تشکیلاتی تلاش نمی کنند. ولی در هر صورت فکر می کنم در شرایط کنونی نباید از جریان دانشجویی انتظار زیادی داشت.
بسیاری ضعف کنونی جنبش را ناشی از تصمیم اشتباه جنبش دانشجویی در سال 84 مبنی بر تحریم انتخابات می دانند. تصمیمی که جنبش دانشجویی را در دانشگاهها با مدیرانی روبرو کرد که با تمام توان در جهت نابودی جنبش می کوشند حال آنکه اگر کاندیدایی اصلاح طلب پیروز می شد حداقل این حسن را داشت که فضا در داخل خود دانشگاه باز تر بود. آیا تصمیم تحریم انتخابات برآیند نظر اکثریت شورای عمومی دفتر تحکیم بود یا نظر شورای مرکزی؟
این یک مغالطه ی بزرگ است، صرف نظر از بحث درست یا غلط بودن اتخاذ کنش سیاسی عدم شرکت در آن برهه، عدم شرکت در انتخابات براساس تحلیل از وضعیت اصلاحات و مشکلات حقوقی پیش روی اصلاح طلبان در ساختار، در آن مقطع راتصمیم درستی می دانم و همچنان از آن تصمیم دفاع می کنم. استدلال افرادی که این حرف را می زنند یک اشکال اساسی دارد و آن هم این است که کل دلایل شکست اصلاحات را می خواهند به اجتناب از شرکت در انتخابات توسط دانشجویان تقلیل دهند! در حالیکه حتی شکست در انتخابات سال ۸۴ هم بیشتر ریشه در مشکلات درونی اصلاح طلبان دوم خردادی داشت؛ آنها حتی نتوانستند بر سر یک کاندیدای واحد به توافق برسند ضمن اینکه به واسطه ی عملکرد خودشان اعتماد مردم را هم از دست داده بودند. آیا اینکه مردم تقریبا در هیچ کدام از استانهای کشور به کاندیداهای اصلاح طلب رای ندادند تقصیر فعالین دانشجویی بود؟ آیا مجلس را هم فعالین دانشجویی از دست اصلاح طلبان خارج کردند یا دولت اصلاحات با برگزاری آن انتخابات فرمایشی مجلس هفتم را تشکیل داد؟ آیا فعالین دانشجویی باید از تخلفات سازمان یافته در انتخابات ریاست جمهوری جلوگیری می کردند یا نهادهای مسئول در دولت اصلاحات؟ آیا فعالین دانشجویی مانع از معرفی کاندیدای واحد توسط اصلاح طلبان شدند یا خود آنها؟ آیا فعالین جنبش دانشجویی باعث سلب اعتماد مردم از اصلاح طلبان شدند یا عملکرد نا امید کننده ی آنها باعث نا امیدی مردم بود؟ به نظر من این نه تنها یک جفای بزگ در حق جنبش دانشجویی و یک قلب واقعیت آشکار است. مسئولیت مستقیم شکست اصلاحات و روی کار آمدن دولت فعلی بر عهده ی اصلاح طلبان است و نه دانشجویان اینکه دانشجویان را مسئول این شکست معرفی کنند نهایت بی انصافی و فرار از مسئولیت وپاسخگویی است. تحریمی ها دلیل شکست اصلاحات نبودند بلکه اصلاحات به خاطر موانع ساختاری، مقاومت شدید هسته ی اصلی قدرت در برابر اصلاحات و ضعف و قصور اصلاح طلبان و دلایلی از این قبیل که پرداختن به آنها مجالی دیگر می طلبد شکست خورد.پس دلایل روی کار آمدن دولت فعلی را نیز باید در همین مقولات جستجو کرد نه در عملکرد فعالین دانشجویی که طی هشت سال اصلاحات مهمترین هزینه پردازان و سپر بلای اصلاحات بودند.
به نظر می رسد امروز دیگر دفتر تحکیم وحدت در درون خود جنبش دانشجویی واجد هژمونی نیست و مجبور به چانه زنی و گفتگو از موضعی برابر با دیگر گروههای دانشجویی است. شما دلیل پیدایش چنین وضعیتی را چه می دانید و آیا این اتفاق را مثبت ارزیابی می کنید یا خیر؟
نفس تکثر درون جنبش دانشجویی و وجود جریانات مختلف امر خوبی است؛ یعنی اینکه هر طیف فکری با توجه به مبانی سیاسی و معرفتی اش برای خودش تشکیلات جداگانه تشکیل دهد نه تنها بدنیست که ایده آل و مطلوب هم هست، البته در شرایط فعلی خوب است که این طیفهای مختلف روی حداقلهایی با هم به توافق کنند و با ائتلاف و همکاری کار را پیش ببرند.از سوی دیگر فکر می کنم در جنبش دانشجویی نباید هژمونی دغدغه ی گروههای دانشجویی باشد بلکه گروههای دانشجویی باید هدف اصلی شان این باشد که بتوانند از حقوق دانشجویان در وهله ی اول و بعد از آن از حقوق آحاد ملت دفاع کنند. به همین منظور همین که دموکراسی و حقوق بشر خواستهای اصلی جنبش دانشجویی باشد و بر همین اساس هم ائتلاف و همکاری صورت گیرد خوب و مفید است. البته ممکن است گروههای دیگری هم باشند که مسائلی جز دموکراسی و حقوق بشر دغدغه شان باشد که آنها هم مسلما می بایست از حق فعالیت برخوردار باشند.
موضع کنونی دفتر تحکیم وحدت مبنی بر مشارکت انتقادی در انتخابات را گسستی از موضع دفتر تحکیم در سال 84 ارزیابی می کنید؟ این تغییر موضع را مفید می دانید یا خیر و دلیل آن را چه میدانید؟
ببینید هر نسلی در تحکیم باید پاسخگوی عملکرد خودش باشد نسل دهه ی ۶۰ باید پاسخگوی عملکرد خودش باشد، نسل دهه ی هفتاد همینجور و ما هم در مورد خوب وبد دوره ی خودمان باید پاسخگو باشیم.در عین حال هیچ نسلی حق ندارد برای نسل بعد از خود تعیین تکلیف کند این دوستانی هم که به عنوان نسل بعد از ما در تحکیم حضور دارند خب طبیعتا با توجه به شرایط مختارند که استراتژی خودشان را داشته باشند و طبعا نسبت به آن هم پاسخگو خواهند بود اما اینکه من به عنوان یک فعال سیاسی و فعال سابق جنبش دانشجویی نظرم در باره ی استراتژی انتخاباتی تحکیم چیست و آن را چگونه ارزیابی می کنم مقوله ی دیگری است. در حال حاضر دفتر تحکیم هنوز جمع بندی نهایی خودش را در مورد انتخابات ارائه نکرده تا بتوان در مورد آن قضاوتی کرد یا ارزیابی ای صورت داد، به هر حال آنچه مهم است این است که دانشجویان مستقلا در این مورد تصمیم بگیرند و تصمیم گیری برآیند خرد جمعی آنها باشد که امیدواریم چنین اتفاقی بیفتد و جنبش دانشجویی بتواند همچنان عزت و استقلال خود را حفظ کند. به هر حال این حق هر نسلی است که خودش تصمیم بگیرد و ما به این حق احترام می گذاریم و برای این دوستان در راه دفاع از حقوق بشر و دموکراسی آرزوی موفقیت می کنیم. در ارتباط با کنش مشارکت انتقادی مثبت که استاد قادری در سخنرانی اخیر در نشست دانشجویی تحکیم به دانشجویان توصیه کرده و برخورد آکادمیک و تحلیل علمی در مواجهه با مسائل جامعه را از کارکردهای ممکن وموثر برای توفیق حرکت دانشجویی دانسته اند، با توجه به اینکه اصلی ترین کارکرد نهاد دانشگاه یعنی “تولید علم” و “ارتباط و نزدیکی دانشجویان با جریان روشنفکری” است؛ اتخاذ این کنش واجد اهمیت اساسی و در تناسب با ماهیت و ویژگیهای اصیل جنبش دانشجوییست. در این راستا فعالین دانشجویی در کنار روشنفکران می توانند متولیان “سیاست علمی و دانشگاهی” باشند، در شرایطی که سیاستمداران حرفه ای می کوشند که دانشجویان را پل و دریچه ای برای ورود به قدرت قرار دهند، بی آنکه از این معبر منافعی نصیب جریانات دموکراسی خواه نمایند، دانشجویان می توانند از قرار گرفتن در جایگاهی که به ابزار “گروههای سیاسی” تبدیل شوند پرهیز کنند. دانشجویان با تلاش در جهت تقویت “سیاست دانشگاهی” و پایبندی به لوازم عملی آن می توانند از دیدگاهی بالاتر به “منازعات ومجادلات مرسوم سیاسی” بنگرند و با تحلیل ها و داوریهای علمی، تلقی های سطحی و ساده انگارانه از مسائل و مفاهیم و فرو کاستن آنهابه برداشت های فرد محور را به چالش کشیده ودر جهت ارتقاء سطح فرهنگی جامعه و کمک به طراحی یک الگوی مشخص جهت گذار به دموکراسی بکوشند.