رضا مرعشی
نارضایتی ایرانیان از دولت کاملا قابل لمس و فراگیر به نظر می رسد. حتی قبل از انتخابات بحث انگیز ریاست جمهوری در سال 2009 هم تعداد اندکی از عملکرد دولت راضی بودند. از آن زمان به بعد، این نارضایتی افزایش یافته است؛ اما نه به آن دلیلی که بسیاری فرض می کنند. بیشتر از سیاست، اکنون اقتصاد ایران است که بزرگترین منبع نارضایتی به شمار می آید. با وجود سود های بی سابقه ناشی از قیمت های بالای نفت، بسیاری از ایرانیان مجبورند در اقتصادی که گرفتار بیکاری، تورم و فساد است زندگی کنند. با این حال، این فرض غرب، که تحریم ها باعث تشدید سوء مدیریت دولت ایران شده و به نقطه ای می رسد که شورش های مردمی را به دنبال خواهد داشت، تا حد زیادی گمراه کننده است.
این وظیفه ای دشوار برای سیاستگزاران آمریکایی است. از نظر افکار عمومی، تحریم ها به عنوان مجازات دولت ایران را برای تخطی از توقف برنامه هسته ای توجیه می شود. قبول کردن این فرض، حتی برای لیبرال ترین افراد در تهران و اکثر ایرانیان ساکن خارج پایتخت بسیار دشوار است. آنان نه تحریم ها را تائید می کنند و نه دولت را. از اهواز تا مشهد، ساکنان خارج از تهران، بدون شک از وضع موجود ناراضی هستند ولی بحث های سیاسی آنها بیشتر در مورد بالا رفتن سرسام آور قیمت ها و کاهش اشتغال است نه فقدان آزادیهای سیاسی و اجتماعی.
من که در ایران زندگی و سفر کرده ام، به طور مرتب با مدیران کسب و کار جهانی، کارآفرینان، بازاریان، روشنفکران و دانشجویان صحبت کرده ام. من از نزدیک درگیری روزمره آنان را برای مدیریت و برنامه ریزی آینده کسب و کارخود در اقتصادی آسیب دیده را شاهد بوده ام. صحبت در مورد تاثیر سوء مدیریت و تحریم ها در کسب و کار آنها و خانواده آنها موضوعی تکراری است که در همه جلسات و گردهمایی های اجتماعی مطرح می شود.
بسیاری از ایرانیان نمی توانند در مورد مدیریت حال و برنامه ریزی آینده کار خود تصمیم بگیرند چون ترکیب عوامل منفی موجود توانایی تصمیم گیری در مورد کسب و کار، شغل و سرمایه گذاری را محال می سازد.
واضح تر بگوئیم، تصمیم گیری های سیاسی در امور اقتصادی باعث شده تا اقتصاد ایران عملکرد نازلی داشته باشد. با وجود این، جمهوری اسلامی توان های مهمی دارد که برای تحقق توان بالقوه اقتصادی عظیم آن بسیار مهم است: توان هایی مانند جمعیت جوان و پویا، فرهنگ پر جنب و جوش بخش خصوصی، ثروت مادی و تنوع بخش های اقتصادی.
این توان بالقوه گسترده است که وضعیت خودساخته دولت ایران را بازهم غم انگیزتر می کند: توزیع ثروت نامتوازن، فساد مالی واداری، فقدان نظریه کلی اقتصادی، و فقدان بهره وری و ساختار مناسب. این عوامل در کشوری که این منابع انرژی عظیم را نداشته باشد هم می تواند عامل فاجعه اقتصادی باشد.
ریشه و علت ضعف اقتصادی ایران در دولت خلاصه می شود، اما تحریم های گسترده وضع را بدتر می کند و هزینه آنرا از دولت به مردم منتقل می کند.
برخی از جناحها در درون حکومت ایران، تلاش کردند بخش خصوصی را تقویت کنند و فشار برطبقه متوسط را کاهش دهند و تاحدی هم موفق بودند. با این حال، جناح محافظه کار حاکم در حال حاضر از درآمد نفت لذت می برد و پایه خود را برمالیات های بخش خصوصی قرار نمی دهد. بنابراین، آنها برای حیات سیاسی خود نیازی به طبقه متوسط پویا یا اقتصاد تولیدی ندارند. برعکس بسیاری از ایرانیان برای گذران زندگی به دولت نیازمندند.
تحریم ها دقیقا این وابستگی به دولت را تشدید می کند. تحریم ها با بالا بردن هزینه های کسب و کار در ایران، گزینه های توسعه اقتصادی و اشتغال طبقه متوسط را نیز کاهش می دهد
با این وضعیت گزینه های طبقه متوسط ایران بطور روزافزونی کمتر می شود؛ یا باید بیکار بمانند یا به استخدام دولت در آیند. درنتیجه، بسیاری ازطبقه متوسط ایران که از سوی دولت استخدام نمی شوند وابسته به منابع ناپایدار درآمد از شغل دوم یا وجوه ارسالی از سوی خانواده در خارج از کشور هستند. بنا بر این بقای طبقه متوسط مرتبا ناپایداتر می شود و محافظه کاران در قدرت هم ترجیح می دهند همین وضعیت را حفظ کنند؛ کنترل طبقه متوسطی که وضعیت اقتصادی خوبی ندارد برای دولت آسان تر است.
تحریم ها در واقع پوپولیسم اقتصادی و کنترل دولت برمنابع را تشدید کرده است. این به تندروهای ایران اجازه می دهد با یک تیر دو نشان بزنند: هم منابع مالی را به سمت طبقه پایین روانه کنند تا پایگاه سیاسی خود را گسترش دهند و از طرف دیگر فشار بر طبقه متوسط ایران را که ستون فقرات جنبش دموکراسی خواهی است، بیشتر کند. در مجموع این سیاست ها درصد جمعیتی که برای امرار معاش خود مدیون دولت هستند را افزایش می دهد.
از قضا، گروهی که از همه کمتر تحت تاثیر این تحریم ها قرار می گیرد نخبگان سیاسی و نظامی هستند که کنترل برنامه هسته ای ایران را در درست دارند.
من شاهد آن بوده ام که تحریم های کور، بر خلاف آنچه در واشنگتن انتظار می رود، سبب ناامیدی می شود و به شورش یا رادیکالیزه شدن مردم نمی انجامد.
تاریخ ایران نشان می دهد که چگونه امید منشا تغییرات بوده است؛ در حالی که فلاکت اقتصادی توسعه نهادهای دموکراتیک را نابود می کند.
منبع: الجزیره– 27 اوت