“بعد از حذف آقای هاشمی، ناامیدی از تاثیرگذاری آرای مردم در جامعه مشهود است و نوعی انتظار را می شود درگفتگوها و در بحث های عمومی در کوچه و بازار و بین مردم دید. نوعی انتظار برای بازگشت آقای هاشمی به عرصه انتخابات. هرچند بعید است اما در جامعه چنین انتظاری دیده و گفته می شود که شاید بشود، شاید برگردد. افکار عمومی این مساله را نپذیرفته و رفتاری قانونی تلقی نکرده که بگوید باشد ما تابع قانون هستیم”.
این بخشی از سخنان دکتر یدالله اسلامی، دبیر کل مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی است که در مصاحبه با “روز” می گوید.
مدیر مسئول روزنامه توقیف شده “فتح”، نماینده سابق مجلس و عضو هیات علمی دانشکده پزشکی دانشگاه تهران معتقد است که با حذف آقای هاشمی بخش قابل توجهی از جامعه با بی توجهی از کنار انتخابات می گذرد.
او درباره برنامه ها و شعارهایی که ۸ کاندیدای فعلی از آن سخت می گویند، چنین نظری دارد: ما به تغییر رویکرد نیاز داریم. رویکردهای کلی باید دچار دگرگونی شود.مهم نیست فرد چه کسی باشد مهم این رویکردها است. به صراحت هم که گفته شده سیاست های کلی، دست رئیس دولت نیست. انرژی هسته ای که دست رئیس جمهور نیست یا بحث سیاست خارجی و مساله امریکا، دست رئیس جمهور نیست. اگر کسی بیاید و بگوید من اینها را حل میکنم به نظر می رسد شعارهایی داده که در توان او نیست و خود نیز این را میداند. می ماند بخش اقتصادی که آن هم متاثر از سیاست خارجی است و به بهبود روابط با دنیای خارج، بهبود و تنظیم بازار نفت و کاسته شدن تحریم ها و برداشته شدن قطعنامه ها وابسته است. اینها در جای دیگری قابل حل است و نیازمند تعامل جدی در سران بالای کشور. اینکه بیاییم بگوییم از فردا حل میکنیم شعار است و به نظر می رسد البته فرصت انتخابات، فرصتی برای بیان مطالبات و مشکلات شده و مردم خوشحال اند که مسائل بیان می شود فقط.
دبیر کل مجمع نمایندگان ادوار مجلس شورای اسلامی همچنین از ادامه بحث ها در اردوگاه اصلاح طلبان سخن میگوید بحث ها پیرامون چگونگی مواجهه با انتخابات بعد از حذف آقای هاشمی رفسنجانی.
مصاحبه “روز” با دکتر یدالله اسلامی در ذیل می آید.
آقای اسلامی امکان دارد ابتدا ارزیابی خود را از انتخابات و اتفاقاتی که این روزها در مقوله انتخابات شاهد بودیم بفرمایید؟
در فضای سیاسی یکسال گذشته مجموعه ای از فعل و انفعالات، تحرکات، گفتگوها و بحث ها در بین گروههای مختلف وجود داشت که مبنای آن پیدا کردن راهی برای گذر از تنگناها، کاستن از خطرها و بهبود در روند عمومی جامعه بوده. با مجموعه برآوردها، نیروهای اصلاح طلب، حول محور آقای خاتمی تمرکز پیدا کردند و انتظار داشتند آقای خاتمی با توجه به نگرش مثبت جامعه به او و عملکرد دولت اصلاحات، با ورود به عرصه انتخابات، راهی برای دشواری ها و تنگناهای موجود و نابسامانی های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی، تورم و گرانی و فشارهای بین المللی باز کند. آقای خاتمی با درخواست عمومی موافقت نکرد و خودش و بخش عمده ای از کسانی که در این زمینه تلاش میکردند به این تصمیم رسیدند که حضور آقای هاشمی برای این میدان و برون رفت از مشکلات مناسب است. آقای هاشمی هم که در لحظه آخر با فداکاری و برای حل مشکل گام گذاشت. مجموعه کسانی که تحولات سیاسی را دنبال میکردند، چه اصلاح طلب و چه اصولگرا، گمان نمی کردند با تیغ ردصلاحیت، آقای هاشمی کنار گذاشته خواهد شد. البته روند حذفی سالهای سال است که در جمهوری اسلامی و بخصوص از سوی شورای نگهبان اعمال می شود و مربوط به سالهای اخیر نیست. در گذشته، از این روند، آقای هاشمی هم دفاع کرده، یعنی جلوگیری از این روش حذفی که بخصوص از انتخابات مجلس چهارم شاهد آن بودیم مورد توجه آقایان قرار نگرفت حالا خود آقای هاشمی هم به همین طریق از گردونه رقابت ها خارج می شود. این روند به شدت نامطلوبی است که قانونی هم نیست و شوک بزرگی به جامعه وارد کرده که هنوز هم قبول آن برای جامعه ساده نیست که کسی مثل آقای هاشمی هم نتواند وارد رقابت انتخاباتی شود و به این سادگی نمی توان پاسخ این رفتار غیرقانونی را داد.
گفتید این روند قانونی نیست. شورای نگهبان رسما اعلام نکرده اما در سخنان برخی اعضای آن، مساله سن بالای آقای هاشمی و حمایت او از آنچه که “فتنه” می نامند مطرح شده. شما چه فکر میکنید؟
من رفتار شورای نگهبان را قانونی نمیدانم. میگویند سن؟ اشکالی ندارد بگویند براساس کدام قانون؟ قانون سقف سنی مشخص کرده؟ یا کجای قانون گفته شده اگر کسی نگرشی داشت و اظهارنظری کرد حذف شود؟ به هر تقدیر بخشی از جامعه معترض بوده، آقای هاشمی از روش های ملایم و آرام و آزادی زندانیان سیاسی برای برون رفت از بحران سخن گفته. کجای قانون این جرم است که اگر کسی چنین بگوید باید رد شود؟ امیدی که در جامعه با کاندیدا شدن آقای هاشمی ایجاد شد مساله مهمی بود البته تایید آقای هاشمی به معنی پذیرش همه برنامه ها و عملکرد گذشته او نیست، برای برای برون رفت از وضعیت فعلی است که حضور او کمک میکرد، حالا با رد صلاحیت آقای هاشمی، جامعه دچار یاس شده و کسانی که ادعا میکنند عملکردشان بر مبانی قانونی استوار است به صراحت، مبانی قانونی این کارشان را در معرض دید و قضاوت مردم قرار دهند.
آقای اسلامی اصلاح طلبان ابتدا از آقای خاتمی خواسته بودند کاندیدا شود و سپس بر آقای هاشمی اجماع کردند. گفته می شود اقای خاتمی به این دلیل نیامد که از سوی شورای نگهبان ردصلاحیت می شد اما تصور او و سایر اصلاح طلبان این بود که آقای هاشمی ردصلاحیت نخواهد شد و بر او اجماع کردند که تصورشان درباره آقای هاشمی اشتباه بود.
اینکه آقای خاتمی چرا نیامد خود او باید پاسخگو باشد اما برخی دوستان هم خیلی موافق حضور او نبودند. در شورای مشورتی ایشان، بخش قابل توجهی از اعضا خیلی موافق حضور آقای خاتمی در انتخابات نبودند، بخشی هم موافق بودند و هر بخشی نظرات و استدلالات خود را داشت. طبیعتا جمع بندی نهایی شان این بود که آقای هاشمی برای گذار از وضعیت فعلی، مناسب تر است. نیامدن آقای خاتمی تصمیم شخصی نبود البته از قبل هم شنیده می شد که آقای خاتمی تمایلی برای حضور ندارد و ترجیح میدهد آقای هاشمی بیاید.
آقای خاتمی نیامد. آقای هاشمی ردصلاحیت شد و اکنون میان ۸ کاندیدا، ۲ نفر از آنها منتسب به اصلاح طلبان می شوند. آیا در فرصت باقی مانده امکان اینکه اصلاح طلبان بر روی آقای عارف یا آقای روحانی اجماع کنند وجود دارد؟ بخصوص که آقای عارف در گفتگویی تلویزیونی گفته از اردوگاه اصلاح طلبان است.
آنچه که روشن است اینکه گروههای مختلف اصلاح طلب در این مدت پیشنهادشان آمدن آقای خاتمی یا آقای هاشمی بود. گروههای اصلاح طلب از آقای عارف و آقای روحانی برای حضور در انتخابات دعوت نکرده و هر دو نفر تصمیم شخصی گرفته و ثبت نام کرده اند. حضور آنها در انتخابات حاصل جمع بندی گروههای اصلاح طلب نبود. البته آقای روحانی هیچ وقت چنین ادعایی نکرده که در اردوگاه اصلاح طلبان است و هیچ وقت هم نخواسته است که چنین عنوانی بگیرد. آقای عارف به دلیل سابقه اش در دولت آقای خاتمی به عنوان چهره اصلاح طلب شناخته می شود اما این بدین معنی نیست که با همه گروههای اصلاح طلب یا همه دیدگاههای آنها هماهنگی داشته باشد. او بدون هماهنگی با مجموعه اصلاح طلبان در انتخابات ثبت نام کرد. البته اصلاح طلبی مفاهیم گسترده ای است بحث هایی که در حال حاضر در مسائل اقتصادی بخصوص، آقای ولایتی یا آقای قالیباف یا آقای رضایی مطرح میکنند بحث های اصلاح طلبانه است ولی این بدین معنی نیست که آنها در جریان اصلاح طلب باشند.
خب سئوال من این است که با توجه به شرایط پیش آمده و ردصلاحیت کاندیدایی که گروههای اصلاح طلب روی او اجماع داشتند آیا امکان دارد در فرصت باقیمانده روی یکی از این دو نفر اجماعی از سوی اصلاح طلبان صورت بگیرد؟ اصلا آیا این دو نفر می توانند نماینده گفتمان اصلاح طلبان باشند؟
با توجه به شرایطی که الان به وجود آمده و شوک ناشی از ردصلاحیت آقای هاشمی، اینطور نیست که بگوییم به جمع بندی می شود رسید یا دوستان می توانند دیدگاه واحدی داشته باشند. دیدگاههای فراوانی از عدم شرکت در انتخابات و عدم معرفی نامزد تا خیلی مسائل دیگر وجود دارد اما هنوز هیچ خروجی مشخصی نمی توان پیش بینی کرد. برخی دوستان معتقدند که حضور در انتخابات به تنهایی، اقدام اصلاح طلبانه نمی تواند باشد و پیش بینی هم می شود که حضور، هیچ تاثیری در نتیجه یا روند انتخابات ندارد لذا می گویند که مردم خود تصمیم می گیرند چه بکنند و در روند تصمیم گیری دخالت نکنیم. عده ای دیگر از دوستان معتقدند که از حداقل فرصت باید استفاده کرده و راهی برای تاثیر گذاری و حضور باید پیدا کرد. هنوز این بحث ها ادامه دارد و به جمع بندی نرسیده.
اکنون 8 کاندیدا تبلیغات انتخاباتی خود را شروع کرده اند و برنامه های شان برای عرصه های مختلف و وضعیت کنونی کشور را عنوان میکنند. شما چگونه می بینید؟ آیا شعارهایی که میدهند و برنامه هایی که اعلام میکنند در وضعیت فعلی کشورپشتوانه عملی دارد یا صرفا شعارهای تبلیغاتی برای یک مسابقه و برنده شدن در انتخابات و جذب آرای مردم است؟
طبیعی است که اینها شعار است از شعار تا عمل، فاصله زیادی است و نمیتوان به شعار بسنده کرد و گمان برد که زمینه های عملی خواهد داشت. خود کسانی هم که شعارها را مطرح میکنند میدانند حل معضل با شعار امکان پذیر نیست. جامعه هم این را میداند نگاه و رویکرد جامعه به سوی حصول اندکی بهبودی و به سمت بدتر نشدن است. در این میان باید توجه داشت اصلا اینطور نیست که شاخصه های سیاسی، اجتماعی، قطعنامه ها، تحریم ها و وضعیت فعلی، با عوض شدن و تغییر یک فرد امکان پذیر است ما به تغییر رویکرد نیاز داریم. رویکردهای کلی باید دچار دگرگونی شود و مهم نیست فرد چه کسی باشد مهم این رویکردها است. به صراحت هم که گفته شده سیاست های کلی، دست رئیس دولت نیست. انرژی هسته ای که دست رئیس جمهور نیست یا بحث سیاست خارجی و مساله امریکا، دست رئیس جمهور نیست. اگر کسی بیاید و بگوید من اینها را حل میکنم به نظر می رسد شعارهایی داده که در توان او نیست و خود نیز این را میداند. می ماند بخش اقتصادی که آن هم متاثر از سیاست خارجی است و به بهبود روابط با دنیای خارج، بهبود و تنظیم بازار نفت و کاسته شدن تحریم ها و برداشته شدن قطعنامه ها وابسته است. اینها در جای دیگری قابل حل است و نیازمند تعامل جدی در سران بالای کشور. اینکه بیاییم بگوییم از فردا حل میکنیم شعار است و به نظر می رسد البته فرصت انتخابات، فرصتی برای بیان مطالبات و مشکلات شده و مردم خوشحال هستند که مسائل بیان می شودفقط.
یعنی منظورتان استفاده از فرصت تبلیغات انتخاباتی برای بیان صرف مطالبات است؟ شاید بتوان در این زمینه به اظهارات آقای روحانی در صدا و سیما اشاره کرد که موجی حداقل در فضای مجازی ایجاد کرد و بسیاری از شنیدن بخشی از سخنان او هیجان زده شدند.
به هر حال چون احساس می شود که بیان یک موضوع، نشانه آگاهی از آن موضوع و تلاش برای رفع آن خواهد بود نوعی شادمانی ها رقم می خورد. اما این شادمانی ها زودگذر است و نمی تواند تغییری ایجاد کند.
خود شما چه پیش بینی دارید از انتخابات با توجه به شرایطی که وجود دارد؟ آیا مردم مشارکت بالایی خواهند داشت در این شرایط؟
اینقدر در ایران سرعت تغییر و تحولات بالا است که اگر آدم یک شب اخبار را چک نکند ازهمه جا عقب می افتد و مثل اصحاب کهف سالها انگار بی خبر می ماند لذا نمی توان از حالا پیش بینی کرد. اگر زمان آقای خاتمی پیش بینی از مشارکت بالا حکایت میکرد بعد از او، این مساله افت کرد. تا مقطع انتخابات حتما دستخوش دگرگونی هایی خواهیم بود و تا روز آخر نمی توان پیش بینی خاصی کرد. اما از قبال بحث هایی که در جامعه می شود نگرانی عمومی خود را نشان میدهد بعد از حذف آقای هاشمی، ناامیدی از تاثیرگذاری آرای مردم در جامعه مشهود است و نوعی انتظار را می شود درگفتگوها در بحث های عمومی در کوچه و بازار و بین مردم دید. نوعی انتظار همراه با نگرانی و نوعی ترس هم دیده می شود.
انتظار چی؟
نوعی انتظار برای بازگشت اقای هاشمی به عرصه انتخابات. هرچند بعید است اما در جامعه چنین انتظاری دیده می شود و گفته می شود که شاید بشود، شاید برگردد. افکار عمومی این مساله را نپذیرفته و رفتار قانونی تلقی نکرده که بگوید باشد ما تابع قانون هستیم.
آن سوتر طیف دولت نیز از امکان بازگشت اسنفدیار رحیم مشایی به گردونه انتخابات حتی ۴۸ ساعت قبل از انتخابات سخن میگویند و پی گیری هایی که از آیت الله خامنه ای در این زمینه دارند.
واقعیت این است که افکار عمومی خیلی مشایی را مورد توجه قرار نداده. ردصلاحیت او در بخش هایی از طیف دولت محدود ماند و سریع هم فراموش شد. سایه سنگین ردصلاحیت آقای هاشمی است که حتی مجموعه کل ردصلاحیت ها را زیر سایه برد. از ان همه کاندیداها فقط ۸ نفر تایید صلاحیت شدند و تعدادی از کسانی که رد شدند آدم های قابلی بودند از وزیر و وکیل و… مشایی محو شد و تلاش دولتی ها هم به جایی نرسید کسی توجهی نکرد. در جامعه ردصلاحیت آقای هاشمی بود که شوک ایجاد کرد و حتی منتقدات جدی آقای هاشمی هم در بهت فرو رفتند. خود من از منتقدان سیاست های گذشته آقای هاشمی هستم. انتظاری که مشاهده می شود در جامعه در خصوص احتمال هرچند بعید بازگشت آقای هاشمی است و با حذف او بحش قابل توجهی از جامعه با بی توجهی از کنار انتخابات می گذرد.
اما طیف دولت بیکار ننشسته از طرفی از رهبری میخواهند وارد عمل شود و میگویند در ۴۸ ساعت باقیمانده صلاحیت قای مشایی تایید خواهد شد از سوی دیگر از سی دی قرمزی خبر میدهند که در صورت عدم بازگشت مشایی به انتخابات، منتشر خواهد شد. در واقع سیاست تهدید به افشاگری در کنار مذاکره را پیش گرفته اند.
داستان بگم بگم ها داستانی است که در دوره احمدی نژاد شروع شد و از همان اول هم با لیست مفسدان اقتصادی که همیشه می گفت در جیب اش است. ادامه داد و این قضیه شد ابزار او. این ابزار در مقطعی جواب میدهد اما به مرور اثرش را از دست میدهد. احمدی نژاد از پشتوانه ای برخوردار نیست و محافظه کارانی که او را آوردند و از او حمایت کردند هم با سیاست های او مخالف هستند. شما نگاه کنید تمام نامزدهای اصولگرا هم نقد برنامه های جدی احمدی نژاد در دستور برنامه هایشان است. احمدی نژاد با مشتی اطلاعات سوخته درمیدان بازی میکند. جامعه هم خیلی تاب افشاگری ندارد سال ۸۴ آقای هاشمی با انبوهی از تخریب و سی دی های مختلف و.. مواجه شد نتیجه الان چیست؟ مردم تصمیم گرفتند برای گذار از این مرحله بحرانی به او رای بدهند. یعنی اگر ردصلاحیت نمی شد رای بالایی داشت. تاریخ مصرف این سی دی ها گذشته و مصداق همان ضرب المثل است که کسی که در حال غرق شدن است به هر چوب و تخته پاره ای چنگ میزند. احمدی نژاد وتیم اش میدانند باید پاسخگوی رفتارهای غیر قانونی اش باشند و بیشتر ترس شان از همین است و شاید اقدامات فعلی، گام هایی برای بعد است. او ماموریت داشت برای ویرانی و متاسفانه موفق هم شد اقتصاد ویران، کار مردم ویران و همه چیز را ویران کرد.