برادران مینه سوتایی کوئن با هر فیلم خود بر مقام و موقعیت خود در میان فیلمسازان امروز دنیا افزوده اند. و اینک آخرین فیلم آنها- پیرمردها وطنی ندارند، یکی از 5 مدعی اسکار امسال که امیدهای زیادی به آن بسته شده- نیز می رود تا تبدیل به کلاسیک مدرن شود. برادران کوئن در کارنامه 20 سال فیلمسازی خود، تنها زیر 12 فیلم امضای خود را انداخته اند. اما بدون شک هیچ کدام از آن فیلم ها به اندازه پیرمردها وطنی ندارند مورد توجه همزمان منتقدان و تماشاگران نبوده است. از این رو آخرین مصاحبه با این دو برادر هنرمند درباره اقتباس شان از نوشته کورمک مک کورتی را برای شما انتخاب و ترجمه کرده ایم…
گفت و گو با برادران کوئن
ما فیلم های کوچک می سازیم
چرا این کتاب؟
جوئل: راستش را بخواهید این کتاب را ما انتخاب نکردیم. اسکات رودین که حقوق برگردان سینمایی قصه را خریده بود، حدود یک سال قبل آن را برای ما فرستاد. پرسید که آیا قصه برای ما جذاب هست یا نه، ما هم قصه را خواندیم. البته قبلاً هم قصه های دیگری از کورمک مک کارتی را با لذت خوانده بودیم. از این یکی هم خوش مان آمد. فقط باید بگویم فکر این که از روی آن یک فیلم بسازیم، ما را خیلی به هیجان آورد.
روایت غیر خطی کتاب را عمداً از فیلم حذف کردید؟
جوئل: آگاهانه نبود. فقط سعی می کردیم کتاب را به فیلم تبدیل کنیم. مسئله انتخاب روش درست روایت کردن بود. این که واقعاً چطور می شود این کتاب را به فیلم برگرداند.
فیلمبرداری در نیویورک چه حسی داشت؟
ایتن: متفاوت بود. ما در نیویورک زندگی می کنیم، اما قبلاً هیچ فیلمی در آنجا نساخته بودیم. نصف شب ها برای خوابیدن به خانه برنگشته بودیم. تجربه جالبی بود.
سختی های کار در این شهر چیست؟
جوئل: قبلاً هم با ستاره های بزرگ کار کرده بودیم، اما این بار در محیط شهری نبود. به همین خاطر کمی فرق داشت. و همان طوری که ایتن گفت، قبلاً برای ساختن فیلم به جاهای دوری می رفتیم. در طول این دوره کاری به نوعی مطلقه حساب می شوی.
خوب، چرا فیلم را در نیومکزیکو ساختید؟
جوئل: ارزانی.
ایتن: به خاطر مسائل مالی. می دانید قصه در غرب تگزاس اتفاق می افتد. دو هفته در مارفا فیلمبرداری کردیم. چشم اندازهای خاص تگزاس را می توانید ببینید، چون که نیومکزیکو لوکیشن های بی نظیری در اختیارتان قرار می دهد. از طرف دیگر نیومکزیکو با وجود این که غرب تگزاس نبود، ولی چیزهایی به ما عرضه می کرد که در آنجا نمی توانستیم پیدا کنیم. حتی چیزهایی را که نمی توانستیم در فلمینگتون یا نیوجرسی فیلمبرداری کنیم، در آنجا گرفتیم.
هنرورها را چطور پیدا کردید؟
جوئل: اغلب بازیگرها از لس آنجلس یا نیویورک آمدند. در حقیقت تعدادشان خیلی هم زیاد نبود. هنرورها عموماً از اهالی نیومکزیکو یا تگزاس بودند. راستش می توانم بگویم که تگزاس محیط مناسبی برای بازیگرها دارد.
جاش برولین گفته که در فیلمبرداری آزمایشی مورد پسند شما قرار نگرفته بود؟
جوئل: بله، ولی باید بگویم او یک دروغگوی مشهور است. این سوال خوبی است. خاویر قبل از جاش برای گروه بازیگران انتخاب شده بود. تامی و خاویر خیلی زود به گروه ملحق شدند. تامی اولین نفر بود، راستش لیست کوتاهی از آدم هایی که بتوانند از پس این کار بر بیایند، در دست داستیم. او یکی از بهترین بازیگران دوره خودش است.
ایتن: اگر تامی این را بشنود، خیلی خوشحال می شود. به او پیشنهاد بازی در این نقش را کردیم چون لعنتی واقعاً پیر است.
جوئل: راستش اینه که به خاطر این موضوع حتی یک روز فیلمبرداری را تعطیل کردیم. به من گفته بود: “من فقط 59 سالمه”. خاویر آدم کمی پیچیده تری است. اگر یک روز شانس این را داشته باشی که خاویر باردم را در فیلمی کارگردانی کنی، باید این کار را بکنی. بازیگر فوق العاده ای است. ولی مشکل این بود که در گروه بازیگرها خاویر باردم و تامی لی جونز را داشتیم، ولی فقط یک قصه درباره این سه نفر وجود داشت و باید در فیلم به یک اندازه سهم می داشتند. برای حل این مشکل باید بازیگری پیدا می کردیم که تعادل را میان این دو نفر برقرار کند. با آدم های زیادی ملاقات کردیم اما تا وقتی که جاش را پیدا نکردیم، راضی نشدیم.
آرایش موی خاویر را شما انتخاب کردید یا پیشنهاد خودش بود؟
جوئل: نه او پیشنهاد نکرد. اما وقتی این موضوع را با او در میان گذاشتیم، خوشش آمد.
ایتن: در واقع طراحی لباس ها و چهره پردازی به عنوان نشانه های یک دوره، محصول یک تحقیق اساسی درباره نوع زندگی در یک مقطع زمانی خاص است، یعنی تگزاس دهه 1980. عکس های آرشیوی زیادی مربوط به مکان ها و زمان های مختلف را تماشا کردیم. مسئولین گروه طراحی لباس عکس های آدمی را پیدا کردند که در سال 1979 در یک بار گرفته شده بود. آرایش مو و لباس های ترسناکی داشت. کمی بیشتر دقیق شدیم و دیدیم که یارو عین جنایتکار های روانی دیده می شود. خاویر هم خوشش آمد.
نحوه همکاری تان با راجر دیکینز مدیر فیلمبرداری چطور بود؟
ایتن: استوری بورد داشتیم؟ آره. راجر حتی یک دونه هم نکشید. به خاطر محدودیت زمانی از روی استوری بورد یک طرح کلی تهیه کردیم. دوباره با او روی آنها کار کردیم و بعد شروع به فیلمبردای کردیم. درباره این که فیلم باید در کل چطور باید دیده شود، مرتبا با او بحث می کردیم، ولی وقتی شروع به فیلمبراری می کردیم همه اینها را فراموش می شد. همه چیزهایی که درباره آنها به تصمیم های قطعی رسیده بویدم، فراموش می کردیم. روز به روز و صحنه به صحنه فیلمبرداری می کردیم.
نقدها را دنبال می کنید؟
ایتن: فیلم به فیلم فرق می کند. فیلم های کوچک همیشه بیشتر به نقدهای مثبت احتیاج دارند. ما هم فیلم های کوچک می سازیم. و بله، نقدها مفید هستند.