نگاهی به سریال “دندون طلا” ساختهی “داوود میرباقری”
استفاده از جذابیت و جاذبه و بعد نفیشان؛ فرمول فیلمسازی داوود میرباقری چنین است. فرقی نمیکند با متن مذهبی “امام علی” طرف هستیم یا کمدی “آدم برفی”. میرباقری تمام جذابیتهای عامهپسند را جمع میکند، چون کارت سبز عبور از خط قرمز را دارد همه را نمایش میدهد اما در پس همهی اینها، در آن لایه که پیام مربوطه خانه دارد، ریشهی تمام جذابیتهای نمایش داده شده را میزند. کاباره و کافه و ترانه و آواز و کنایههای سکسی “آدم برفی” در خدمت زیر سوال بردن مهاجرت و تبعیدیها بود و استفاده از چهرهی ابی و ترانههایی که خوانده و ساز و ضرب و سکس پنهان در “شاهگوش” برای جا انداختن نقش نظمآفرینان در جامعه؛ بخوانید نیروی انتظامی و بالاتر بیایید تا نیروهای اطلاعاتی و شاهگوش باهوشی که رهبری جامعهای منگ و ملنگ را به عهده دارد. در “دندون طلا” هم اوضاع بهتر نیست. فرمول گویا هنوز کار میکند که داوود میرباقری قرارداد پشت قرارداد میبندد و حالا مرد اول بیزنس شبکهی خانهگی شده.
دنیایی که میرباقری میسازد، هیچگاه به خودش و نشانهها و آدمهایاش وفادار نمیماند. اگر “دندون طلا” فقط راوی دنیای اهالی نمایش، به طور خاص نمایشگران روحوضی، بود با اثری مواجهه بودیم که جذابیت نمایشهای سنتی را نشان میدهد و در کنارش پرده از روزگار پر رنج و حرمان بازیگران و سرگرمیسازها کنار میزند. اما سازندهگان سریال با گذاشتن حوادث قصهیشان در یک بخش تاریخی مشخص، ابتدای انقلاب، وارد فاز دیگری میشوند و حرفهای دیگری دارند و بیرون زده از فضای جذابی که ساختهاند، تیشه بر پایههای همان دنیا میزنند. ساز و ضرب و شوخیها و کمدی نمایش روحوضی را که تماشا کردید، یک دل سیر که صدای آوازخوانی حامد بهداد در گونههای مختلف را شنیدید، از متلکهای جنسی و مجلس تریاککشی و میگساری که کیفور شدید، باید خود را آماده کنید تا غلتک ایدئولوژی و ماشین تخریب دولتیحکومتی از روی این فرش فریبندهی سرخ عبور و همهچیز را با خاک یکسان بکند. میرباقری که خودش را دلسوز نمایشگران سنتی و نمایش روحوضی نشان میدهد، به وقتاش، پس از سوءاستفادهی کامل از جذابیتهای این گونهی نمایشی، اضمحلال سیاهبازی را گردن مشتی متعصب خودسر، دعواهای درون گروهی نمایشگران و بدمنی دندان گرد به نام “قنبر دیزل” معروف به “دندون طلا” میاندازد.
نام سریال “دندون طلا” است و شخصیت مهم و مرکزی خود اوست و کل دنیای سازندهی سریال را هم از راه تشریح این کاراکتر میتوان شناخت. “قنبر دیزل” ملقب به “دندون طلا” با بازی “مهدی فخیمزاده” کافهداری منفعتطلب و پولدوست است که به چیزی پایبند نمیماند. او نمایی خوفناک از شهوت است؛ شهوت جنسی و مادی. ابتدا زنی را حامله میکند و پس از آن او را از خود میراند و بعد دست روی یک گروه نمایشگر میگذارد و وقتی رس و شیرهشان را کشید و با کمکشان به کافهاش رونق داد، آنها را هم دک کرد و با وسوسهی جوان گروه و معتاد کردناش، او را در اختیار مجالس عروسی و جشن میگذارد تا باز بتواند پول بیشتری به دست بیاورد. اما این شخصیت انگار چنان پروار شده که کل سریال و مناسباتاش را پر کرده و به پشت صحنه هم رسیده و سازندهی اثر را هم شبیه به خود کرده. داوود میرباقری هم مثل “قنبر دیزل”، “دندون طلا”یی است که از هر چیزی به نفع خودش استفاده میکند و بعد از آن وارد مرحلهی دیگری میشود تا همچنان بتواند اعتبار تازهای به دست بیاورد. در روایت میرباقری که هیچ سخنیت و ربطی به اتفاقات واقعی ندارد، حذف و سانسور سیستماتیک و دولتی هنر، در اینجا نمایشهای لالهزاری، به حساب عدهای خودسر گذاشته میشود. مسئولان دولتی به هنرمندان احترام میگذارند. قصد دارند “عنایت سرخوش”- سیاهباز درجه یک- را به خارج کشور بفرستند، از او حمایت و نمایش روحوضی را جهانی بکنند. فقط همین روایت داستانی میرباقری در “دندون طلا” را میشود گذاشت کنار رویدادهای واقعی و آنچه بر “سعدی افشار”، “ مهدی مسری” و… دیگران رفت. کسانی که یا اجازهی کار نداشتند یا سالهای زیادی در فقر و تنگدستی زندهگی کردند.
عنوان “میرباقری تقدیم میکند!” را باید جدی گرفت. این همان سرمشقی است که سالها بعد، کسی مثل مسعود دهنمکی به خط کج و به شکلی ابتداییتر از روی آن نوشت و با “اخراجیها”یاش گیشهها را فتح کرد. این عنوان و سرمشق از خط قرمزها عبور میکند و در دل داستان و روایتاش، خط قرمزهای تازه میسازد. ساز و ضرب را به قصد کوک کردن کیف مخاطب نشان میدهد و در عین حال نفیاش میکند. از تمام جذابیتهای نمایشهای روحوضی سود میبرد اما این نمایشگران را مشتی وامانده و معتاد و منفعتطلب تصویر میکند. “دندون طلا”های هنر ایران کم نیستند. کسانی که جز منفعت خودشان به چیزی پایبند نمیمانند. افرادی که هر آنچه شما دوست دارید را برایتان نمایش میدهند و پیش از افتادن پرده، تمام این جذابیتها و دوستداراناش را تحقیر میکنند و دوربینشان روی چهرهی شخصیتهای اصلی اما پنهان میچرخد. جایی که مسئول ارشاد ِ سریال “دندون طلا” نشسته. همانی که سعهصدر دارد، دوست هنرمندان است و کارش نه سانسور، که صادر کردن هنر ناب ایرانی به جهان است! فرمول “میرباقری تقدیم میکند!” در اسم یک برنامهی قدیمی تلویزیونی خلاصه است: “همراه با مردم، همگام با مسئولان”. همراهیای که البته نیمهکاره میماند به پای همگامیای که به نفع “دندون طلا”ها است.