۱۲ بهمن ماه ۱۳۵۷ آیتالله خمینی در بدو ورود به ایران اعلام کرد “من به پشتوانه این ملت، دولت تعیین میکنم. من توی دهن این دولت میزنم” و تشکیل دولت را در کمتر از ۴ روز به سرانجام رساند. ابتدا در شب ۱۴ بهمن جلسه شورای انقلاب در مدرسه علوی (محل اقامت “امام”) برگزار شد و حاصل این جلسه، نخستوزیری مهدی بازرگان بود. حکم نخست وزیری بازرگان فردای آن روز توسط آیتالله خمینی امضا شد و در ۱۶ بهمن ماه طی مراسمی در آمفی تئاتر مدرسه علوی به او ابلاغ شد. این درحالی بود که نخست وزیر قانونی منصوب محمدرضا شاه پهلوی هنوز بر سر کار بود و پیش از این خط قرمز خود را ورود آیتالله خمینی به حکومتداری اعلام کرده بود. قدرت گرفتن انقلابیون و افزایش هرج و مرجها اما بختیار را به تفاهم با مهدی بازرگان متمایل کرد اما این تفاهم هیچ گاه حاصل نشد تا کمتر از یک هفته پس از نخستوزیری بازرگان، نظام شاهنشاهی سقوط کند و بختیار به خارج از کشور بگریزد. سرنوشت آخرین نخستوزیر نظام پهلوی قتل در غربت بود و سرنوشت اولین نخستوزیر جمهوری اسلامی هم مرگ در غربت بود در حالی که برای سفر درمانی به سوییس رفته و در ایران از فعالیتهای سیاسی محروم بود.
بختیار رفت، بازرگان ماند
آیتالله خمینی در حکم انتصاب مهدی بازرگان، انتخاب او را حاصل “پیشنهاد شورای انقلاب” و از روی “حق شرعی و حق قانونی ناشی از آرای اکثریت قاطع قریب به اتفاق ملت ایران” دانسته است. این پیام توسط اکبر هاشمی رفسنجانی خوانده شد و در آن تاکید شده بود که “ جنابعالی را بدون در نظر گرفتن روابط و حزبی بستگی به گروهی خاص، مامور تشکیل دولت موقت مینمایم”. وظیفه دولت موقت هم “ترتیب اداره امور مملکت و خصوصاً انجام رفراندوم و رجوع به آرای عمومی ملت درباره تغییر نظام سیاسی کشور به جمهوری اسلامی و تشکیل مجلس موسسان از منتخبین مردم جهت تصویب قانون اساسی نظام جدید و انتخاب مجلس نمایندگان ملت بر طبق قانون اساسی جدید” تعیین شده بود.
مهدی بازرگان، سیاستمدار کهنهکار و عضو نهضت آزادی که با پذیرش حکم یک مرجع دینی، علنا در تقابل با شاپور بختیار ملیگرا قرار گرفته بود، در این مراسم مسئولیت خود راعظیمترین وظیفهای دانست که در طول ۷۲ سال عمر مشروطه به کسی داده شده است. او از فردای همان روز به مدرسه علوی نقل مکان کرد تا کار اداره دولت موقت را برعهده بگیرد، درحالی که به درخواست خمینی، تظاهرات گستردهای در حمایت از بازرگان و دولت موقت برگزار میشد.
روزنامه کیهان در روز ۱۷ بهمن ماه با تیتر درشت “برنامه دولت بازرگان” منتشر شد.به نقل از بازرگان این تیتر انتخاب شده بود: “از تهدید و دستگیری نمیترسم”. بختیار هم گفته بود: “دولت موقت را تا شوخی است میپذیرم”.
روزنامه اطلاعات هم با تیتر “تظاهرات عظیم به پشتیبانی از بازرگان” منتشر شد و با این خبر که: “امروز سیل جمعیت در کشور یکصدا فریاد میزند: بازرگان، بازرگان، حکومتت مبارک”.
فردای آن روز، روزنامه آیندگان هم که هنوز فرصتی برای بختیار در صفحه اول قائل بود، از قول او تیتر زد: “در برابر قانونشکنیها میایستم”.
هجدهم بهمن، کیهان هم که از “مذاکرات سری بازرگان با مقامات” خبر میداد، با فونت درشتی که معمول آن روزها بود تیتر زد:“میلیونها نفر به بازرگان گفتند: بله” و پایین آن عکسی از سلام نظامی جمعی از همافران در مدرسه علوی درج شده بود با این توضیح که “هزاران نظامی امروز از برابر امام رژه رفتند”.
در همان روز آیندگان و اطلاعات، از احتمال توافق میان دو نخستوزیر حاضر در کشور خبر دادند؛ توافقی که میتوانست سرنوشت انقلاب و ایران را عوض کند، اما چنین نشد. تیتر یک آیندگان این بود: “حکومت بازرگان تقاضای شناسایی جهانی میکند” و پیشبینی کرده بود که همان روز در مصاحبه مطبوعاتی نخستوزیری، “بختیار حرف آخر را میزند”. روزنامه اطلاعات هم تیتر “مردم به بازرگان رای اعتماد دادند” را انتخاب اما در همان صفحه نخست از بختیار نقل قول کرده بود که “من و بازرگان میتوانیم توافق کنیم”.
۳۵ سال بعد، عباس امیرانتظام، معاون نخستوزیر در دولت موقت مهدی بازرگان در گفتوگو با مجله مهرنامه روایت کرد که تا روز ۲۲ بهمن ماه، احتمال تفاهم با بختیار وجود داشته اما به دلایل مختلف میسر نشده است. امیرانتظام عنوان کرده که به نمایندگی از بازرگان بیش از ۲۰ جلسه با بختیار برگزار کرده و برای پرهیز طرفین از افزایش روزانه نابسامانیها و احتمال خونریزی و تخریب بیشتر، حتی پیش از آمدن خمینی به ایران، بختیار را متمایل به استعفا کرده بود.
حتی متن استعفای بختیار آماده و این گونه توافق میشود که خمینی پس از پذیرش استعفا، مجددا بختیار را به نخستوزیری انتخاب کند اما کارشکنی عدهای مانع از اعمال این توافق میشود. آن طور که در منابع مختلف آمده، احتمال استعفای بختیار و دیدار با رهبر انقلابیون به گوش تعدادی از روحانیان، از جمله صادق خلخالی رسیده و آنها با این استدلال که این موضوع از سوی ابراهیم یزدی پیگیری میشود و باید بیواسطه از نظر “امام” مطلع شوند، با پاریس تماس تلفنی برقرار میکنند. پاسخ خمینی به ابراز نگرانی این روحانیون، تکذیب احتمال آشتی و تفاهم با نخستوزیر حکومت پهلوی است و پیام شدیداللحن او نیز در تاریخ ۷ بهمن ۵۷، راه را بر مصالحه میبندد: “آنچه ذکر شده است که شاپور بختیار را با سمت نخستوزیری من میپذیرم، دروغ است بلکه تا استعفا ندهد او را نمیپذیرم چون او را قانونی نمیدانم. حضرات آقایان به ملت ابلاغ فرمایید که توطئهای در دست اجرا است و از این امور جاریه گول نخورید. من با بختیار تفاهمی نکردهام و آنچه سابق گفته است که گفتوگو بین او و من بوده، دروغ محض است.”
عهدشکنیهای انقلابیون خیلی زود گریبانگیر مهدی بازرگان هم شد و او تنها ۹ ماه در سمت نخستوزیری باقی ماند. او به همراه اعضای دولت موقت در ۱۴ آبان ۱۳۵۸ در اعتراض به تسخیر سفارت آمریکا، استعفا کردند.
بازرگان در اولین انتخابات مجلس کاندیدا شد و به نمایندگی از مردم تهران به مجلس راه پیدا کرد. در مرداد ماه ۱۳۶۴ وقتی نوبت به چهارمین انتخابات ریاست جمهوری رسید، شورای نگهبان، اولین نخستوزیر جمهوری اسلامی را صاحب صلاحیت برای شرکت در این انتخابات ندانست و حضور بازرگان در انتخابات ریاستجمهوری هم تحمل نشد. این اتفاق در زمان حیات و رهبری آیتالله خمینی حتی منجر به این شد که مراجع تقلیدی مانند سید محمدکاظم شریعتمداری، سید شهابالدین مرعشی نجفی و محمدصادق روحانی انتخابات را تحریم کنند اما جمهوری اسلامی دیگر جایی برای بازرگان و همفکرانش در عرصه سیاست قائل نبود. مهدی بازرگان “دهه فجر”های بسیاری را دید و در نهایت در دی ماه ۱۳۷۳ در در سن ۸۷ سالگی در زوریخ درگذشت.