مکس بوت
مقاله “واقعیت های سخت قدرت نرم” نوشته نگار عظیمی در جملات زیر خلاصه می شود: “آمریکا دهها میلیون دلار به ارتقای دموکراسی در ایران اختصاص داده است. اما این تلاش بیش از آنکه مثمرثمر باشد، می تواند هم برای دموکرات های ایران و هم برای آمریکا دردسر ایجاد کند.”
واژه “می تواند” کمی دوپهلو است. خود این مقاله بیانگر این نکته است که به اعتقاد نویسنده، حمایت آمریکا از ارتقای دموکراسی در ایران بی فایده و تنها نتیجه آن این است که اصلاح طلبان ایران با رژیمی که به شدت به خرابکاری خارجی ظنین است، درگیر شوند و اعتبار آنها تضعیف شود. عظیمی حتی افزایش بودجه آمریکا را برای ارتقای دموکراسی در ایران با افزایش سرکوب از سوی رژیم، مانند بازداشت چهار تبعه ایرانی- آمریکایی به اتهام جاسوسی، مرتبط می داند. او در این مقاله خاطر نشان می کند که سرکوب تهدیدهای احتمالی از سوی جمهوری اسلامی ایران موضوع تازه ای نیست: “رژیم بعد از انقلاب به مدت 27 سال به مخالفان داخلی خود به عنوان ایادی غرب تاخته است.”
حتی به سال 1979 نیز که بازگردیم، تندروهای ایران عمیقا ً باور داشتند که آمریکا از سفارت ما در ایران که “لانه جاسوسی” نام گرفته بود، بر علیه انقلاب آنها توطئه می کند. چنین توطئه ای در کار نبود، اما این امر مانع از آن نمی شد که اسلام گرایان فاشیست ایران چه آن زمان و چه اکنون از چنین ظن و گمان هایی به عنوان چماق مناسبی بر علیه کسانی که با آنها موافق نبودند و نیستند، استفاده نکنند. اگر دستگیری های اخیر با تلاش های روزافزون آمریکا در جهت ارتقای دموکراسی در ارتباط باشند، می توان تأیید کرد که طرح و برنامه آمریکا عاقلانه بوده است. اگر رژیم ایران تا این اندازه از چنین فشارهایی هراس دارد، آیا ما نباید همچنان به فشارهای خود ادامه دهیم؟
اما از سوی دیگر ما واقعا ً علت دستگیری اتباع ایرانی- آمریکایی و بازداشت و آزادی 15 ملوان نظامی انگلیس را نمی دانیم. این اقدام ایران می تواند قدرت نمایی این کشور به منظور جلوگیری از فشارهای شدید آمریکا برای تغییر رژیم ایران، توقف برنامه تسلیحات اتمی این کشور و حمایت آن از تروریست های عراق و افغانستان و دیگر نقاط باشد. روند تصمیم گیری رژیم ایران همچنان مبهم است. بنابراین، زیر سئوال بردن سرکوب اخیر اقدامات کنگره آمریکا و وزارت خارجه این کشور توسط رژیم ایران، زیاده روی است. مجرم واقعی طبیعت شنیع رژیم ایران است.
برخلاف عقیده عظیمی، بجا نیست که بگوییم طرح و برنامه آمریکا هیچگونه حاصلی نداشته است. این تازه شروع برنامه است. به عنوان مثال، تنها در سال گذشته برنامه فارسی صدای آمریکا از یک ساعت در طول شب به پنج ساعت افزایش یافته است. ارتقای دموکراسی یک حرکت بلند مدت است و نمی توان انتظار داشت که یک شبه به بار بنشیند.
بحثی نیست که موانع سرنگونی آخوندها ـ موانعی که خانم عظیمی بسیار بر آنها تأکید می کند- به گونه ای است که ما هرگز نمی توانیم بر آنها فائق شویم. اما جایگزین آن چیست؟ خانم عظیمی در مقاله خود این موضوع را بررسی نمی کند. اما گزینه رایجی که در محافل واشنگتن به آن اشاره می شود، مددرسانی به رژیم ایران و سازش با آن است، یعنی همان هسته تفکر کمیسیون بیکر- همیلتون. اما چقدر این احتمال وجود دارد که این تفکر بتواند عملی شود؟
عجیب است که دو تن از اتباع ایرانی- آمریکایی که هم اکنون در زندان اوین بسر می برند، طرفداران همین رویکرد هستند. آنها با تغییر رژیم ایران مخالف بودند و هیچگونه پولی از بابت بودجه ارتقای دموکراسی آمریکا دریافت نکرده اند. به گفته خانم عظیمی، یکی از آنها ( هاله اسفندیاری محقق کانون وودرو ویلسون ) حتی “ پیشنهاد حضور در صدای آمریکا را به خاطر نگرانی از بابت هرگونه ارتباط با طرح و برنامه آمریکا رد کرده است. ” این رفتار ناجوانمردانه آخوندها نشان می دهد که آنها چه تصوری از تلاش های خیرخواهانه برای یافتن زمینه مشترک میان دولت ایران و شیطان بزرگ دارند.
منبع: مجله کامنتری، 26 ژوئن،