گفتوگوی “نورالدین پیرموذن” نماینده اردبیل و سخنگوی فراکسیون اقلیت مجلس هفتم با تلویزیون فارسی صدای آمریکا (VOA) موجی از واکنشها و اظهار نظرات متفاوت را برانگیخت.
واکنشهایی که به این گفتوگو صورت گرفت، عمدتا دو جنبه را شامل میشد: جنبه اول مربوط به اشخاص و چهرههای متعلق به جناح راست، اصولگرایان و مقامات ارشد امنیتی دولت نهم بود که یکسره بر پیرموذن تاختند و حتی این اقدام او را تا سطح یک “خیانت ملی” اوج دادند و جنبه دوم بحث هم متعلق به اصلاحطلبان و چهرههای نزدیک به او بود که یا در برابر این مسئله سکوت پیشه کردند و یا سعی کردند به گونهای انتقادی، نفس مصاحبه نماینده مجلس ایران با تلویزیون رسمی وزارتخارجه آمریکا را محکوم کنند.
اما آنچه در میان هیاهوهای مرتبط با این مسئله جلب توجه مینمود، این بود که در بیان واکنشها، به سان یک عادت دیرینه در نزد ایرانیان که درباره دلایل و زمینههای وقوع یک پدیده سخنی گفته نمیشود، این بار هم توجهی به چرایی انجام این گفتوگو نشد.
به عبارت روشن تمام آنهایی که چه با نام اصولگرا و چه به عنوان اصلاحطلب، شمشیر نقد از نیام کشیدند و گفتوگوی پیرموذن با صدای آمریکا را محکوم کردند، هیچیک به این پرسش پاسخی ندادند که چه اتفاقی افتاده که نماینده مجلس ایران ناچار شده انتقادات و اشکالات خود به روند برگزاری انتخابات و دیگر مسائل داخلی را در گفتوگو با یک تلویزیون خارجی آن هم متعلق به دولت آمریکا بیان کند؟
اگر مراد از بحث دراین خصوص، نقدی منصفانه بر عمل انجام شده است، آنگاه جای طرح این پرسش نیز وجود دارد که آیا در صورت وجود فضای آزاد رسانهای و رسانههای مستقل در داخل کشور که وظیفه نقد رفتار حاکمان را برعهده دارند و در مسیر ایفای این وظیفه با هیچ محدودیتی مواجه نیستند، باز هم شخصی مانند پیرموذن اینچنین سفره دل خود را نزد بیگانگان میگشود؟
پاسخ به این پرسش را به تحقیق میتوان “منفی” دانست. قطعا در شرایطی که شهروندان یک کشور برای ابراز نظرات و انتقادات خود به روند اداره کشورشان در رسانههای داخلی، محدودیتی نداشته باشند و بتوانند با آزادی، نظرات خود را به حاکمان و دولتمردان منتقل ساخته و نگرانی نیز از عواقب سخنان خود نداشته باشند، هیچ توجیه و دلیلی برای انتخاب رسانههای خارجی و بیان نظرات خود به آنها ندارند.
اما آیا این پیشزمینهها برای پیرموذن و البته تمام آنهایی که رسانههای خارجی را برای بیان مواضع خود برگزیدهاند، وجود داشته است؟
بیگمان اگر فضای رسانهای و خبری ایران به شکلی بود که امکان بیان آزادانه نظرات انتقادی شهروندان فراهم بود و رسانه فراگیری مانند صداوسیما، بدون گزینش عقیدتی و سیاسی اشخاص، اقدام به انعکاس تمام دیدگاههای موجود میکرد، این قلم خود یکی از منتقدان جدی گفتوگو با رسانههای خارجی بود اما در شرایط کنونی که رسانههای منتقد اکثرا به محاق توقیف رفتهاند و نهادهای دولتی سختگیرانهترین محدودیتها را برای خبرنگاران و نویسندگان به وجود آوردهاند، آیا چارهای جز آنچه پیرموذن کرد، باقی مانده است؟
آیا استفاده از رسانههای خارجی به عنوان یکی از حداقل ابزارهای موجود برای بیان مواضع و نظرات روشنفکران و فعالان سیاسی اصلاحطلب و تحولخواه تا آن حد غیرقابل هضم و بخشش است که باید انجام دهندگان آن را اینچنین طرد و نفی کرد؟
نگارنده، معتقد است که نمیتوان و نباید به هیچکدام از رسانههای خارجی به عنوان فرشته نجات نگاه کرد اما درعینحال هیچکدام از ادله موجود در رد گفتوگو با رسانههای خارجی که توسط اصلاحطلبان بیان میشود آنهم در شرایط کنونی سیاسی – اجتماعی کشور را نیز دارای منطق و برهانی قابل پسند نمیداند.
بنابراین، حداقل انتظار آن است که در اظهارنظر پیرامون گفتوگوی پیرموذن با صدای آمریکا، جانب انصاف نگاه داشته شود.