“آقا میدانید حمید را اخراج کردند؟” گفتم: نه، کدام حمید را؟ گفت: حمید.س را. گفتم نمیشناسم اما چرا؟ گفت: “گویا دیروز در دستشویی مدرسه داشته چیزی میکشیده که سرایدار او را گرفته. چند وقتی بوده که دنبالش بودهاند و بالاخره دیروز او را گرفتهاند.” من حمید را نمیشناختم اما بهروز فکر میکرد که سال گذشته دانشآموز من بوده است و آمد خبر اخراجش را به من گفت. زنگ آخر که میخواستم از مدرسه بیرون بروم یکی از معاونها را دیدم. گفتم چنین خبری شنیدهام و راست و دروغش را پرسیدم. دستم را گرفت و کمی به کنارم کشید و گفت: “به راست و دروغش کاری نداشته باش. اینها چیزهایی نیست که درست باشد دربارهاش صحبت کرد. اگر چنین چیزهایی در منطقه پخش شود آبرو و اعتبار مدرسه زیر سوال میرود و برای همهمان خوب نیست.” جوری که گفت دریافتم که “رازی مگوست” و نباید در اینباره پیگیری بیشتری کنم و مثلا بروم از مدیر، چند و چون مساله را بپرسم. اما تا چند روز بعد، جستهگریخته، از زبان دیگر دانشآموزان، چند بار جریان را شنیدم.
باری، داستان اعتیاد بعضی از دانشآموزان، که گهگاه دیده و شنیده میشود، همانند داستان اعتیاد فرزند یک خانواده است. نخستین برخورد بسیاری از پدر و مادرانی که فرزندشان معتاد میشود، پنهانکاری و انکار است. در مدرسه هم کمتر مدیری دوست دارد که خبر اعتیاد دانشآموز مدرسهاش به گوش همگان برسد؛ هم برای خودش و پیشینه کاری و مدیریتیاش بد است و هم آبروی مدرسهاش را میبرد. پس بهترین کار این است که تا پی به اعتیاد شاگردی میبرد او را بیسروصدا از مدرسه اخراج کند و از شر مساله رها شود؛ همان پاک کردن صورت مساله و شتر دیدی ندیدی! این است که فرادستان آموزشی کشور- همانند مهرزاد حمیدی، معاون تربیتبدنی و سلامت آموزش و پرورش در گفتوگو با خبرگزاری مهر و آنگونه که در تاریخ ۲۲ مهر در گزارش روزنامه بهار آمده بود- هم به آسانی ادعا میکنند دانشآموز معتاد نداریم. اما با یک کار آماری ساده و با به میان کشیدن بحثهای دانش احتمال، میتوان دریافت که در جامعه دانشآموزی ایران، که هر از گاهی چنین نمونههایی دیده میشود، بیگمان باز هم دانشآموزانی از این دست وجود دارند. افزون بر اینکه نشانههای دیگر و آشکارتری هم هست که نباید بر آنها چشم پوشید. برای نمونه شمار قابل توجه دانشآموزان دبیرستانیای که قلیان و سیگار میکشند و بعضی از آنها حتی پس از تعطیلی مدرسه، سری هم به قهوهخانهها میزنند!
اما نکته دیگری هم که به یاری فرادستان آموزشی کشور میآید تا آسانتر ادعا کنند دانشآموز معتاد نداریم، قانونی – نوشته یا نانوشته – است که مدیران و معاونان و دیگر کارگزاران اجرایی مدرسهها را از گفتوگو با رسانهها باز میدارد. این نگارنده میافزاید بارها از زبان بسیاری از مدیران مدرسهها شنیدهام که حق گفتوگو با رسانهها را ندارند و نمیتوانند درباره آنچه در مدرسهها میگذرد سخن بگویند. اینکه به راستی چنین محدودیت قانونی وجود دارد یا نه، البته یک مساله است و آنچه در عمل انجام میگیرد و به یک رویه بدل شده مسالهای دیگر. همین جا شاید بد نباشد که از کار به دستان آموزشوپرورش کشور در دولت یازدهم، درخواست شود تا درباره این روش و رویه روشنگری کنند. بیگمان اگر مدیران مدرسهها، در بازتاب نابسامانیها و کمبودهای مدرسه و ناهنجاریهای دانشآموزان، دست بازی داشته باشند، بهتر میتوانند از گواه و نمونههایی سخن بگویند که گهگاه و به کلی از سوی فرادستان انکار میشوند.
عضو کانون صنفی معلمان
منبع: روزنامه بهار