احمد توکلی گفته است: “آقای مرتضوی به وسیله معاون خود چندین بار با بنده تماس گرفت و اصرار کرد که بنده بین او و آقای زاکانی حکمیت کنم، بنده ابتدا استنکاف داشتم و می گفتم بنده خودم یکی از امضا کنندگان طرح استیضاح وزیر کار هستم، اما آقای مرتضوی می گفت به دیانت بنده اعتماد داردو فکر می کنم توکلی فردی است که آخرت خود را به دنیایش نمی فروشد، به همین دلیل بنده حکمیت بین آقای زاکانی و آقای مرتضوی را پذیرفتم… دو روز بعد آقای مرتضوی از آقای حداد عادل درخواست وقت کرد… و دوساعت و نیم با آقای حداد عادل صحبت کرد و در همان جا پذیرفت که استعفا بدهد، متن استعفا را نوشت و نظر مشورتی آقای حداد عادل را اخذ کرد و قول شرف داد که به سازمان تامین اجتماعی بر نگردد…”
نتیجه:۱ ـ توکلی اهل دیانت است و شاهدش هم مرتضوی.۲ ـ مرتضوی “شرف” دارد، قول می دهد و اعضای مجلس هم چون “قسم مرتضوی کافی است”، امضای شان را از پای “کاغذ پاره” استیضاح بر می دارند.
اما داستان شرف و دیانت، ادامه دارست:
مرتضوی با “شرف” به طور کلی دیدار با توکلی اهل “دیانت” را تکذیب می کند: “در پنج روز گذشته توکلی با بنده دیداری نداشته است و من هم با وی دیدار نکرده ام…قویا تکذیب می کنم که بین ما دیداری انجام شده باشد…بنده تلاش کردم دروغگویی ها خاتمه یابد ولی ظاهرا با وجود این تلاش ها این هدف محقق نشد.”
نتیجه: احمد توکلی دروغگوست.
و هنوز تمام نشده:
حداد عادل در نامه ای به نمایندگان مجلس می نویسد: “جناب آقای سعید مرتضوی به درخواست خود… با این جانب ملاقات کردندو نظر مشورتی بنده را درباره این موضوع جویا شدند… به ایشان پیشنهاد کردم برای حل مشکل از سمت مدیر عاملی سازمان تامین اجتماعی استعفا کند.جناب آقای مرتضوی نیز با قبول این مصلحت اندیشی پیشنهاد این جانب را پذیرفته و آمادگی خود را برای استعفا هم در آن جلسه و هم در تماس های مکرر بعدی اعلام نمودند…”
نتیجه:حداد عادل که قرارست رئیس مجلس بعدی بشود، از سرمصلحت و “با توجه به ضرورت همکاری و همدلی میان مجلس و دولت و با تاکید بر بیانات رهبر معظم انقلاب” وارد معرکه شده و قرارست ماجرا ختم به خیر شود.
اما چرا؟جلوتر که می رویم، دلیل دیگری پیش رو داریم:
در رسانه ها خبری پخش می شود مبنی بر اینکه مرتضوی در دیدار با حداد عادل گفته است دستور انتقال بازداشت شدگان به کهریزک توسط سردار نجات، معاون داخلی شورای امنیت ملی و از نزدیکان آقای خامنه ای صادر شده.
نتیجه :قضیه سرش جای دیگرست…
و باقی ماجرا یا پرده های دیگر:
توکلی خبر می دهد که “آقای احمدی نژاد سه بار گفت هیچ تعهدی برای قبول استعفای مرتضوی نداده…” استعفا را هم نمی پذیرد.مرتضوی از خانه تلفن می زند که: بابا من خانه هستم هاااا. نماینده ای می گوید:اگر برود استیضاح باز کلید می خورد.رسانه ها می نویسند:دیروز پانزدهمین معاون هم در سازمان تامین اجتماعی عوض شده و تمثال مرتضوی در همه مراکز وابسته به این سازمان بالا رفته و…
خلاصه آنکه این شعبده همچنان ادامه دارد؛اما توکلی که هدیه “آقا” را پذیرفته و همراه با “خانم و بچه ها” در انگلستان دکترایی گرفته که دولتی ها می گویند قلابی ست، با وجود دیدن عکس دلخراش امیر جوادی فر، جانباخته کهریزک، همچنان اهل “دیانت” است و آخرت را به بهای این دنیای گذران نمی فروشد؛مرتضوی، قاتل زهرا کاظمی و جلاد مطبوعات ایران، قول “شرف” اش قول است و فقط می خواهد به دروغ ها خاتمه دهد، حداد عادل، که گندم “شاه” خورده و حلیم “سید علی خامنه ای” را هم می زند، دلسوز مملکت و نگران همدلی هاست و…
اما کیست که نداند بالا رفتیم ماست بود، پایین آمدیم دوغ بود، دیانت توکلی و راستگویی مرتضوی و دلسوزی حداد عادل دروغ بود.
راستی که با این “دیانت”ها و این “شرف”ها، و این “دلسوزان” باید هم که حفظ “نظام مقدس” دغدغه آقایان باشد.