تخریب “خط” دارد. وقتی “خط”های زیادی در یک بازی کشیده میشود و”ربط”های متفاوتی به هم ربط داده میشود، خط تخریب بیشتر نمایان میشود. هرچقدر بیربطیها بیشتر، خط تخریب باورپذیرتر؛ این یک اصل تخریب موفق است.
تخریب، “زمان” هم دارد؛ بهخصوص وقتی زمان به یک بزنگاه نزدیک میشود. هرچقدر بزنگاه تاریخیتر، خط تخریب محکمتر؛ این هم یک اصل است.
اصلاحطلبان با “خط تخریب” بیگانه نیستند. خطی که رقیب وقت و بیوقت برایشان تدارک میبیند؛ باربط و بیربط، کلفت و نازک، ممتد و با فاصله. برای “محافظهکاران تخریبچی” خط، خط است دیگر؛ همین کافی است. آنان “سرِنخ” را میگیرند و اگر توانستند “نخ” را به یک “طناب” کلفت فرآوری میکنند، اگرنه به “مو” هم رضایت میدهند. فقط بهانه تخریب تفاوت میکند؛ این هم یک اصل است.
یک روز خط حمایت محافظهکاران آمریکایی از نامزد مورد حمایت اصلاحطلبان برای انتخابات ریاستجمهوری یازدهم، بهنقل از سایتی که هویتش مشخص نیست، در رسانههای محافظهکار داخلی برجسته میشود تا اصلاحطلبان را وابسته به غرب معرفی کند و زمینه حذف و برخوردهای بعدی را مهیا؛ روز دیگر ادعا میشود یکی از سران اصلاحات با فلان
فیلسوف- جاسوس خارجی دیدار کرده و در این دیدار لابد سندهای مهمی ردوبدل شده و هماهنگیهای گستردهای برای انجام پروژههای بهکلی سری انجام شده است ،تا جلوی هرگونه تلاش اصلاحطلبان برای جریانسازی و سازماندهی مردم طرفداراصلاحات سد شود. زمانی حضور فلان فرد شناختهشده اصلاحطلب و رفتار چشمها و حرکت مژههای او در یک جلسه خاص و حساس برجسته میشود و روز دیگر رایدادن یکی از سران اصلاحات در انتخابات مجلس.
خط تخریبی که محافظهکاران و رسانههایشان میکشند گاهی بهثمر میرسد و میوههای درشتی میدهد؛ آنقدر درشت که شاید حتی در ذهن طراحان تخریب هم جا نشود، چه برسد به مشتشان.
درشتی میوه تخریب به همراهی بعضی منتقدان با “خط” وابسته است. غافل از اینکه این خط قرار است به قدرت جریانی اضافه کند که انتقاد را چندان تاب نمیآورد و عرصه را هر روز برآنان تنگتر میکند. مردم را از جریان اصلاحات و انتقاد دور میکند و به “بهانههای مانعساز” برای ارتباط رهبران اصلاحطلب و مردم اضافه.
این منتقدان با خط تخریب همراه میشوند، بیآنکه به یاد بیاورند سیاستورزی در”شرق” قواعد خودش را دارد و دقت کنند “ساخت قدرت” در ایران متفاوت از فلان کشور اروپایی است.
هرچه هست این افراد برای محافظهکارانی که وظیفهشان طراحی و انجام پروژههای تخریب علیه اصلاحطلبان است هدفهای مناسبی هستند و به آنان به چشم یک “رسانه مکمل” نگاه میکنند.
محافظهکاران خط تخریب را طراحی میکنند و برای بازنشر و پیگیریهای بعدی و البته رساندن پیام تخریب به هدف اصلی؛ یعنی مردم معترض به وضع موجود، روی این منتقدان مکمل حساب میکنند.
کسانی که دانسته یا نادانسته، چه خوششان بیاید چه نیاید که لابد نمیآید، بخشی از ابزار خط تخریب علیه “اصلاحطلبان عملگرا” هستند.
“محافظهکاران تخریبچی” نقطههای حساس مردم نزدیک به باورهای اصلاحطلبانه را شناسایی میکنند و انگشتشان را درست بر همانجا میفشارند و هی فشار میدهند.
میدانند “سطح عملگرایی” اصلاحطلبانی که هنوز در حال فعالیت هرچند نیمبند هستند با “سطح آرزوها” و خواستههای بعضی “منتقدان مکمل” همسان نیست و از ناهمسانی این دو “سطح” نهایت استفاده را میبرند.
خط تخریب را میکشند و تیله تخریب را قِل میدهند و کمی دورتر در نقطه پایان خط در انتظار میمانند؛ بعد هم میوه تخریب را برداشت میکنند.
خطی که گاهی از مو نازکتر است، اما به طنابی کلفت تبدیل میشود. بندبازی روی طناب کلفت هم که از همه برمیآید، محافظهکار و اصلاحطلب ندارد؛ این هم یک اصل است.
منبع: روزنامه بهار