آشفته بازارسیاست ودلدادگان دموکراسی

حسن طالبی
حسن طالبی

سیر تحولات ورشد سیاسی مردم در هر جامعه ای تاثیر مستقیمی بر رفتار گروههای فعال سیاسی وسیاسیون آن جامعه دارد؛این تاثیر می تواند تاجایی باشد که گروههایی سیاسی مطلقا دنباله رو خواسته های مردم شوند.با رشد دموکراسی ونهادهای دموکراتیک، این روند شتاب افزونتری به خود گرفته وحکومتها رسما به عمله مردم وکارگزاران ملی تبدیل شده اند.
امادر جوامعی که مردم به حقوق خود آگاهی کمتی دارند این مسئله ،کم رنگتراست.ملت ایران با اشراف به حقوق خود ازدهها سال پیش مستقیما وارد میدان شده تا حاکمان را تابع خواسته های خود کند،اما در این مسیر با مشکلات زیادی مواجه شده است. برخی معتقدند عدم احساس نیاز دولت به مردم، حداقل در زمینه اقتصادی که متکی بر پولهای بادآورده نفت وفروش دیگرذخایرملی است، یکی از موانع عمده در این راه است.گرچه دلایل زیاد دیگری هم شاید بتوان در این زمینه برشمرد.به هر جهت قصد این نوشتار پرداختن به این موضوع نبوده وتنها نگاهی کوتاه وکلی به رفتارگروههایی است که مدعی پیگیری حقوق دمکراتیک مردم ایران می باشند.
طیف مدعیان دموکراسی بسیار گسترده است و همینطور طلب کنندگان آزادی وعدالت؛واژه هایی آشنا برای ملتهای جهان.درخواست عمومی ومطالبات مردم ایران نیز موجب شده گروههای سیاسی تسلیم این خواست شده و شعارهای خود را بر اساس آن تنظیم کنند
امروز در میان تمام طیف های سیاسی ایرانی، از اقتدارگرایان حاکم تا سرنگونی طلبان، این واژه ها معمول شده وطوری ترویج یافته است که هر کدام از آنها گویی به تنهایی مجسمه آزادی و دموکراسی هستند،در حالیکه رفتار و عمل آنها دقیقا خلاف آنرا نشان می دهد؛تا جایی که حتی متقلبان انتخاباتی اخیر و کودتاچیان نیز با وقاحت از دموکراسی می گویند،آزادی را می ستایند وعدالت ورد همیشگی زبان آنهاست.آقای خامنه ای هم از مردمسالاری می گوید، ضمن اینکه خود را نماینده خدا می داند.اصلاح طلبان داخل و خارج کشور نیز داعیه داران دموکراسی هستند.بیش از تمام آنها سرنگونی طلبان و بر اندازان حکومت بر طبل دموکراسی کوبیده واسم گروههای خود را مزین به واژه های دموکراتیک و جمهوری کرده اند در حالیکه سابقه تاریخی و کارنامه تقریبا همه آنانی که روزگاری بر تخت فرمانروایی جلوس زده اند خلاف آنرا نشان می دهد و همینطور رفتار حزبی و فعالیت سیاسی گروههایی که هنوز به قدرت نرسیده اند.حال آنکه اگر مبنا مردمسالاری و حاکمیت ملت است و هدفی جز این نیست باید به الزامات آن هم پای بند بود.نمی توان از حاکمیت مردم سخن گفت، اما مردم را فقط به خاطر مطالباتشان در خیابانها به گلوله بست.نمی توان از آزادی گفت اما تمام آنانرا که کلمه ای در نقد قدرت حاکم بیان کرده اند،زندانی،شکنجه،محبوس،اعدام ویا آواره کرد.نمی توان از عدالت دم زد ،اما توان مادی ومعنوی کشور را در اختیار عده ای خاص گذارد تا آنان صرف خواسته های نفسانی خود و حذف و سرکوب و تحقیر دیگران کنند.
 کارنامه گروههای سیاسی که تاکنون به قدرت رسیده و قدرت مطلقه را در اختیار داشته اند،بیانگر این نکته است که رفتار آنها هنگام داشتن حکومت و زمان دوری ازآن هیچ سنخیتی با هم نداشته است.به همان میزان که در دوران هجران وفراق برحقوق مردم پای فشرده اند،پس از رسیدن به آن و سوار شدن بر اسب مراد، در خودکامگی چیزی کم نگذاشته و از دشمنی با دموکراسی و مردم شرمگین نشده اند.
انقلاب 57 با آرمان دموکراسی پیروز شد و از توان مردم برای بر اندازی رژیم گذشته سود برد،اما پس از پیروزی تا مرحله تثبیت و ادامه اش فاصله آن از مردم پیوسته افزونتر شد تا جایی که هم اکنون تنها با گذشت 30 سال در نقطه مقابل مردم قرار گرفته است.شاه نیز در مراحل ضعف و نیاز از شاه و مردم میگفت اما با اوج گرفتن قدرتش، کشور را تک حزبی کرد.کارنامه او هم، چون جانشینان مذهبی اش آکنده از مردم گریزی،مردم ستیزی و مقابله با خواست آنان و روشنفکران است.به هیچ انگاشتن ملت و نمایندگان آن در نهایت منجر به فروپاشی ارکان نظامش شد.در مجموع دموکراسی خواه بودن این دسته از نیروها با مولفه قدرت نسبت عکس داشته و دموکراسی، آرمان سیاسی دوران عزلت آنان از قدرت بوده است .
اما گروههایی که در مقاطعی از قدرت نسبی برخورداربوده اند؛از این دسته  می توان به اصلاح طلبان کنونی اشاره کرد.رفتار این دسته نیز گرچه تفاوتهایی را با دسته اول نشان میدهد اما مشخصا بیانگر فاصله آنان با دموکراسی ،خصوصا در زمان داشتن قدرت است.این گروهها در زمان حیات بنیانگذارجمهوری اسلامی از سهم بیشتری در قدرت برخورداربودند،قوه قضائیه،اکثریت مجلس ودولت در دست آنان بوده است و نیروهای نظامی وشبه نظامی چون سپاه وبسیج درآن مقطع  در آرایش سیاسی نیروهای چندان تاثیرگذارنبودند.علاوه بر این در مقایسه با جناح رقیب از سهم پشتیبانی بیشتری در حمایتهای مستقیم رهبری وقت بهره مند بودند.کارنامه این دسته نیز آکنده ازرفتارهای غیردموکراتیک ومواجه شدن با مطالبات مردم درآن مقطع است.هدف ،مرور تاریخچه آن مقطع نیست اما متاسفانه این برگ تاریخ را همچون اجزا دیگرش نمی توان از لابلای صفحات آن زدود.
 با کاسته شدن سهم اصلاح طلبان از قدرت ،مطالبات مردم گرایانه و انسان محور آنان روز به روز زیادترشد.حذف آنان از قدرت سیاسی با اصلاح قانون اساسی وعزل نخست وزیری ،تسویه آنان از قوه قضائیه ودر نهایت حذف کامل آنان پس ازانتخابات مجلس چهارم موجب همسویی آنان با مردم شد.روزنامه های سلام و جهان اسلام به کانونهای پر طپش آرمانهای دمکراتیک مبدل شدند وبه پیگیری جدی بخشی ازمطالبات مردم پرداختند.اصلاح طلبان پس از5 سال دوری از قدرت چنان با مردم هم آوا و نوا گردیدند که در دوم خرداد سال 76 موفق شدند بی نظیرترین حماسه انتخاباتی را همراه با مردم رقم زنند.
مقاومت جناح رقیب در برابر سیاستهای دولت اصلاحات وکارشکنیهای مستقیم شخص رهبری گرچه از عوامل  مهم درعجزآنان از برآورده کردن خواسته های مردم بود اما عملکرد آنان دردوره های مختلف نشان دهنده شیدایی آنان به اصل قدرت است تا چیستی قدرت .
اصلاح طلبان حکومتی همیشه برحضور در قدرت اندیشیده و به تلاش خود در این زمینه اصرار ورزیده اند و اینکه چه مبدا ومعادی برآن مترتب باشد از اهمیت چندانی نزد آنان برخوردار نبوده است.آنها برای تداوم حضور خود در قدرت، نیروهای سیاسی کشور را به خودی و غیر خودی تقسیم کرده و با جای دادن خود در میان خودیها سعی کرده اند تا  سهمی از کیک قدرت نصیبشان شود،هر چند  چانه زنی  وتلاشهای آنها درگذشته مثمر ثمر واقع نگشته وتمامیت خواهی برادران رقیب در جناح مقابل این مجال را ازآنان گرفته است.
رفتارآنها در زمان آقایان خمینی و خاتمی در مجموع گواه این است که دموکراسی برای آنان کارکرد شعاری داشته و ابزاری برای نیل به مقصود بوده است.کارنامه عملی و نگاه آنان به قدرت به گونه ای بوده است که سعی داشتند مدلی از حاکمیت دوگانه ر،ا  غافل از اینکه دو پادشاه در یک اقلیم نمی گنجند،برای مردم ترسیم کنند.آنها منابع دوگانه زمین وآسمان رابرای قدرت قائل بوده وبه همین دلیل نهادهای قدرت را در جمهوری اسلامی به دو بخش انتصابی و انتخابی می کنند .بخش انتصابی مطلقا در حیطه اختیارات ولی فقیهی است که از طرف خدا نصب و توسط خبرگان کشف شده است و بخش انتخابی که  با رای مردم شکل میگیرد.در سالهای گذشته چون بخشهای انتصابی حکومت نگاه خوشی به آنان نداشته،آنها تلاش نموده اند تا با کمک مردم سهمی از بخش انتخابی را نصیب خود کنند.اما چون بخش انتصابی خود را منتسب به خدا می داند تمایلی به حضور برگزیدگان مردم در کنار خود نشان نداده است ودر نتیجه آنان از رسیدن به آنچه که در طلبش بوده اند،بازمانده اند. چنین اتفاقی در زمان هیچکدام از دو رهبر جمهوری اسلامی نیفتاده است که منتخبان مردم جایی در حکومت پیدا کنند.
تلاش اصلاح طلبان حکومتی در سالیان اخیر بر این مقوله استوار بوده و به همین دلیل می بینیم که این گروه دموکراسی خواهان برخلاف آن دسته که در اردوگاه اپوزیسیون خیمه زده وهمیشه به تحریم انتخابات مبادرت نموده اند،سعی داشته اند با مبارزاتی که از نظر خود آنان پارلمانتاریک محسوب شده به بخشی از قدرت دست یابند.آری، در نگاه گذشته آنان به حکومت،دموکراسی تمام عیار وجمهوریت ناب جایی نداشته وآنان تنها بخشی از قدرت را برای مردم می خواستند که در قانون اساسی جمهوری اسلامی آمده است ،نه تمام آنرا.
علاوه بر این، با تقسیم نیروهای کشور به خودی و غیر خودی علنا ورسما خواستارحذف بخش عظیمی از نیروهایی می شدند که از نظر آنان غیر خودی بودند. گرچه، هر کدام ازآنها نماینده فکری و سیاسی بخشی از جامعه به شمارآمده و حذف آنان به معنی نادیده گرفتن حقوق بخشی از مردم تلقی می شد.
آنچه که بدان اشاره شد مدل دموکراسی خواهی این دسته از نیروها از پیدایش جمهوری اسلامی تاکنون بوده است.این نیروها در حال حاضر، در کانون تحولات  سیاسی وبه عنوان طلایه داران  مردمسالاری در داخل کشور مورد توجهند و چون وضعیت سیاسی آنان در حال حاضراخراج از نظام حاکم بوده ، درمرکز ثقل مبارزه با استبداد قرار گرفته وبسیاری ازمردم وگروههای سیاسی نیز به آنان چشم دوخته اند؛لذاخواسته یا ناخواسته، مسوولیت تاریخی بزرگی  به دوش آنها افتاده وهرگونه لغزش از مسیر مطالبات عمومی، شرایط دشوار سیاسی آنان را دشوارتر خواهد کرد.
البته ازتلاشهای این گروهها برای مردم سالاری نیز نباید صرفنظر نمود و تنها با دیدی یکسونگر به قضاوت نشست .فعالیتهای آنان و هزینه ای که در این زمینه پرداخته اند،بسیاربوده است که شاید به دلیل نوع نگاه آنان به قدرت، غالبا توام با شکست شده و جوانه های نوپای آن بر زیر سم اقتدارگرایان پایمال گردیده است. نباید از یاد برد که نهادینه کردن اصطلاحات دموکراتیک و کشاندن آن به لایه های عمیق جامعه ازکارکردهای والای اصلاح طلبان در دوران خاتمی ویکسال اخیر بوده است که باعث بیداری بخشهایی از جامعه وآشنایی با حقوق خود شد.کرامت انسانی،ایران برای همه ایرانیان،زنده باد مخالف من،آزادی در عرصه اندیشه،منطق در عرصه گفتگووقانون در عرصه عمل شاه بیت مغازله اصلاح طلبان با مردم برای سیر جامعه به دموکراسی بوده اند که مسلما تاثیر شگرف خود را درپروسه دمکراتیزه شدن کشور در دراز مدت خواهند گذاشت.
و اما گروه سوم؛این دسته از نیروهای سیاسی هیچگاه بر مسند امور نبوده و پیوسته درصف مخالفان بوده اند،هم بر علیه نظام سلطنتی وهم بر علیه جمهوری اسلامی جنگیده اند.تعمیمم رفتارهای گروههای ذکر شده بر این دسته شاید علمی ومنصفانه نباشد،اما نگاهی به رفتار آنان در دوران مبارزه وقبل از رسیدن به قدرت نشان می دهد که آنان نیزقرابت چندانی با مفهوم دموکراسی و عمل دموکراتیک ندارند گرچه صدای دموکراسی خواهی آنان نیز چون دو گروه پیشین گوش نواز است.
نمی توان از دموکراسی سخن گفت وبرای آن جنگید درحالیکه هیچ تعهدی به الزامات آن نداشت.آیا می توان پرچم مبارزه برای حاکمیت مردم را برافراشت اما مدام به نفی وطرد ولعن دیگر گروههای سیاسی که هر کدام نماینده بخشی از مردمند، پرداخت؟سعه صدر وتحمل همدیگر، رکن رکین و استوار در یک نظام دمکراتیک است،اما این گروهها وقتی حاضر نباشند در دوران  نیاز همدیگر را تحمل کنند، چگونه در دوران بی نیازی و رسیدن به قدرت، حاضر به رسمیت شناختن حقوق همدیگر خواهند شد؟اینها نیز چون گروههای قبلی در خودی و غیرخودی کردن نیروها چیزی کم نگذاشته اند. دموکراسی فقط در رویاها وآرزوهای آنها تکوین یافته، اما شیوه عمل آنها برخلاف آن بوده است.آنها با شیوه های غیر دموکراتیک حتی اگر موفق به تغییرنظام شده ونظامی جدید مستقر کنند ،مجبور خواهند شد برای حفظ آن ازهمان شیوه ها استفاده کنند . چون عامل بقای هرپدیده ،همان عامل به وجود آورنده آن است.
نتیجه گیری:کارنامه سیاسیون ،چه قدرتمندان بالفعل که روزگاری قدرت آنها به فعلیت رسیده،چه قدرتمندان بالقوه یا همان اپوزیسیون که در کمین قدرت نشسته اند، نشان می دهد که دموکراسی بیشتر ملعبه زبانی و شعاری آنان برای جلب اعتماد مردم و کسب قدرت بوده است تا اینکه خط و مشی و مرامی سیاسی باشد برای رسیدن به حقوق مردم.در یک دسته بندی کلی نیروهای سیاسی را به سه دسته می توان تقسیم کرد.
1ـ گروههایی که به حکومت رسیده اند و تمام قدرت را در اختیار داشته اند،به نحوی که قدرت مطلق نصیب آنان بوده است.آنها پس از کسب قدرت منافع خود را در تضاد با منافع مردم دیده و بر علیه مردم اقدام کرده اند . در دوران نیازبه مردم، دموکراسی خواه بودنداما پس ازتثبیت قدرت و مطلقه شدن آن نایب و سایه خدا شده و شمشیر غضب خود را بر فرق دموکراسی فرود آورده اند.
2ـ گروههایی که به حکومت رسیده اما تنها بخشی از قدرت را در اختیار داشته اند،آنها نیز در دوران هجران،عزلت و فراق از قدرت تماما دموکراسی خواه بوده اما پس از رسیدن به آن برای کسب اجزا باقیمانده همچنان نیاز به مردم داشته اند پس مردم را به کل به فراموشی نسپرده ا ند.در این دسته می توان از اصلاح طلبان امروز و ملیون زمان شاه مثال زد.همچنان که امروزه اصلاح طلبان حاضر نیستند از قانون اساسی عبور کنند، می بینیم که پیشوای مبارزان، دکتر مصدق نیز از خط قرمز سلطان عبور نکرد.
3ـ گروههایی سیاسی که اصلا به قدرت نرسیده اما در پی کسب آن بوده اند،اینها اساسا با نفی هویت سیاسی گروههای رقیب اصالت دموکراسی خواه بودن خود را زیر سئوال برده اند.گرچه از دموکراسی خواهی زیاد گفته اند،اما عملا بر خلاف آن گام برداشته اند.
انتظارات:
1ـ نیروهای سیاسی حاکم.آنها هنوز به دروغ از دموکراسی می گویند اما مست باده قدرتند،نه توان شنیدن دارند نه تمایلی به آن .با آنان نمی توان سخن گفت و انتظاری هم از آنان نمی توان داشت.فقط می توان  یاد آورشد که نگاهی به سرنوشت خود کامگان و زمامداران همانند بیاندازند و قدری برسرنوشت خود وقضاوت تاریخ نسبت به عملکردشان بیندیشند.
2ـ اصلاح طلبان و بخشی از نیروهای میانه رو در میان اقتدارگرایان.این گروهها باید به تجربه دریافته باشند که اگر مصلحتی هست در میان مردم و بودن با آنان است و اگر آخرتی که بدان  باورمندند، باز هم در رعایت حقوق مردم و به تعبیری برآوردن حق الناس. نه ،همراهی با  آنان که خود را به دروغ نمایندگان خدا معرفی کرده اند تا به نام خدا بر حقوق مردم بتازند.تجربه خاتمی در رسیدن به قدرتی که خالی از اراده بوده است وتجربه موسوی در نرسیدن به همان نوع قدرت علیرغم اراده عمومی ملت، کافی است که این گروهها به نگاهی جدید در نگرش به ساختار قدرت درجمهوری اسلامی دست یابند.مرزبندیهای تصنعی خودی وغیرخودی را که در گذشته داشته اند در هم شکسته ودست تمام افرادی را که به حاکمیت مردم بر خاسته اند بفشارند.اکنون هنگام سفر به تاریخ وسیروسیاحت در احوال گذشتگان نیست،آنچه که پیش روست خیل عظیم مردم و حقوق پایمال شده آن زیرپای امپراطوری جورو دروغ است .همان طور که بسیاری از مردم وفعالان سیاسی که برای رسیدن به شاهد مقصود از همه چیز خود گذشته ودر این راه متحمل هزینه های فراوان شده اند وتعداد کثیری که  در زندانها که تاوان آرمانگرایی ملت را می پردازند.  واقعیت تلخ موجود در روند جنبش سبز، ناهمگونی خواسته های بدنه ورهبران آن می باشد.از رهبران جنبش انتظار می رود به همان میزان که به اجرای بدون تنازل قانون اساسی تاکید می کنند ،آن هم قانونی که خدا را از آسمان به زمین کشیده است تا سهمی از قدرت اداره جامعه را به او ببخشد، مطالبات مردم را به درستی شناسایی و استراتژی خود را براساس آن تنظیم کنند.
3. گروههای سیاسی اپوزیسیون .این گروه ها سالهاست شعار دمکراسی سر میدهند اما عملاً در خلاف جهت آن گام برداشته اند. از این گروه ها انتظار میرود جزم اندیشی ، خود محوری ، خیالبافی ها و مرزبندی های اساساً کاذب با گروههای دیگرو نفی همدیگر را به کنار زده و از این تصور که هر کدام یک ناجی برای ملت اند دست بردارند .به جای رویای حاکم شدن بر مقدرات کشور، به حاکم شدن مردم بیندیشند و مصلحت مردم را که همانا حاکمیت آنان است بر منافع گروهی مقدم بشمارند ، زیرا تا زمانی که مردم حق انتخاب کردن را به دست نیاورند، آنها نیز حق انتخاب شدن نخواهند داشت .لذا انتظار این است که همگی با تکیه بر اصول مشترک و حداقل ها در جهت همان اصول دمکراسی خواهی که همگی شعار آن را میدهند گام برداشته و هر کدام از آنها قبل از آنکه در توهم رسیدن به قدرت با حذف دیگران باشند به همراهی با مردم و سایرین برای برآورده ساختن حقوق ملت بیندیشند .
این نکته مهم تحت هیچ شرایطی نباید فراموش شود که وظیفه نیرو های سیاسی خارج از کشور به مراتب بیشتر از نیرو های سیاسی داخل کشور است . اپوزیسیون داخل ،اسیر چنگال دیکتاتور بوده و در شرایط بسیار بغرنجی برای مدیریت ، برنامه ریزی و هدایت بدنه جنبش به سر میبرد. این گروه ها که در حاشیه امن نشسته اند و دائماً در حال خرده گیری و اشکال گیری از اپوزیسیون داخل کشور هستند تا کنون بدون اینکه مشخص کنند چه تاثیرمثبتی در روند جنبش داشته اند  تنها به بالا بردن مطالبات مردم پرداخته اند بدون اینکه هیچ راه کاری برای پیگیری آن ارائه کنند و باعث افزایش هزینه هایی شده اند که بدنه جنبش در حال پرداختن میباشند . لذا انتظار این است که با تعریف روشنی از موقعیت و نسبت خود با جنبش، یاری رسان مردم در جهت مطالباتشان باشند.

عضو سابق شورای عمومی دفتر تحکیم وحدت