سخن نخست از ابوسعید ابوالخیر
حکایت مشهوری است: ابوسعید ابوالخیر (از مشایخ عرفا و صوفی برجستهی قرن چهارم و پنجم هجری) در جمعی عزم سخن گفتن کرد. مسجد شلوغ بود؛ یکی ندا سر داد: “خدا رحمت کناد هر که را گامی فراپیش نهد”. ابوسعید به منبر نرفت و گفت: همهی سخن همین بود…
مصائب و موانع کنشگری سیاسی و مدنی در ایران امروز، به قدر لازم شهره است. با این همه، راه و امکان برای کوشندگان و روندگان، کم نیست. شرط اول، تأمل در پروژهای اثباتی و اقدامی ایجابی است، هرچند کوچک و بهظاهر ناچیز. افسوس آنکه نقد، و فراتر انتقاد، و افزونتر از آنها “نقنق”، سهلتر شده و فراگیرتر. گفتن از “کلان”هایی که قابل تحقق نیست و صرفنظر کردن از “خُرد”هایی که قابل دستیابیاند، کاری در خور کنشگران جامعه مدنی نیست.
اگر بهظاهر خُردها پا بگیرند و تمرین کنش اثباتی و آموزش کار جمعی، پیوسته شود، جامعه مدنی جان میگیرد. همآنجایی که به برکت گسترش و تقویت آن، آنگاه اقدامهای کلان، میسر میشود. بیبرداشتن گام نخست، به هیچ مقصدی نمیتوان رسید.
شمار اقدامهای اثباتی و گامهای “کوچک” ولی “زیبا”، در ایران و جهان کم نیست؛ تلاشهایی پندآموز و انرژیبخش. در زیر تنها دو شاهد، به اجمال میآید.
شاهدی از سرزمین هند
شهرهای هند به کثیف بودن معروفاند. چیزی که نه تنها توریستها را متعجب و ناراحت میکند بلکه برای طبقه متوسط فرهنگی هند نیز بهشکلی روزافزون آزاردهنده شده است. هند از نظامی دموکراتیک برخوردار است؛ اما این نافی فقر گسترده و مشکلات اقتصادی ـ اجتماعی در این کشور نیست.
به گزارش رادیو فرانسه، در برابر وضع پیش گفته (آلودگی شهر و محیط زندگی) چندی است که گروهی از زنان و مردان هندی آستین بالا زدهاند تا خود این مشکل را هرچند به تدریج و اندکاندک، اصلاح کنند. آنها خود زبالهها را جمع میکنند، پیادهروها را تمیز میکنند، دیوارهای کثیف و زشت را رنگ میکنند؛ و البته همزمان، گزارشی از اقدامهای خود در شبکههای اجتماعی منتشر میکنند تا تبلیغی باشد برای پیوستن دیگران به این کارزار و افزایش شمار همراهان.
این کنشگران داوطلب، برای اقدام خود نه تنها پولی دریافت نمیکنند بلکه هزینههای اقدام خود را نیز خود وسایل تأمین میکنند.
تلاشی که در ابتدا قدمی کوچک در برابر مشکلی بزرگ بود، اینک صدها کنشگر را همسو و همگام ساخته است. داوطلبان در شهرهای مختلف هند چند ماهی است که در متن کارزار “هند تمیز” فعال شدهاند. این کنش اثباتی چنان مورد توجه قرار گرفته که نخست وزیر هند از شهروندان این کشور خواسته تا اینچنین، برای تمیزی کشور فعال شوند.
اسم یک گروه داوطلب در شهر رایپور، “یک مشت احمق” است. گروه را شش دوست پایهگزاری کردهاند. یکی از آنان میگوید: “هر یکشنبه، حداقل حدود سی نفر از داوطلبان به سمت حلبیآبادها و کپرنشینهای شهر میرویم؛ زبالهها را جمع میکنیم، چیزهایی که نیاز به تعمیر دارند مانند حفرههای سطح پیادهروها را تعمیر میکنیم و سطلها و دیوارهای آسیبدیده را رنگ میکنیم. مخارج تمامی وسایل مورد نیاز را نیز از جیب پرداخت میکنیم.”
او میگوید: “اکثر مردمی که در این مناطق زندگی میکنند کاری را که ما انجام میدهیم مضحک میدانند: «مردان درسخواندهای که آشغال جمع میکنند»!؟ آنها از ما میپرسند شما کار مهمتری غیر از آشغال جمع کردن ندارید؟ اما زمانی که هدفمان را توضیح میدهیم آنها نیز تشویق میشوند. غالبا ساکنین این مناطق بسیار فقیر هستند و نمیتوانند پول مواد لازم برای کار را پرداخت کنند اما همیشه در جمع کردن زبالهها کمک میکنند و شاید دفعه بعدی که خواستند زبالهای را زمین بریزند، از این کار منصرف شوند.”
وی البته تاکید میکند که تنها مردم فقیر نیستند که شهر را کثیف میکنند: “بسیاری از ثروتمندها و فرهیختگان نیز هستند که از پنجره ماشینشان زباله به بیرون پرت میکنند. ما اساسا اسم گروهمان را «یک مشت احمق» گذاشتیم که در مقابل این افراد به اصطلاح درسخوانده و مثلا فرهیخته قرار بگیرد.”
مثالی از ایرانزمین
سازمانهای مردمنهاد در ایران کم نیستند؛ هرچند جامعه مدنی در ایران هنوز چنانکه در خور بضاعت نیروی انسانی آن است، توانمند نیست. یکی از این نهادهای مدنی، “جمعیت امداد امام علی” است. سازمان مردمنهادی که سالها پیشتر گروهی متشکل از چند دانشجو بود؛ دانشجویانی که در زمینهی امدادرسانی اجتماعی به خودباوری رسیدند و آنرا بهمثابهی وظیفهای انسانی و اخلاقی و اجتماعی برای خود تعریف کردند: “همهی ما در برابر جامعهی خود مسئولیم”.
آنان غذارسانی و آموزش به نیازمندان را در رأس برنامههای خود قرار دادند و بدون ترس از خطراتی که در پیش داشتند به محلات معضلخیز و فقیرنشین تهران رفتند. خانوادهها ـ و بهویژه کودکان و زنان ـ محروم را شناسایی کردند و به امدادرسانی همت گماردند.
کاری که از چند دانشجوی دانشگاه شریف آغاز شد، حالا به بسیاری از دانشگاههای کشور گسترش یافته، و افزون بر ۵۰۰۰ دانشجو و فارغالتحصیل دانشگاهی را ـ که بهصورت داوطلبانه در طرحهای گوناگون جمعیت همراه شدهاند ـ در بر گرفته است. و این همه، سازمان مردمنهادی را سامان دادهاند که موفق به کسب مقام مشورتی در شورای امور اقتصادی ـ اجتماعی سازمان ملل متحد شده است.
اینک، مناطق محروم تهران (چون محلههای مولوی، خاکسفید، دروازه غار، میدان شاپور، خیابان قزوین، ورامین و شهر ری) و شهرهای متعددی از کشور شاهد حضور دانشجویان و فارغالتحصیلانی است که میکوشند بهقدر بضاعت خود، گامی برای رفع فقر و کاستن از درد و رنج همنوعان و هموطنان خود بردارند.
آنها از رساندن مواد غذایی گرفته تا برگزاری کلاسهای کمکدرسی و کامپیوتر، و از تلاش برای اطلاعرسانی دربارهی اعتیاد به مواد مخدر تا کمک به ترک اعتیاد، فهرستی مفصل از امدادرسانی اجتماعی را با تکیه به عزم و انگیزه و کمکهای مادی خود و دیگر همگامان، متحقق کردهاند.
جمعیت امام علی ـ چنان که آمد ـ تنها یک نمونهی موفق از تلاشهایی است که در متن جامعه مدنی ایران جاری است؛ شاهدی درسآموز برای کنشگرانی که در زمانهی استبداد، مأیوس نمیشوند و به اقدام ایجابی ـ بهقدر بضاعت خود ـ و با وجود تمام تهدیدها و محدودیتها میاندیشند.
سخن آخر از مهندس بازرگان
زندهیاد مهندس مهدی بازرگان، دبیرکل فقید نهضت آزادی ایران هرچند مرد سیاست بود و نواندیشی دینی، اما دستی توانا و جانی کوشا در جامعه مدنی داشت و تأسیس نهادهای مستقل مدنی. او مستقل از جمعیت سیاسی که ـ همراه با همفکرانش ـ پایهگزاری کرد، از تأسیس تعاونی تا راهاندازی انتشارات، و از ایجاد انجمنهای دانشجویی و صنفی تا فعالسازی گروههای صنعتی و تولیدی را در کارنامه داشت.
مهندس بازرگان در مکتوبی مهم با عنوان “حکومت از پایین” که در نیمهی دههٔ ۳۰ (پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲) نگاشته شده، با تاکید بر اهمیت تکوین نظام دموکراتیک و تشکیل حکومتی برآمده از اراده و خواست مردم، مینویسد: “بیاییم تاکتیک را عوض کنیم و کار را از یک آمادگی عمیق و تدارک و تمرین قبلی شروع نماییم؛ دموکراسی XE “دموکراسی” را از داخل ایجاد نماییم و حکومت را از پایین تعریف کنیم… بیاییم تمرین دموکراسی XE “دموکراسی” و تربیت اجتماعی بنماییم… بدون آنکه داعیههای بزرگی داشته باشیم، همان کارهایی را که بهطور انفرادی میکردیم و میکنیم، بهطور دستهجمعی و تحت ارادهی خودمان انجام دهیم؛ اجتماعات و باشگاهها و انجمنها و اتحادیهها و سازمانها را تشکیل دهیم.”
او از تشکیل گروههای مطالعاتی، آموزشی، امدادرسانی، تأسیس تعاونی و بنگاهها و شرکتهای کوچک کار و تولید، میگوید و توصیه میکند که “نمونهها و راههایی برای تمرین همکاری و تربیت اجتماعی که به مانع و محظور داخلی و خارجی مهمی بر نخواهد خورد، بسیار است و علاوه بر تمرین و تدارک دموکراسی XE “دموکراسی” ، نه تنها آب و نان و بهداشت و تفریح و تعلیم و تربیت را برای مردم تأمین خواهد کرد، بلکه در داخل این محیط سستِ رقیق که تودهی ملت XE “ملت” نام دارد، رفته رفته الیاف و شبکههای مرتبط و شاخههای متبلوری ایجاد شده قلعههای کوچک محصوری در مقابل دستبرد عوامل مخرّب محفوظ خواهد داشت و بهزودی تمامِ جرمِ بیشکلِ بیاختیارِ ملت را بهصورت تودهی منعقد همبستهی همشکل، در خواهد آورد.”
البته چنان که او تصریح میکند: “انجام چنین برنامهای البته خیلی عشق و حوصله و پشتکار و همکاری و مداومت لازم دارد؛ ولی چون تنها برنامهای است که درهرحال و درهرصورت باید از آنجا شروع کرد و یگانه چارهی بدبختیهای تاریخی و فعلی و آتی ما میباشد، باید به آن دست زد… این برنامه، خود کلاس و آزمایشگاهی است که از یک طرف افراد توخالی ولی پرادعای فریبنده را معلوم و مطرود خواهد کرد و از طرف دیگر، افراد با حقیقت و با استعداد را رشد و ترقی خواهد داد.”
هماو در سخنی ماندگار ـ که گویی برای ایران امروز گفته شده ـ میافزاید: “اینک که از زندگی بردگی و ظلم و ننگ و از تسلط سفلگان به تنگ آمدهایم و هر روز و هر ساعت با مشاهدهی مظاهر ستمگری و بدبختی اعصابمان کوبیده میشود و چون مرغی که خود را بهقفس میزند، پی راه فرار و چارهجویی و خدمت و نجات میگردیم، بیاییم در راه یک برنامهی مقدس مطمئن، ولی مشکلِ پرافتخار، قدم برداریم… راه طولانی و پر مرارت است ولی دوری و خارِ راهِ دوست، از شهد و عسل شیرینتر است! ما پیشقدم شویم، همقدم خواهیم یافت.”