از هر دری

نویسنده
میترا سلطانی

جهانی از نقش و رنگ و کرشمه و شعر

نمایشگاهی از جدیدترین آثار پری یوش گنجی ، نقاش برجسته ایرانی، بعد از ظهر روز جمعه 10  اردیبهشت ماه در سالن گالری ماه مهر افتتاح شده است. این نمایشگاه ادامه پنجره های پری یوش گنجی است که اینبار با قیافه هایی جدید خود را نمایان می سازند… رنگ های بنفش و سفید در  لایه های  مشکی وقرمز و… همکارمان در تهران نگاهی دارد به تازه ترین نمایشگاه خانم گنجی…

 

نگاهی به پرتره های مغموم…

پری یوش گنجی در طول زندگی حرفه ای خود دوره های گوناگونی را پشت سر گذاشته است. با هنرهای بصری و اندیشگی شرق و غرب به خوبی آشناست و عناصر هنرهای بصری ایرانی، در کارش حضور دارند. ضمن اینکه گستره آثار او گواهی می دهد که شهروند تمامی سیاره است و به جهانی بودن هنر عمیقا اعتقاد دارد. شهروندی که همواره از زاویه یک هنرمند ایرانی به جهان می نگرد و فرزند خلف این جغرافیاست.
گنجی تک چهره های فوتوریستی به یاد ماندنی اش را بین سال های ۱۳۶۳ تا ۱۳۶۷ نقاشی کرده است. دوره ای که به قول خودش انسان مهم بود، وجود داشت و دیده می شد. از شاخص ترین پرتره های این دوره تابلوی زیبایی از احمد شاملو، شاعر ایرانی است. در تک چهره هایش، به ویژه در تک چهره های بزرگان علم وادب و فرهنگ، با چهره هایی وجوددارد که خندیدن را دیری است از یاد برده اند.

 

گالری ماه مهر تعدادی از آخرین نقاشی های پری یوش گنجی را درمعرض تماشای عموم قرار داده است.گنجی با نقاشی هایی که از امتزاج نوعی میل تزئینی و گونه ای فیگوراتیزم شبه سنتی ساخته شده اند، حضوری آرام، اما دیدنی و قابل تأمل از خود نشان می دهد.
او در دو جهت به جلو حرکت می کند، یکی همراه با ترنم موجی رنگین و موسیقایی و دیگری در تصویرگری پرتره های غمزده اش.
نقاش در پرتره هایش، هرچقدر سعی کرده خطوط آشنای نگارگری ایرانی را بازسازی کند؛ بیشتر دچار دوگانگی شده و کمتر توانسته است زیبایی نمادین پرتره های فریبنده نقاشی های ایرانی را به نمایش بگذارد.با کمترین دقتی می توان پی برد که در پشت این پرتره های مغموم، جهانی از نقش و رنگ و کرشمه و شعر نهفته است.
اما گویی نیازی روان شناسانه اجازه تجلی این دنیای پرنقش و نگار را از او دریغ می دارد.
شاید به این دلیل که پری یوش گنجی در سایه روشن نوسان های هنرمندانه اش گاه به نقش پردازی های غیرقابل مهار سوق پیداکرده و گاه در محدوده چهره پردازی های نه چندان مؤثرش دست به کار می شود، که البته با هیچ ترفندی نتوانسته است زیبایی نگارگری ایرانی را یادآوری کند.

 


گنجی البته راه دشواری را پشت سرگذاشته است. برای یک نقاش هیچ چیز دشوارتر از آن نیست که در دوگانگی و تناقض فنی بخواهد حضور یکپارچه خود را عرضه کند.
او با عبور از این تناقض می تواند چشم اندازی گسترده از پردازش تجریدی را ترسیم کند.
چشم اندازی که به شکوفایی غیرمنتظره جریان نقاشی او منجر خواهدشد. تجریدپردازی با حذف نمود «طبیعی» همراه است. اما، حذف نمود «طبیعی»، نفی جنبه «انسانی» نیست. زیرا هرچیزی که انسان بیافریند و دریابد، الزاماً انسانی است. اما جنبه انسانی عصر باستان و عصر اتم الزاماً متفاوت هستند.

پری یوش گنجی در تار و پود آثارش، پتانسیل یک هنرمند مدرن را کمابیش از خود به نمایش گذاشته است. او برای رسیدن به قابلیت های برتر در آثارش می تواند به عناصر خالص تصویری بهای بیشتری دهد، در نتیجه بینش برونی او به سوی بینش درونی جهت پیدا می کند، رسیدن به چنین بصیرتی درواقع نخستین مرحله از ورود به هنر ناب است.

این هنرمند نقاشی ایرانی با حذف نگاره پردازی، حذف علایم آشنا و طبیعی، گام بزرگتری در پالایش عناصر تصویری موجود در نقاشی هایش برمی دارد. او هم اکنون از این قابلیت درحد استفاده از پس زمینه (Background) استفاده می کند، به طوری که پس زمینه های آثارش از اصل کارها بسیار قوی تر از آب درآمده اند.

زینت گری و رقص خطوط ازجمله قابلیت ها و ویژگی های اصلی هنر ایرانی است که در عمق فرهنگ تصویری ما ریشه دارد.
پروفسور پوپ، هنر ایران را هنر تزئین و آرایش می دانست، چرا که هنرمند ایرانی تصاویر و اشکال طبیعی اشیاء، جانوران و گیاهان را انتزاعی کرده، یعنی از صورت طبیعی بیرون آورده و به آن قدرت انتزاع می بخشید.
این قدرت انتزاع یعنی اندیشیدن و آفرینش، یعنی یک مرحله بالاتر از حد مرسوم، یعنی هنر ناب و خالص. انتزاع کردن مرحله والای تفکر است.از پنج هزار سال پیش، این هنر تبدیل کردن اشیا به حالت های هندسی و انحناها و سپس تزئین و آرایش، ویژگی اصلی هنر ایرانی بوده است.

 

پری یوش می تواند بدون درغلتیدن به کلیشه های نخ نما، گوهر آمیخته با روح زینت گری فرهنگ ایرانی را در آثار خود امتداد بخشد، به طوری که نه دچار تکرار و تقلیدهای رایج شود و نه راه را گم کند.
عبور از چنین منظری، مایه های غنی و پایان ناپذیر یک هنر ناب وآبستره را برروی پالت او مهیا می سازد.هنر مدرن، ریشه ها و تبارشناسی بسیار مطمئنی را درهنر ایرانی برای خود تاکنون کشف کرده است.
تاریخ معاصر نشان می دهد که پیشوایان هنر مدرن ناگزیر بوده اند به حوزه های فرهنگی و تمدنی غیر از فرهنگ و تمدن غرب مراجعه کنند. مثلاً هانرماتیس، نقاش بزرگ فرانسوی متأثر از هنر ایرانی بود. امپرسیونیست ها نقاشی ژاپنی را به عنوان یکی از منابع الهام خود می دانستند، پل گوگن به شدت از زندگی و فرهنگ ساکنان تاهیتی متأثر بود. پابلوپیکاسو از نقاب ها و مجسمه های آفریقایی و هنر بدویان تأثیر بسیاری گرفت.
درواقع این مدرنیست ها بودند که اروپاییان را به ارزش های هنری و فرهنگی اقوام غیراروپایی واقف ساختند.
در لابه لای آثار پری یوش گنجی، رگه هایی از نوعی مدرنیسم درحال شکفتن با روحیه شرقی موج می زند که با مواد و مصالح دلخواه او قابل ارائه است.او، ایستاده در آستانه پرنقش و نگار سطوحی که نبض موسیقی و روحیه شرقی را بازمی تابانند، به سوی بصیرتی درحرکت است که به تناقض موجود در آثارش پایان داده و در وحدتی استه تیک، بالندگی و خلاقیتی بکر و دیدنی را به ارمغان آورد.