اظهار نظری به قدر چند دقیقه از سوی ظریف در مصاحبه با چارلی رُز، حجم بزرگی از حملات به او را به همراه داشته است. او در این مصاحبه گفته: “در ایران کسی به خاطر عقیده اش به زندان نمی رود.”
ظریف که خود عضو فعال فضای مجازی است، قطعا همه این حملات را به خوبی رصد کرده بود که ناگزیر از عقب نشینی توجیه گرانه برآمد و گفت منظورش از زندانی عقیدتی فقط جیسون رضائیان بود.
آنچه ظریف خود از رسانه ها خواسته بود
ظریف در روز انتصاب مرضیه افخم به عنوان سخنگوی وزارت خارجه گفته بود که به دنبال دو اصل “شفافیت” و “پاسخگو” بودن دستگاههای اجرایی است. او گفته بود: “در بحث رسانه میخواهم از دو زاویه به رسانه توجه کنم. یکی از باب وظیفه ما در «شفافیت» و (دیگری) «پاسخگویی» است.”
جالب اینکه او در تبیین این شرح وظایف، صراحتاً رسانه را وسیلهای برای پاسخگو کردن دستگاههای اجرایی در جوامع مردمسالار برشمرده بود: “رسانهها… در مراقبت و مجبور کردن دستگاههای اجرایی به پاسخگویی نقش بسزایی دارند که این وظیفه در جوامع مردمسالار بسیار مهم است… این وظیفه شما نسبت به ما است که ما را وادار به پاسخگویی و نگاه کردن به رفتار خودمان و تطبیق آن با «منافع ملی» و «انسانی» میکنید.”
واکنش گسترده ای که ظریف در ازای چند دقیقه سخن دروغش دریافت کرد، عیناً همان خواسته ای است که او از رسانه ها داشت تا رسانه ها، دولتمردان را “وادار به پاسخگویی” کنند.
ظریف و رییس جمهور مافوقش باید بدانند با رأی کدامین داغ دیده هایی به قدرت رسیدند؛ کسانی که داغ و درفش را برای اظهار عقیده به جان خریده بودند. نمونه آن رنج دیدگانی که ظریف روحانی و ظریف را به قدرت رسانند، نرگس محمدی است که پس از دیدار با کاترین اشتون در سفارت یونان در تهران، مورد هجمه سخت برادران لاریجانی و مجلسیان قرار گرفته بود ولی اندکی رنجیده نشد تا آنکه محمدجواد ظریف دیدار اشتون با نرگس محمدی را دیدار با “محکوم فتنه” نامید.
این طعنه جانسوز ظریف به نرگس محمدی بود که او را واداشت بنویسد: “هرچند سال ها است که با توهین، افترا، محرومیت و محکومیت های متعدد مواجه بوده ام و این افتراها امری جدید نیست، اما به کار بردن واژه “محکوم فتنه” از سوی وزیر محترم امور خارجه دولت اعتدال و تدبیر برایم غیرمنتظره و تعجب انگیز بود”.
سخن ظریف آن گاه تلخ و گزنده است که گویا فراموش کرده که اگر نبود آراء زندان عقیدتی همچون نرگس محمدی، او امروز دیگر وزیرخارجه یک رییس جمهور حقوقدان نبود که باید سخنان اش با موازین حقوقی سازگاری داشته باشد وگرنه چه فرقی است میان محمدجواد ظریف و یاوه گویی مثل محمدجواد لاریجانی.
پرسشی ساده از ظریف
ظریف در پرونده هسته ای جمهوری اسلامی موکدا اعلام کرده که هیچ انحرافی از برنامه صلح آمیز ندارد. در اثبات این ادعا بارها شنیده ایم که هزاران ساعت بازرسی آژانس از ایران دلیلی است بر صلح آمیز بودن برنامه هسته ای ایران. بنا بر این جمهوری اسلامی، صلاحیت یک نهاد بین المللی ر ا برای “راستی آزمایی” پذیرفته است.
حال در پرونده نقض حقوق بشر نیز مقامات جمهوری اسلامی از جمله محمدجواد لاریجانی (دبیر ستاد حقوق بشر قوه قضائیه) موکدا منکر نقض سیستماتیک حقوق بشر در ایران هستند. اما، این ادعا چگونه باید “راستی آزمایی” شود؟ آیا جز این است که شورای حقوق بشر سازمان ملل عیناً همان وظیفه نظارتی را برعهده دارد که آژانس برعهده دارد؟
با این حساب از ظریف باید پرسید، چرا از زمان انتصاب احمد شهید به عنوان گزارشگر ویژه ایران تا کنون حتی برای یک دقیقه اجازه ورود او به ایران داده نشده است؟
همسویی دولت احمدی نژاد با قوه قضائیه برای ممانعت از دیدار احمد شهید از ایران، بر همه روشن است. پرسش این است که رییس جمهوری که خود را “حقوقدان” توصیف کرده بود چرا باید مانع دیدار شود؟
محمدجواد ظریف شاید بتواند مدعی شود که سخنانش در مصاحبه با چارلی رُز بد فهمیده شده ولی در برابر این پرسش چه پاسخی دارد که مرضیه افخم سخنگوی وزارت خارجه در کمتر از دوماه از تقبل مسئولیت خود به عنوان سخنگوی جدید وزارت خارجه، انتصاب گزارشگر ویژه حقوق بشر درباره ایران را “توهین به ملت بزرگ ایران” دانسته و گفته بود که جمهوری اسلامی “آن را به رسمیت نمیشناسد”.
چگونه است که گزارش احمد شهید توهین به ملت ایران است ولی هزاران ساعت بازرسی آژانس که جمهوری اسلامی به آن تن داده، توهین نیست؟ چرا و چگونه جمهوری اسلامی در اثبات ادعای خود مبنی بر صلحآمیز بودن برنامه هستهای خود، اجازه هزاران ساعت بازدید آژانس را داده اما در اثبات نزاهت رفتار حقوق بشری خود، حتی یک دقیقه اجازه بازدید گزارشگر را نمیدهد؟
در حالی که بسیاری از تحریمهای فلجکننده پس از احاله پرونده ایران به شورای امنیت توسط آژانس صورت گرفت، چرا با شکلگیری دولت یازدهم، هیچ یک از اعضای دولت جدید مدعی “غیر رسمی” بودن آژانس نشده است؟ چرا هیچ فردی را سراغ نداریم که این همه فشار آژانس بر ایران را “توهین به ملت ایران” قلمداد کند؟ چه فرقی است بین یک نهاد سازمان ملل به نام آژانس بینالمللی اتمی و دیگر نهاد سازمان ملل به نام شورای حقوق بشر که مرضیه افخم دومی را غیر رسمی و اولی را رسمی قلمداد میکند؟ آیا اساساً چنین مواضعی، آن هم از زبان سخنگوی رسمی وزارت خارجه یک کشور وجاهت حقوقی دارد؟
احمد شهید در گزارشی که اسفند سال ۹۰ ارائه داد، اعلام کرده بود که بر اساس اطلاعات جمعآوری شده، به نظر میرسد “الگوی خیره کنندهای از نقض حقوق اساسی تضمین شده در قوانین بینالمللی” در ایران وجود دارد. حال اگر ظریف نقش نظارتی شورای حقوق بشر را قبول ندارد چرا به نقش نظارتی آژانس گردن نهاده و اگر قبول دارد چگونه می تواند مدعی شود که در ایران زندانی عقیدتی نداریم؟