دفاع از نظم حقوق بشری

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

دهم دسامبر همواره داغ انسانهائی را که در سطح کره زمین هنوز از اعلامیه جهانی حقوق بشر و مواد سی گانه آن نصیبی نبرده اند تازه می کند . در سال 1948 اعلامیه جهانی حقوق بشر یک نظم حقوق بشری را مهندسی کرد و بسیار عاشقان برابری حقوقی انسانها را صرفنظر از تفاوت های نژادی ، جنسیتی ، دینی ، عقیدتی ، قومی و موقعیت های متفاوت اقتتصادی به وجد آورد . از آن زمان تا کنون اصرارمدافعان اعلامیه  بر ایجاد نظم حقوق بشری در جای جای جهان بسیار قربانی داده و آنها بر دیگر قربانیان ظلم انسان بر انسان افزوده شده اند . در ایران دیری است افراد و گروههائی که با هدف پایه گزاری نظم حقوق بشری خطر می کنند ، روزگاردشواری را می گذرانند . یکی پس از دیگری در جای اقدام بر ضد امنیت ملی بر کرسی اتهام می نشینند و این عنوان مجرمانه که ربطی به  فعالیتهای حقوق بشری ندارد ، دیدگاهی را علنی می کند که حکومتی است و حکومتی را تعریف می کند که ثبات و بقای خود را در رواداری ظلم و ستم خلاصه کرده است . فعالان حقوق بشر البته هشداری هستند بر امنیت ناپایدار ، اما شکنجه گران و آمران به شکنجه و عوامل فساد اقتصادی که ریشه در حاکمیت دارند و در سراسر کشور برای خود شبکه سازی کرده اند ، خطرات جدی هستند که امنیت ملی را کاملا مخدوش کرده اند . هشدار دهندگان را مجازات می کنند و دشمنان امنیت ملی را ارج می نهند و امتیازهای رانتی و سرمایه ای می دهند .

 

اعلامیه جهانی حقوق بشر در مواد و فرازهای گوناگون برای کسانی که برای برقراری نظم حقوق بشری  اقدام می کنند ، احترام  و منزلت قائل شده است . طبیعی است این فعالان که در پی ساختن زیستگاهی  سزاوار انسان بوده و از امکانات در دسترس استفاده می کنند ، استفاده از تریبون های آزاد در سراسر جهان را حق و بلکه تکلیف خود می دانند . کاری ندارند به این که چون در گوانتانامو حقوق انسان پایمال شده ، در زندان های ایران هم حق تعدی به حقوق زندانیان تثبیت شده است . این استدلال ناقضان حقوق بشر در ایران و سایر جوامع زیر سلطه خشونت ورزان منفعت طلب ، به شدت نابخردانه است . کسانی که همه دستاوردهای غرب را انکار می کنند ، مضحک است که برای توجیه شکنجه و تعزیر و قتل و حبس هموطنان خود به گوانتانامو و مانند آن استناد می جویند . یادشان رفته است که با شعار مرگ بر آمریکا آمده اند و مانده اند و ادعا کرده اند که امریکا الگوی آنها نیست ، بلکه مکتب و مسلکی دارند که با آن  جهان را پر از عدل و داد می کنند . دیدیم که این تفکر از همان آغاز چندان ستمگری کرد که مجبور شد پیاپی برای برائت خود برخی موارد نقض حقوق بشر در غرب را دلیل بیاورد . غافل از آنکه این مردم غرب بوده و هستند که همواره موارد نقض حقوق بشر را کشف و برملا کرده وحکومت های خود  را زیر فشار گذاشته اند .آنها بر بال آزادی بیان سوارند . بالهای شکسته ما کجا ،  این بلند پروازی ها کجا ؟  

 

طراحان و مهندسین نظم حقوق بشری برای آنکه به پیام نهفته و آشکار اعلامیه جهانی حقوق بشر عمل کنند ، حق خود می دانند تا ابزارهائی سوای سلاح ، چوب و چماق ، زبان خشونت آمیز و کلام توهین آمیز داشته باشند . تشکل های مستقل ، مطبوعات آزاد برای انتشار گزارشهای آنها ، حق ورود به زندانها برای بازدید و گفت و گو با زندانیان  ، حق دیدار با قربانیان و خانواده های آنان ، حق حضور در دادگاهها و مانند آن از جمله حقوق بنیادی است و عمده ابزارهائی است که اگر در اختیار نباشند ، نظم حقوق بشری محال است شکل بگیرد . در فقدان نظم حقوق بشری وضع از این که هست بدتر می شود و سرانجام بی اعتنائی به مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر چنان عادت می شود که دامان دستجات حاکم را هم می گیرد و به قصد انتقامجوئی و بر سر تقسیم غنائم و منافع کلان فساد اقتصادی برای یکدیگر برگ جلب صادر می کنند و این دور تسلسل ادامه می یابد تا دیگر بار یک سلسله از حاکمان برود و سلسله دیگری ، شاید با همان خو و خصلت ضد حقوق بشری ، جایش را بگیرد . اعلامیه جهانی حقوق بشر هرگاه درست خوانده و مطالعه می شد ، حکومت ها در صورتی که در پی ثبات پایدار بودند ، آن را در جای سندی که امنیت مردم و حکومت را همزمان تامین می کند و از کینه ها و انتقامجوئی های  تلنبار شده می کاهد احترام می گذاشتند .

 

بازخوانی برخی مواد اعلامیه جهانی حقوق بشر که دولت ایران ( زمان شاه ) بر آن صحه نهاده و جمهوری اسلامی ایران این امضا و تایید را پس نگرفته است ، نه تنها دولت کنونی ایران ، بلکه مردم ایران اعم از مخالف ، موافق ، بسیجی ، سکولار ، مسلمان ، غیر مسلمان و… را حق می دهد تا برای برقراری نظم حقوق بشری کارکنند . ماده 28 اعلامیه این حق را توضیح می دهد :

” هرکس حق دارد خواستار برقراری آن گونه نظام اجتماعی و بین المللی شود که حقوق و آزادی های مندرج دز این اعلامیه را تامین کند و آن ها را به مورد اجرا بگذارذ . “

 

به این ترتیب اعلامیه به بیان آرمان ها اکتفا نکرده ، بلکه اجرائی کردن آن را حق آحاد انسانی شناخته و یاد آور شده “ هرکس حق دارد….“  این حق در انحصار مخالفان حکومت نیست . به همین دلیل است که گاهی در جهان یک سرباز و یک نظامی پیدا می شود تا برای برقراری گونه ای نظام اجتماعی و بین المللی گوشه ای از اسرار نا بسود برای برقراری این نظم را خارج از وظائف پرسنلی خود افشا کند . او ازجمله کسانی به شمار می رود  که از اهمیت  حق مندرج در ماده 28 اعلامیه آگاه شده . در سطوح پائین تر نیز مردم می توانند با استناد به این حق هر آنچه را در بازداشتگاههای قانونی و غیر قانونی ، یا درهر حوزه ای که کار می کنند ، ستمگرانه می یابند ،  برملا کنند . وقتی تعداد افراد و گروههائی که حتی در سطوحی از حکومت کار می کنند و حق خود می دانند تا از حقایق پرده بردارند ، زیاد می شود و اطلاعات گسترده ، خطرات کاهش می یابد و حکومت مجبور به تغییر رفتار می شود . زندان گوانتانامو را نخستین بار خودی های نظامی و امنیتی فاش ساختند و اگر گوانتانامو مثال زدنی است ، از این حیث مثال زدنی است  که زندانبانان اطلاعات را درز دادند ، نه گروههای برانداز . از باب الگوبرداری ، و کاسه داغ تر از آش شدن گوانتانامو مثال زدنی نیست .

 

اعلامیه جهانی حقوق بشرفقط  به حق انسان برای برقراری نظام اجتماعی و بین المللی متناسب با مواد اعلامیه تاکید نمی کند ، بلکه از تکلیف هم می گوید . اینگونه :

” ماده 29 اعلامیه : 1- هرکس در مقابل آن جامعه ای وظیفه دارد که امکان رشد آزادانه و کامل شخصیت او را فراهم سازد .

2- هرکس ، در بهره مندی از حقوق و آزادی های خود ، فقط تابع محدودیت هائی است که به وسیبه قانون و منحصرا به قصد مراعات حقوق و آزادی های دیگران و برای احترام به اخلاق و نظم عمومی و رفاه همگانی در یک جامعه دموکراتیک وضع گردیده است .

3- این حقوق و آزادی ها ، در هیچ موردی نمی تواند برخلاف مقاصد و اصول ملل متحد اجرا گردد . “

 

بنابراین جامعه ایران که زیر سلطه حکومتی که جائی برای آزادی های دانشگاهی باقی نگذاشته و در صدد است کتابهای درسی را در مقاطع دبستان و دبیرستان بر ضد زنان و حق برابری آنان باز بینی کند و علوم نظری و دستاوردهای تمدن و فرهنگ انسانی را به صورت گزینشی به دانشجویان آموزش بدهد ، اجازه رشد آزادانه و بالندگی به ایرانیان نمی دهد ، بخصوص که  از به مدرسه رفتن  بچه های به دنیا آمده از پدر و مادر افغان در ایران و ورود جوانان بهائی به دانشگاه جکوگیری می کند . بنابراین و بسیار دلائل که فرصت دیگری را می طلبد ، در ایران امکانات رشد آزادانه فراهم نیست و لذا مردم وظیفه ندارند این نظم ضد حقوق بشری را پاسداری کنند . مفهوم مخالف این است که وظیفه دارند برای برقراری نظم اجتماعی و بین المللی مطلوب که همانا نظم حقوق بشری است کوشش کنند . مهمترین انگیزه مردم ایران برای برقراری نظم حقوق بشری در ماده 2 اعلامیه جهانی حقوق بشر نهفته است که نظم را اینگونه تعریف می کند: “ هرکس می تواند بدون هیچ گونه تبعیض ، به ویژه از حیث نژاد ، رنگ پوست ، جنسیت ، زبان ، مذهب ، عقیده سیاسی و یا هر عقیده دیگری و همچنین از نظر ملیت ، وضع اجتماعی ، ثروت ، محل تولد یا هر موقعیت دیگر، از تمام حقوق و کلیه آزادی هائی که در اعلامیه حاضر مشخص شده است ، بهره مند گردد . “

 

ایرانیان از کدام برابری در وضع موجود برخوردارند که وظیفه ای برای پاسداری از نظم موجود  داشته باشند ؟ اگر وظیفه ای هم احساس می شود همان است که نسرین ستوده را از خانه و کاشانه اش دور کرده و او را بر آن داشته تا برای برقراری نظم حقوق بشری کاری بکند و به دیگران نیز بیاموزد که این چنین نظمی آسان به دست نمی آید .