دکترین گوجه فرنگی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

po_nabavi_01.jpg

چند روز پیش کروبی گفت که بهتر است رئیس جمهور به جای مدیریت کردن جهان، قیمت ‏گوجه فرنگی و مسکن را پائین بیاورد، عباس عبدی هم در همین مورد اشارات مبسوطی کرد. ‏به نظر من هرکسی باید کاری که بلد است بکند. اصولا ملت ما توجه ندارند که آقای احمدی ‏نژاد درست است که بلد نیست قیمت گوجه فرنگی را پائین بیاورد، اما در مدیریت کردن جهان ‏در این 1005 روزی که روی کار بود، موفق شده است. نگاهی به وضع جهان بکنید، به ‏نظرتان این وضع جز با مدیریت مرد بزرگی چون محمود احمدی نژاد از چه کسی برمی آمد؟ ‏در همین راستا توضیح می دهیم که اصولا چرا مدیریت جهان راحت تر و ساده تر از مدیریت ‏اقتصاد ایران است.‏

اول: مدیریت کشور کار سختی است، چون باید توی اتاق بنشینیم و کار کنیم، اما مدیریت ‏جهان کار راحت تری است، چون دائما به سفر می رویم. و حرف می زنیم خود جهانیان بلدند ‏چطور پدر صاحب بچه را درآورند.‏

دوم: مدیریت ایران کار سختی است، چون همه زبان ما را می فهمند و می دانند که حرف ‏مهمی نمی زنیم، اما مدیریت جهان کار ساده ای است، چون کسی زبان ما را نمی فهمد و نمی ‏داند که ما حرف مهمی نمی زنیم.‏

سوم: برای اداره کشور باید با مردم حرف بزنیم و مردم ایران چون ما را می شناسند، حرف ‏ما را جدی نمی گیرند، اما برای مدیریت جهان باید با مردم جهان حرف بزنیم، آنها هم چون ما ‏را نمی شناسند، جدی می گیرند و فکر می کنند واقعا خبری است.‏

چهارم: برای پائین آوردن قیمت گوجه فرنگی در ایران رئیس جمهور باید روزانه حداقل ده ‏ساعت وقت صرف کند و با هزاران نفر همکاری کند و دهها سازمان و وزارتخانه را اداره ‏کند، در حالی که برای مدیریت جهان، رئیس جمهور یک هواپیمای اختصاصی می خواهد که ‏وجود دارد تازه قبلا مال سلطان برونئی بوده و وقتی خاتمی قرار بود سوار شود شرعی نبود ‏اما از وقتی الفنون سوارش می شود، هواپیما خودش امامزاده شده معجزه می کند، بعد هم ‏کمی حرف می خواهد که آن هم مفتش فراوان است.‏

پنجم: برای اداره کشور، دولت به دهها وزارتخانه، هزاران تلفن، میلیونها کارمند، صدها ‏وزیر و مدیر کل و مسوول نیاز دارد تا بتواند به اندازه هزار تومان( یک دلار) قیمت گوجه ‏فرنگی را در یک سال پائین بیاورد، اما همین دولت با استفاده از دو دوربین، یک هواپیما، دو ‏نفر مترجم و یک میکروفون می تواند قیمت نفت را در عرض یک ماه ده دلار بالا ببرد و از ‏این طریق جهان را مدیریت می کنیم.‏

ششم: مدیریت کشور کار سختی است، چون برای اداره کشور « یک چیزهایی باید درست ‏بشود» تا ایران پیش برود، اما مدیریت جهان کار ساده ای است، چون باید در آن « یک ‏چیزهایی خراب بشود» تا دنیا متوقف شود و ایران به آن برسد.‏

هفتم: مدیریت کشور کار سختی است، چون اگر موفق نشویم مردم می فهمند، اما مدیریت ‏جهان کار ساده ای است، چون اگر موفق نشویم به مردم می گوئیم که موفق شدیم.‏

نتیجه گیری اخلاقی: وقتی نمی توانی مشکلات کوچک خودت را حل کنی، حرف های گنده ‏بزن مثل فیل و کرگدن که همه تصور کنند می خواهی مشکلات بزرگ دیگران را حل کنی.‏

گرانی و امنیت

باز همین که سرش بیرون است، هزار بار جای شکر دارد. حداد عادل گفت: « اگر گرانی ‏هست، در عوض امنیت داریم.» یک ساعت بعد از این فرمایش امام جمعه فهرج از وسط ‏خیابان شهرشان ربوده شد.‏

به حرف حداد عادل گوش نکنید

یادتان باشد بارها گفته ام و می گویم که این محافظه کاران به هر شکل قصد دارند کاری کنند ‏که ملت در انتخابات شرکت نکنند، به همین دلیل دائما دارند دلیل می آورند که مردم در ‏انتخابات شرکت نکنند. حداد عادل گفت: « حضور در رای گیری ثوابش از نماز جماعت کمتر ‏است.» آگاهان پیش بینی کردند که اگر مردم بخواهند به همان میزان که در نماز جماعت ‏حاضر می شوند در انتخابات نیز حضور پیدا کنند، احتمالا تعداد رای دهندگان از 25 میلیون ‏نفر به 250 هزار نفر می رسد. ای مردم! به حرف حداد عادل گوش نکنید. ثواب شرکت در ‏انتخابات به اندازه رفتن به ده ها مهمانی و پارتی است، حتما همگی در انتخابات شرکت کنید و ‏به اصلاح طلبان رای بدهید.‏

ملیت بزرگان ایرانی تغییر می کند

فعلا که در اثر مساعی دولت جمهوری اسلامی، رودکی تاجیک است و نظامی گنجوی و ‏شهریار اهل آذربایجان ، مولانا ترک است و خوارزمی هم که اهل خوارزم است و بزرگان ‏ایرانی بعد از اینکه « کوچک» های ایرانی روی صندلی بزرگ ها نشستند، یکی یکی بعد از ‏مرگ به سایر کشورها پناهنده می شوند. شوخی نمی کنم. فقط آدمهای زنده نیستند که نیاز به ‏احترام دارند، فرض کنید که روح مولانا می بیند که آدمی مثل دکتر سروش بخاطر نزدیکی ‏فکری و مشرب به او، مورد بی احترامی قرار می گیرد و یا عبیدزاکانی می بیند که سی سال ‏است اجازه چاپ کتابش را نداده اند، از طرفی نگاه می کند و می بیند که ترک ها یا تاجیک ها ‏یا عرب ها یا آمریکایی ها هر روز برایش مراسم بزرگداشت برگزار می کنند، همین می شود ‏که روحش پرمی کشد و می رود به خارج و ملیت غیر ایرانی پیدا می کند. حالا گذشته را ‏بگذاریم کنار. فکر می کنید از بزرگان امروز ایرانی، کدام شان ملیت ایرانی دارند؟ فرض ‏کنید سی سال بعد فرنگی ها ادعا کنند که « ایرج پزشک زاد» فرانسوی است و « جمال

زاده» سوئیسی است و « نادر نادرپور» و « صادق چوبک» آمریکایی هستند و « هادی ‏خرسندی» انگلیسی است. و فرض کنید که سی سال بعد ملت ما از اینکه بزرگترین طنزنویس ‏شان یعنی « ایرج پزشک زاد» فرانسوی است ناراحت بشوند و از فرانسوی ها شکایت کنند ‏که چرا « پزشک زاد» را از ما دزدیدید؟ و استناد کنند که شاهکار پزشک زاد یعنی دائی جان ‏ناپلئون به فارسی نوشته شده، پس پزشک زاد ایرانی است. فکر نمی کنید فرانسوی ها به ما ‏خواهند گفت: « این نویسنده اگر ایرانی است، پس چرا سی سال نمی گذاشتید برود توی کشور ‏خودش و کتابش را چاپ کند؟» قاچ زین بزرگان امروز ایرانی را بچسبید، مولانا و رودکی را ‏به حال خودشان بگذارید. جلال الدین کزازی گفت: « تغییر ملیت بزرگان ایرانی ادامه دارد.» ‏