آقای احمدی نژاد، این را هم انکار می کنید

نویسنده

آری فریدمن

از زمانی که سال گذشته به دفتر ریاست جمهوری آمدید، بین انکار تلویحی و آشکار هولوکاست، در نوسان بودید. اگر این اکاذیب تا این حد بدخواهانه نبود، می شد به آن خندید.

وزارت امورخارجه شما اخیرا یک کنفرانس برگزار کرده تا ببینند که آیا دنیا جوابی برای اصطلاحا پرسشی که در مورد قتل عام یهودیان مطرح است، دارند یا نه.

تهران منابع مطالعاتی هولوکاست خودش را دارد، من هم منابع خودم را دارم. من نوه یکی از نجات یافتگان هولوکاست هستم و همچنین یکی از افراد بی شماری که در غرب تشخیص داده اند تردید های شما نسبت به هولوکاست، اقدامی است برای منحرف کردن توجه ها از برنامه تولید سلاح اتمی تان. با این حال من هم نمی توانم ساکت بنشینم تا شما به خاطره بیش ار شش میلیون یهودی که توسط نازی ها قتل عام شدند، توهین کنید. من بی عاطفگی شما و حمله نا معقولی که به تعداد یهودیان کشته شده در هولوکاست کرده اید و اینکه به نظرمی رسد تعداد زیادی از یهودیان اروپا بین سال های 1945-1939 مفقود شده اند را انکار می کنید، نمی بخشم.

چه توضیحی برای این موضوع دارید؟ دلم می خواهد از آسیب هایی که ماشین های مرگ نازی ها به پدربزرگم وارد کرد و پدر و مادرش را به وضعی فجیع کشت، بگویم. شاید اگر قبول داشته باشید که دو به علاوه دو می شود چهار، آگاه شوید که هولوکاست یک افسانه نیست، یک واقعیت است.

بعد از اینکه آلمان معاهداتش را با اتحاد جماهیر شوروی نقض کرد و در سال 1941 به لاتویا حمله کرد- آیا منکر این نکته هم هستید؟- یهودیان ریگا، شهر مادر بزرگ من، به گتو ها برده شدند. در همان سال، قشون مرگ نازی ها، با همدستی متحدان لاتویایی اش، 28 هزار یهودی، از جمله مادرمادر بزرگ من، را از گتوی ریگا به جنگل رومبولا، نزدیک ریگا، منتقل کرد. مادر مادر بزرگ من را همراه با سایر “ افراد نامطلوب” عریان کردند و به گلوله بستند و در گور دستجمعی دفن کردند. جنازه او هنوز آنجاست.

در ماه نوامبر 1943، نازی ها در جهت رسیدن به “راه حل نهایی”، تصمیم گرفتند یهودیان گتوی ریگا را به اردوگاه های مرگ قاره اروپا بفرستند. پدر پدربزرگ من که از خانواده اش جدا افتاده بود، به آشویتس- بیرکنو، اردوگاه قطعی مرگ فرستاده شد. احتمالا او بعد از تحمل شکنجه فراوان در اتاق گاز کشته شد.

تا چند سال پیش، تصور مرگ او برای من سخت بود. اما سفری به لهستان کردم و شخصا اتاق های مرگ را دیدم. من به مجموعه اتاق های گاز رفتم و خودم را مجبور کردم تا تجربه شکنجه آوری که پدرپدربزرگم با آن روبرو شده بود را با قدم گذاشتن روی همان پله ها و با تصور اینکه این آخرین باری است که رویشان قدم می گذارم، دوباره زنده کنم.

در کنار یکی از اتاق های گاز بیرکنو که توسط یکی از ساکنان کمپ با دینامیت منفجر شده بود، ایستادم و از همسفرانم خواستم که همان دعایی را بخوانند که به شکل سنتی در طول سال برای کسانی که اقوامشان را از دست داده اند، می خوانند.

با وجود اینکه خیلی سریع اتفاق افتاد، این اقدام احساس باشکوهی از مرگی که به دلیل تعداد زیاد کسانی که آن راتجربه کرده اند، زیر سایه مانده و فراموش شده بود، به من داد. این خاطره برای همیشه با من است و صدای رساتری به من داده است تا امروز با شما حرف بزنم.

بعضی ها می گویند که بی پروایی شما در زیر سوال بردن “ جنایاتی” که در طول جنگ جهانی دوم انجام شده است، برخاسته از همان تن آسایی عمومی در جنگ است که با تضمین اینکه نسل آینده درباره هولوکاست بدانند و از آن درس بگیرند، در جنگ است.

یا از بین رفتن آخرین بازماندگان هولوکاست که آخرین روزهایشان را می گذرانند، بهترین موقع برای بازکردن بحثی است که خود شما بهتر می دانید که دردناک ترین ترجیع بند ضد یهودی گری است.

آخرین نکته این است که تا آنجا که من می دانم، شما فقط به دنبال یافتن راه زیرکانه ای برای منحرف کردن توجه جهانی از رفتار های خودتان هستید تا تکمیل کردن ماموریت شکست خورده هیتلر.

این را هم بدانید؛ دلیل اقدامات شما، هرچه که باشد، در مسخره کردن و خوار شمردن رنج های یهودیان اروپا، شکست می خورید. شما شکست می خورید زیرا مردمان با وجدان از انکار، تحریف و بدنام کردن تاریک ترین واقعیت تاریخ، بیزارند.

اینکه شما موفق شده اید گروهی از اساتیدی که دعوت شما را قبول کرده بودند، در تهران جمع کنید، فقط نشان دهنده این نکته است که سیره زشت ضد یهودی گری، هربار از جایی سر بر می آورد و نه اینکه واقعیتی به نام هولوکاست، هرگز وجود نداشته است.

من و هم نسلانم که گذشته پدربزرگ ها و مادربزرگ هایمان را چنان می دانیم که گویی سرگذشت خودمان بوده است، تضمین می کنیم که نفرت شما هرگز به اهداف موذیانه اش نمی رسد. ما به جمع آوری اسناد آن دوران سخت ادامه می دهیم و واقعیت انکار ناپذیر هولوکاست را در همه جا انتشار می دهیم.

این موضوعی است که نباید درباره اش تردید کنید؛ از این بابت مطمئن باشید.