حداد عادل، ملک الشعرای رهبری

آرش غفوری
آرش غفوری

» یک چهره، یک شخصیت

” زمستان بود. عصر یک روز شنبه تعطیل، کانون توحید لندن. تقریبا چهار ردیف جلوتر از جایی که من نشسته بودم، می‌شد نیمرخ تان را دید و شناخت. فرصتی دست نداده بود که پیش از این، رییس مدارس فرهنگ ایران، جایی که چهارسال از عمرم را در یکی از شعب آن سپری کرده بودم را از نزدیک ببینم. آن روز دیدم. بر حسب یک عادت دیرین، محمدرضا برای قرائت قرآن روی سن رفت. آن روز وقتی بسم‌الله را گفت، نگاهم را از صورت معصوم او گرفتم وبی‌هوا به نیمرخ شما خیره شدم. ناباورانه نگاهتان را به او دوخته بودید. گویی هضم دیدن و شنیدن او هم‌زمان برایتان کمی دشوار بود. قرآن را بست و بوسید و پایین آمد. داشت از کنارتان عبور می‌کرد که برخاستید. دیده‌بوسی گرمی با او کردید. دستش را در دستانتان فشردید به زور لبخندی زد. زبان بدنتان با دستپاچگی حرف می‌زد. در عرض همان 10 ثانیه گویی می‌خواستید بر خاطرهای تلخ سرپوش بگذارید. زیرلب به او گفتید: قرآن زیبایی خواندی. احسنت! بعد گفتید: دیدی در مدرسه‌مان راهت ندادیم خیلی هم برایت بد نشد؟ او می‌خندید. وقتی فهمیدید در آکسفورد دانشجوی دکتریست، خنده در صورت شما هم کشدار شد. گفتید موفق باشی جوان و رفتید روی سن برای سخنرانی.” (1)

این روایت را فاطمه شمس، همسر محمدرضا جلایی پور از فعالان ستاد انتخاباتی میرحسین موسوی بیان می کند که همسرش پس از وقایع خرداد 99 دستگیر شد و به زندان افتاد. در این روایت دو نکته نهفته است که دو وجه مهم از زندگی غلامعلی حدادعادل را بیان می کند. اولین آن دبیرستان فرهنگ است به عنوان مهمترین موسسه آموزشی علوم انسانی که توسط حداد عادل تاسیس شد و دومین آن هم چرخش حداد از فرهنگ به سیاست که دیگر از او به عنوان چهره فرهنگی انتظار فرج و گشایش انتظاری بی جا بود؛ چون دکتر حداد سیاست را به فرهنگ ترجیح می داد.

دانش آموزان ایرانی، حداد عادل را با مقاله معروفی در کتاب های درسی دوران تحصیل خود می شناسند. مقاله ای با عنوان “فرهنگ برهنگی و برهنگی فرهنگی” که در نقد و ضرورت حجاب توسط دکتر علامعلی حداد عادل به نگارش درآمده است. این دانش آموخته فلسفه که تحصیل خود را پس از اتمام دوران دبیرستان در مدرسه علوی تهران با دریافت مدرک لیسانس فیزیک از دانشگاه تهران آغاز کرد، پس از دریافت فوق لیسانس فیزیک از دانشگاه شیراز، به دانشگاه ملی سابق (شهید بهشتی امروز) رفت تا دکترای فلسفه خود را دریافت کند.او پس از انقلاب به عنوان چهره ای فرهنگی وارد فعالیت های دولتی شد و جز مدت کوتاهی که در صدا و سیما مسئولیت گرفت، فعالیت های دولتی اش را در ابتدای انقلاب با آموزش و پرورش پی گرفت. به همین دلیل هم بود که پس از سفری که به ژاپن داشت، با بهره گیری از متد آموزشی در این کشور، دبیرستانی مختص علوم انسانی در ایران تاسیس کرد و آن را “فرهنگ” نامید. در مورد نقش این دبیرستان و تاثیری که فارغ التحصیلان آن در حوزه های مرتبط با علوم انسانی داشته اند صحبت های زیادی مطرح شده است؛ حتی سعید حجاریان، عضو برجسته حزب مشارکت، در یکی از دفعاتی که پس از حوادث منتهی به انتخابات مجبور شد در سیمای جمهوری اسلامی صحبت کند، از آن به عنوان تنها نمونه علوم انسانی بومی شده در ایران نام برد. گفته ای که چندان بیراه هم نبود؛ “دکتر حداد” - دانش آموزان مدرسه این گونه می خواندندش ـ با تاسیس این دبیرستان مدعی بود که نخبگان جوان حوزه علوم انسانی را جذب خود می کند. ادعایی که اگرچه به نظر می رسید “حدادعادل” ابتدا بدان تمایل داشت، اما چرخش او از حوزه فرهنگ به حوزه سیاست، این اجازه را نداد که به آن وفادار بماند. از همین رو هم بود که محمدرضا جلایی پور، فرزند حمیدرضا جلایی پور از موسسین روزنامه جامعه و عضو برجسته حزب اصلاح طلب مشارکت، هیچ گاه اجازه پیدا نکرد که در این دبیرستان تحصیل کند تا نخبگی خود را تنها با بدست آوردن رتبه اول کنکور سراسری به “دکتر حداد” اثبات نماید، همانگونه که فرزند عطالله مهاجرانی، وزیر ارشاد اصلاح طلب محمد خاتمی هم پس از جر و بحث با فرزند “دکتر حداد” از دبیرستان اخراج شد. دبیرستان فرهنگ البته تنها مختص دانش آموزان پسر نبود. “طیبه ماهروزاده” همسر “دکتر حداد” که گفته می شود دارای مدرک دکترای علوم تربیتی است، مسئولیت شعبه دخترانه این دبیرستان را در یکی از باغ های خیابان الهیه تهران برعهده می گیرد و با همان شیوه ای به اداره آن می پردازد که مرسوم شعبه پسرانه فرهنگ است. یعنی هرچند کلاس های فوق برنامه و تدریس زبان خارجی و استفاده از دبیران برجسته در هر دو شعبه، این دبیرستان را از سایر دبیرستان های علوم انسانی تهران مجزا می کند اما جو سیاسی دبیرستان و تعلق فکری آن به اندیشه های حدادعادل که از ابتدا به محافظه کاران ایرانی نزدیک بود و پس از وصلت زهرا، دختر حداد با آقا مجتبی، پسر آیت الله خامنه ای، رهبر ایران، دیگر ذوب در ولایت شد، اجازه هرگونه آزاداندیشی را از دانش آموزان می گیرد.

کار حتی به حدی در این دبیرستان بالا می گیرد که یکی از دبیران مدرسه دخترانه فرهنگ، از فاطمه زهرا، همسر پیامبر گرامی اسلام، شاهد مثال می آورد تا او را از لحاظ فکری، نزدیک به جناح راست مذهبی در ایران معرفی کند. در انتخابات ریاست جمهوری نیز علناً از دانش آموزان خواسته می شود به کاندیدای اصلاح طلبان رای ندهند.

حداد عادل با اینکه از ابتدا به جناح راست و محافظه کار ایران نزدیک بود، اما به سبب مشی فرهنگی خود، ارتباط نزدیکی با بزرگان جناح چپ و اصلاح طلب ایران هم داشت. ضمن آنکه فعالیت های دانشگاهی و مسئولیت وی به عنوان رئیس فرهنگستان زبان و ادب فارسی او را در انظار عموم، مردی آرام و با رویکردی غیرسیاسی، تابلو دار کرده بود. اما یک اتفاق او را از بطن فرهنگ به درون سیاست کشاند. برای زهرا، دخترش، خواستگاری پیدا می شود که نام فامیلش خامنه ای است و وقتی همسر حدادعادل،، نسبت خواستگار را با رهبر انقلاب مورد سئوال قرار می دهد مشخص می شود که خواستگار آقا مجتبی، فرزند کوچک تر اما امین پدر است. وصلت با خانواده رهبر انقلاب حدادعادل را ذوب در ولایت می کند و کار بدان جا می رسد که در انتخابات مجلس ششم، حداد عادل تنها کاندیدای راه یافته از لیست محافظه کاران به مجلس است که از تهران انتخاب می شود و البته آن هم با حرف و حدیث فراوان و رای های باطل شده ای که شورای نگهبان با رمل و اسطرلاب انداختن انجام می دهد تا به جای علیرضا رجایی که به ملی-مذهبی ها نزدیک است، غلامعلی حدادعادل پدر عروس رهبر وارد مجلس شود و ضمن بدست گرفتن رهبری اقلیت محافظه کار مجلس در کمیسیون فرهنگی مجلس فعالیت داشته باشد و آماده شود تا به لطف رد صلاحیت گسترده اصلاح طلبان در انتخابات مجلس بعدی وارد مجلس شود و به لطف رابطه خویشاوندی با آیت الله خامنه ای ریاست مجلس هفتم را بدست آورد و پس از هاشمی رفسنجانی، مهدی کروبی، ناطق نوری و باز هم مهدی کروبی اولین رئیس غیرروحانی مجلس شورای اسلامی نام گیرد. مسئولیتی که به نظر می رسید از همان روزهای اول هم قبای آن بر تن آقای رئیس گشادی می کند؛ به همین دلیل هم بود که هرچند غلامعلی حداد عادل عنوان ریاست مجلس هفتم را داشت اما این محمدرضا باهنر بود که در جایگاه معاون وی و ریاست سیاسی مجلس، قوه مقننه را می گرداند.جالب آنکه هرچند حداد عادل در اولین شنبه پس از حضور در مجلس هفتم در سال 1382 با رای نمایندگان به ریاست می رسد اما تعداد آرایی کمتر از معاون خود بدست می آورد.

ریاست مجلس شورای اسلامی، مهمترین و شاید اولین مسئولیت سیاسی رئیسی است که پیش از سال 57 سابقه فعالیت چندانی در همراهی با انقلاب نداشت. حداد عادل تنها سابقه مبارزاتی خود قبل از انقلاب را اخراج شدن از دانشگاه شیراز در سال 1347 ذکر می کند. دلیل آنرا هم ارتباط با شهید بهشتی در سال 1346 بیان می نماید و مدعی می شود نامه ای که به شهید بهشتی در مورد فعالیت هایشان در دانشگاه شیراز نوشته  و پاسخ شهید بهشتی از آلمان که او را تشویق کرده بود،باعث اخراج وی از دانشگاه شده؛و این همه سوابق مبارزاتی و فعالیت های انقلابی اوست. (2)

غیرانقلابی بودن حداد و خانواده اش را طیبه ماهروزاده، همسر حداد هم در برنامه “خورشید در ثانیه های طلایی” که در بهمن 87 از شبکه اول سیمای جمهوری اسلامی پخش می شد به صورت غیرمستقیم و ناخودآگاه مورد اشاره قرار می دهد تا در پاسخ مجری برنامه که از فعالیت های سیاسی اش می پرسد بگوید: “ فعالیت سیاسی مستقیم و علنی نداشتم چون خواهر آقای حدادعادل که سن کمی داشت در آن دوره دستگیر شده بود و به همین دلیل آقای حداد نمی‌خواستند این واقعه برای دیگر زنان و دختران خانواده هم رخ دهد.”

 به دلیل همین روحیه عافیت جو و مصلحت طلب حداد عادل بود که نه او و نه انقلابیون اولیه چندان تمایلی نداشتند دکتر حداد در مسئولیت های سیاسی قرار گیرد و جز مدت کوتاهی که در ابتدای پیروزی انقلاب به عضویت شورای سرپرستی صدا و سیما رسید ـ تا زمانی که نام او به عنوان یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به لطف شورای نگهبان در لیست 30 نفره تهران قرار گرفت ـ تنها در مسئولیت های فرهنگی و آموزشی از جمله ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی یا مشاورت وزیر آموزش و پرورش به کار گرفته شد. اما وصلت خانواده حداد با خانواده رهبری انقلاب، آیت الله علی خامنه ای است که موجب می شود حداد عادل کاندیدای مجلس ششم گردد و از لیستی که اتفاقاً نام هاشمی رفسنجانی، محسن رضایی، محمود احمدی نژاد و حدادعادل کنار هم قرار داشت، این تنها غلامعلی حداد عادل است که پس از انصراف هاشمی رفسنجانی ،تنها عضو تهرانی منتسب به جناح راست در مجلس اصلاح طلب ششم نام می گیرد. امری که البته به دلیل ابطال 700 صندوق رای تهران توسط شورای نگهبان رخ می دهد تا به هر بهایی که شده، کرسی غلامعلی رجایی که منتسب به نیروهای ملی-مذهبی است ناعادلانه در اختیار حداد عادل قرار گیرد؛هرچند نمایندگان اصلاح طلب مجلس ششم تنها زمانی حاضر می شوند اعتبارنامه حداد عادل را بپذیرند که قبل از آن رضایت رجایی را بدست آورده باشند. به همین دلیل هم وقتی که علی شکوری راد، عضو کمیسیون مشارکت با غلامعلی رجایی تماس می گیرد تا رضایت یا عدم رضایت او را از تایید اعتبارنامه حداد عادل در مجلس مورد سئوال قرار دهد، با این پاسخ مواجه می شود که هرآنچه مصلحت اصلاحات است انجام دهید و مصلحت اصلاحات هم در آن روز تایید اعتبارنامه پدرعروس رهبر بود.

حدادعادل دوران فعالیت در مجلس ششم را چندان به جنجال نمی گذراند. او به ریاست فراکسیون اقلیت مجلس انتخاب می شود و جز چند نطق پیش از دستور در انتقاد از اصلاح طلبان، 4 سال منتظر می ماند تا با رد صلاحیت اکثر اصلاح طلبان در انتخابات مجلس هفتم و نظارت استصوابی شورای نگهبان،| این بار به مجلس هفتم راه یابد و به لطف همین روابط خانوادگی، چهار سال ریاست مجلس را بر عهده بگیرد. مسئولیتی که برای حداد عادل که عادت به جنجال و حاشیه و تنش و بحران ندارد چندان بی حاشیه نیست و اوج آن هم نامه نگاری های انتقادی با رئیس جمهور وقت محمود احمدی نژاد است که تا حد “چگونگی رسیدگی به تخلف رئیس مجلس توسط رئیس جمهور” هم بالا می گیرد. حداد عادل در روزهای اول ریاست مجلس که همزمان با ریاست جمهوری محمد خاتمی است مسئولیت سیاسی مواجهه با دولت را، هرچند ناخواسته، اما عملاً در اختیار محمدرضا باهنر قرار می دهد.

 با آغاز ریاست جمهوری احمدی نژاد هم که به عنوان دولت اصول گرا شناخته می شد، مجلس سعی دارد به مدارا با دولت بپردازد و هرچند در مواردی مانند تایید صلاحیت وزرا با مشکل مواجه می شود اما در هر صورت تلاش بیشتر بر مداراست و در این مدارا حدادعادل تا حدی پیش می رود که در سال آخر ریاستش بر مجلس هفتم مورد انتقاد همفکرانی قرار می گیرد که بی عملی او را در برخورد با اعمال غیرقانونی دولت بر نمی تابند و به انتقاد علنی از رئیس مجلس می پردازند که شان مجلس را پایین آورده است. شاید هم به همین دلیل است که حداد عادل، ناامید از دریافت پاسخ از احمدی نژاد پای رهبری را به میان می آورد تا در جلسات دوهفتگی روزهای دوشنبه طی سال های 86 و 87 بارها به انتقاد از رئیس دولت بپردازد و چندین نامه حل اختلاف هم به رهبر می نویسد که یکی از مهمترین آنها در رابطه با مخالفت دولت با یکی از طرح های مصوب مجلس و اصلاح یکی از موارد برنامه چهارم توسعه در بهمن ماه 86 بود که احمدی نژاد اعلام کرده این طرح را اجرا نمی کند و آنرا مغایر با قانون اساسی می داند.” (3)

با تمام اینها اما و علی رغم دخالت رهبری و تاکید بر لازم الاجرا بودن طرح مجلس، حداد عادل هنوز هم جرات و جسارت برخورد با دولت را ندارد. هم از این جهت که به قول خودش در یکی از جلسات مجمع تشخیص مصلحت نظام، احمدی نژاد را یک شارلاتان به تمام معنا می داند که نظیرش را تاکنون ندیده است و هم به لحاظ اینکه از موضع گیری طرفداران افراطی رئیس دولت بیمناک است. این تنها پس از برگزاری انتخابات مجلس هشتم و راه یابی علی لاریجانی از قم به مجلس است که حداد عادل، ترسان از جایگاه ریاستی خود در اردیبهشت ماه 87 به رویارویی علنی با محمود احمدی نژاد می پردازد تا به کسانی که قرار است کمتر از یک ماه دیگر از میان او و علی لاریجانی، یک نفر را برای ریاست مجلس انتخاب کنند یادآور شود که او هم درس قاطعیت را خوب می داند و به غیر از “دبیرستان فرهنگ و دانش آموزان زیر 18 سال” توانایی مدیریت بر یک مجلس دویست و نود نفره را هم دارد. این همان هماوردی است که احمدی نژاد در نهایت حداد عادل را تهدید به بررسی تخلف رئیس مجلس می کند و در پاسخ به عمل حداد عادل در ابلاغ مصوبه هایی از مجلس که رئیس جمهور از ابلاغ آنها خودداری کرده بود رئیس مجلس را مورد خطاب قرار می دهد که:

“مطابق اصل 113 قانون اساسی موارد زیر را متذکر می‌گردد: 1ـ علت تعجیل در این اقدام خلاف قانون چیست؟ به فرض که مطلع شدید که قانونی از 9 ماه قبل ابلاغ نشده است؛ آیا شایسته نبود که سه دقیقه وقت نیز برای یک مکالمه ساده تلفنی و سؤال  از مسؤول مربوطه در معاونت حقوقی رئیس‌جمهور اختصاص می‌یافت و این بدعت ناروا در روابط قانونی و حقوقی کشور پایه‌گذاری نمی‌شد. راستی این همه عجله برای چیست؟ 2ـ مسئولیت افترا (استنکاف و خودداری از اجرای قانون اساسی) به رئیس‌جمهور و زمینه‌سازی برای هجمه به او به عهده چه کسی است و چگونه باید به تخلف شما رسیدگی شود و این آسیب چگونه قابل جبران است؟ 3ـ بی‌اعتنایی به قانون اساسی و تخلف از آن به وسیله رئیس مجلس قانونگذاری چگونه قابل تفسیر و توجیه است و آیا ضربه به ارکان قانونگذاری کشور محسوب نمی‌شود؟” (4)

این نامه تند را احمدی نژاد در دوم اردیبهشت ماه هشتاد و هفت خطاب به حداد عادل می نویسد تا به او یادآوری کند که رئیس دولت و نفر دوم کشور اوست و اگرچه که رئیس مجلس با رهبری نسبت دارد اما این به معنی نادیده گرفتن تخلفات وی نخواهد بود. نامه ای که در نهایت نمایندگان مجلس هشتم را هم مجاب می کند حداد عادل جسارت و قدرت ریاست بر مجلس را ندارد و مجلس را باید به علی لاریجانی بسپارند که از اواسط دهه  70 به بعد در بالاترین پست های مدیریتی چون وزارت ارشاد، ریاست سازمان صدا و سیما و دبیری شورای عالی امنیت ملی قرار گرفته و در انتخابات نهم ریاست جمهوری هم به رقابت با احمدی نژاد پرداخته بود. به همین دلیل هم هست که وقتی مشابه همین اتفاق تکرار می شود و لاریجانی دو سال بعد در جایگاه رئیس مجلس هشتم مصوبه ای را که احمدی نژاد در مهلت مقرر ابلاغ نکرده بود برای ابلاغ با امضای رئیس مجلس به روزنامه رسمی می فرستد، احمدی نژاد تنها در تلویزیون حاضر می شود و در پاسخ، این عمل را از جمله اختیارات قانونی رئیس مجلس می داند.

حداد عادل بعد از اینکه در مجلس هشتم اقبال نمایندگان را به روحانی زاده آملی و نماینده مردم قم می بیند، عرصه را به علی لاریجانی می سپارد و خود در مقام ریاست کمیسیون فرهنگی مجلس یک سالی را تا حوادث مرتبط با انتخابات 88 به آرامی می گذراند تا پس از برگزاری انتخابات به اجتماع هواداران محمود احمدی نژاد در خیابان ولی عصر تهران برود و ضمن حمایت از احمدی نژاد و تبریک پیروزی او در انتخاباتی که با حرف و حدیث فراوان برگزار می شود، به نصیحت کردن موسوی و جریان سبز بپردازد. او در عین حال موسوی و خاتمی را هم مورد انتقاد قرار می دهد که در آخرین ساعات رای گیری انتخاباتی، اعلام پیروزی می کنند و مدعی می شود« شماها که هنوز رای گیری به اتمام نرسیده بود چگونه از پیروزی خود مطمئن شده بودید.»

 دکتر حداد شاید در آن روزها هنوز از تبریک جانشین خود در مجلس، علی لاریجانی به میرحسین موسوی در بعد از ظهر روز انتخابات که توسط نظرسنجی های وزارت اطلاعات تقریباً قطعی شده بود، خبر نداشت و در عین حال فراموش کرده بود که خبرگزاری دولتی ایرنا و خبرگزاری سپاه، فارس، به همراه روزنامه کیهان که رئیس آن توسط رهبری تعیین می شود، تیترهای پیروزی احمدی نژاد را، آنها هم قبل از اتمام رای گیری انتخاباتی، رفته بودند.

حمایت حداد عادل از پیروزی مشکوک احمدی نژاد تا آنجا ادامه می یابد که عبداله شهبازی از وابستگان پیشین وزارت اطلاعات که با او در گذشته هم حشر و نشر فراوان داشت، نامه ای خطاب به وی می نویسد و او را از همراهی با احمدی نژاد بر حذر می دارد. حمایتی که در نهایت حداد عادل را با دانشجویان خشمگینی در دانشگاه تهران مواجه می کند که او را پس از بازگشایی دانشگاه ها مورد انتقاد قرار می دهند و “هو” می کنند. همین هم باعث می شود که او کلاس هایش در دانشگاه تهران را ترک می کند و از دانشجویانش می خواهد در دفترش برای تدریس وی حاضر شوند. در ادامه هم وقتی با عدم استقبال دانشجویان برای کلاس هایش مواجه می شود ترجیح می دهد هیچ واحد درسی برای ترم دوم تحصیلی سال 89-88 ارائه ندهد؛ هرچند روابط عمومی دانشگاه تهران این امر را ناشی از «حجم بالای کاری دکتر غلامعلی حداد عادل» اعلام می کند. آن هم در حالیکه او همواره تاکید داشت در دانشگاه به رویش باز است و ترجیح می دهد حتی در زمان ریاست بر مجلس، مدت زمانی از برنامه هفتگی خود را در دانشگاه تهران صرف نماید.

با تمام اینها اما حداد عادل بازهم به حمایت از دولت و انتقاد از سبزها ادامه می دهد و حتی مهدی کروبی را به علت افشای وقایع کهریزک قابل انتقاد می داند و مدعی می شود آنچه که در کهریزک پس از وقایع خرداد 88 صورت گرفت قابل مقایسه با شکنجه های قبل از انقلاب نیست. ادعایی که با پاسخ یکی از اعضای حزب مشارکت رو به رو می شود که :حداد عادل حق دارد اینگونه فکر کند، او پیش از انقلاب حتی یک روز را در زندان نگذرانده است و در آن روزهایی که امثال مهدی کروبی در زندان بودند دکتر حداد عادل در دفتر فرح پهلوی با دکتر نصر همکاری می کرد و فلسفه می آموخت.

عدم سابقه انقلابی گری و همکاری در دفتر فرح پهلوی به همراه دکتر سید حسین نصر، فیلسوف سنت گرا و برجسته ایرانی از مهمترین نقطه ضعف های حداد عادل است که او را از انقلابیون و پیشروان انقلاب جدا می سازد. حداد عادل پیش از انقلاب فیزیک را نزد اساتیدی چون پروفسور حسابی و دکتر جناب آموخته بود اما وقتی فسلفه را انتخاب کرد به احمد فردید، سید حسین نصر و مرتضی مطهری نزدیک شد و در نزدیکی با حسین نصر تا انجا پیش رفت که وقتی پیش از انقلاب در ضیافتی از سیدحسین نصر حضور پیدا کرد که در آن نوشیدنی های الکلی وجود داشت، برخلاف کمال خرازی، دوست و همکلاسی اش در دبیرستان علوی تهران حاضر نشد به انتقاد از استاد بپردازد و ارتباطش با او را در دفتر فرح پهلوی قطع کند؛ ضمن اینکه فعالیت های اقتصادی پدرش در چوب فروشی زیر پل چوبی تهران هم او را از انقلاب جدا می ساخت تا برخلاف جو غالب آن زمان در مخالفت با سیاست های شاه فعالیت نکند. (5)

 انقلاب که پیروز شد هرچند دیگر حسین نصر به آمریکا رفته بود اما حداد عادل به دلیل ارتباطش با مرتضی مطهری و شهادت برادرش، مجید که عضو حزب جمهوری اسلامی بود، به انقلابیون ایران پیوند خورد و هرچند سالها تا پیش از وصلت با خانواده رهبری انقلاب در مسئولیت های مهم کشوری انقلاب پذیرفته نشده بود به فعالیت های فرهنگی پرداخت. او در عین حال برخلاف تمام حرف و حدیث های پشت سر سیدحسین نصر، بخصوص انچه که در ارتباط با دفتر فرح و انجمن حکمت و فلسفه گفته می شود، بازهم با حسین نصر در ارتباط است و حتی زمانی تلاش می کند با همراهی علی لاریجانی که او هم داماد مطهری و زمانی شاگرد صدر بود به بهانه همایش بررسی آرای صدر این فیلسوف برجسته را به ایران دعوت کند؛ امری که در نهایت به گفته احسان نراقی با مخالفت همسر حسین نصر مواجه می شود و نصر که زمانی پسرخاله اش، رامین جهانبگلو، هنگام خروج از ایران بازداشت و مجبور به اعتراف می شود، ترجیح می دهد از ریسک حضور در ایران، علی رغم وعده های حداد عادل و لاریجانی امتناع کند. هرچند که قرار بود به جبران مصادره اموالش در ابتدای انقلاب، خانه ای در شمال تهران در اختیار وی قرار گیرد. حداد عادل و لاریجانی نمی توانند پای حسین نصر را به ایران باز کنند اما موفق می شوند رضا نصر، پسر دکتر حسین نصر را که مشاور اوباما، رئیس جمهور آمریکاست به ایران دعوت کنند. در میان همین دعوت های دوستانه هم بود که رکسانا صابری خبرنگار ایرانی-آمریکایی از زندان آزاد شد. این همان سفری است که گفته می شود تایید آنرا حداد عادل از رهبری انقلاب گرفته بود و حتی محمود احمدی نژاد تا زمان حضور وی در ایران از وقوع این اتفاق خبری نداشت. (6)

از میان فرزندان حداد عادل، این فریدالدین است که به دلیل علاقه پدر به فریدالدین عطار نیشابوری عارف و شاعر قرن شش و هفت هجری با این نام در اوایل دهه پنجاه شمسی شناسنامه می گیرد تا در اواخر دهه هشتاد در میان آقازاده های نظام جمهوری اسلامی قرار گیرد. او به لطف ارتباطات سیاسی و خانوادگی، نه تنها به ریاست شورای سیاست گذاری نشریه همشهری جوان انتخاب می شود بلکه از سوی علیرضا زاکانی، نماینده راست گرای مجلس ایران به عضویت شورای سیاست گذاری مجله پنجره هم در می آید.او در عین حال با استعفای شهرام گیل آبادی از مسئولیت رادیو جوان، زمزمه هایی مبنی بر واگذاری این رادیو به این آقازاده جوان هم به گوش می رسد. این  دوران البته همزمان با شایعه ریاست حداد عادل بر صدا و سیمای جمهوری اسلامی است که البته تاکنون محقق نشده است. برای فریدالدین البته زمانی هم می رسد که به دلیل اختلافات موجود در همشهری جوان، از مسئولیت در این نشریه کنار گذاشته می شود، هرچند به دلیل ارتباطات پدر، بازوی سیاسی رئیس سابق مجلس ایران و رئیس فعلی کمیسیون فرهنگی مجلس هشتم نامیده می شود و در تحلیل های سیاسی خود تا بدانجا پیش می رود که در اسفند ماه 88 از احتمال حمله غرب به ایران از طریق یک کشور همسایه که عضو ناتوست خبر می دهد. او این مطلب را در سرمقاله مجله پنجره منتشر می کند و منظور او هم از کشور همسایه، ترکیه است. هرچند در نهایت معلوم می شود این تحلیل، تنها ساخته ذهن وی از یک وعده سیاسی دوستانه و نه مبتنی بر شواهد و دلایل اطلاعاتی است که برایش بی دردسر هم نیست و عتاب های پدر را به دنبال دارد.

 از میان دیگر فرزندان حداد عادل هم می توان به زهرا خانم اشاره کرد که قصه خواستگاری و ازدواج او با آقا مجتبی، فرزند آیت الله خامنه ای رهبر انقلاب بارها و بارها تکرار شده است. طیبه ماهروزاده همسر حداد عادل هم از جمله دیگر افراد شاخص این خانواده است که در عین حال شخصیت مستقل خود را هم دارد. او که مدیریت دبیرستان دخترانه فرهنگ را در تهران بر عهده دارد خود را دارای مدرک دکتری در علوم تربیتی عنوان می کند و از جمله افراد شاخص و ثابت برنامه های آموزشی و مرتبط با خانواده در تلویزیون است . او در عین حال تمایلی هم ندارد انتسابش به دکتر حداد برجسته گردد و سعی می کند شخصیت خود را مستقل از همسرش به عنوان یک کارشناس مطرح نماید.

هرچند درهای سیاست با یک وصلت و ارتباط خانوادگی برای غلامعلی حداد عادل باز می شود تا در جلسات رسمی مسئولان نظام به عنوان یکی از چهار نفر اصلی در کنار رهبری انقلاب بنشیند اما دیرزمانی نمی گذرد که او صندلی خود را در اختیار علی لاریجانی قرار می دهد و خود به پایین صف رانده می شود. اما کیست که نداند این دانش آموخته فیزیک و  فلسفه بازهم گوشه چشمی به آن بالاها و این بار نه مسئولیت مجلس که ریاست دولت دارد. بنابراین او هرچند بیشتر حجم فعالیت های خود را در سال های اخیر به مسائل فرهنگی اختصاص می دهد و در جمع شاعرانی که هر ساله به دیدار رهبری انقلاب می روند ،در قامت ملک الشعرائی رهبری شعرسرایی می کند تا از شکوه “لب غیر یار” و “نام و نشان گل سرخ” بگوید؛ اما موسم سیزدهم آبانماه هم که می رسد در جمع راهپیمایانی که به مناسبت ملی-انقلابی آن روز جمع می شوند سخنرانی می کند و در سیاسی بازی، همان ژستی را می گیرد که زمانی برای انتخاب کاندیدای واحد اصول گرایان در زمستان سال 83 می گرفت. آنجا که از دود سفید اردوی اصول گرایان می گفت و چندی هم تلویحاٌ تهدید کرده بود که اگر اصول گرایان به وحدت نرسند امکان حضور او که آن روزها ماه عسل سیاسی خود را می گذراند به عنوان کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری وجود خواهد داشت. امری که البته در نهایت نتوانست اجازه آنرا دریافت کند اما به حکم مسئولیتش در حال آموختن سیاسی بازی و راه و روش تبلیغات خیابانی و مذاکرات خارجی هم بود؛ همانگونه که دفتر او خبرنگاران را در تابستان 86 دعوت می کرد تا از سفر رئیس مجلس با مترو گزارش تهیه کنند، و وقتی در میان مردم با حضور خبرنگاران روبه رو می شد، از این حضور اعلام تعجب می کرد تا نشان دهد این سفر او در میان مردم یک سفر بدون برنامه قبلی و برای آگاه از مشکلات مردم است.

حداد عادل در عین حال اولین مسئول دولت جمهوری اسلامی در سطح روسای قوا هم هست که به مصر می رود و نه تنها با رئیس مجلس که حتی با حسنی مبارک، رئیس جمهور مصر هم دیدار می کند؛ در عین حال برای اثبات تاثیرگذاری سیاسی اش در بالاترین سطوح حکومتی، به رد صلاحیت مصطفی معین در انتخابات ریاست جمهوری نهم توسط شورای نگهبان انتقاد و رهبر جمهوری اسلامی هم توصیه او رامبنی بر دستور تایید صلاحیت معین، اجابت می کند.

حداد عادل به عنوان یکی از کاندیدهای انتخابات ریاست جمهوری بعدی در نظام اسلامی ایران البته رقبای دیگری هم دارد که مهمترین آنها در جناح منتسب به اصول گرایان، محمد باقر قالیباف و علی لاریجانی هستند. به همین دلیل هم هست که این روزها یخ روابط دولتی ها که چشم دیدن لاریجانی و قالیباف را ندارند با رئیس سابق مجلس آب می شود . احمدی نژاد به او حکم ریاست کنگره برگزاری روز جهانی فلسفه در سال 1389 رامی دهد، و رئیس دفترش، اسفندیار رحیم مشائی در جریان جنجال صحبت هایش به او نامه می نویسد که برخوردهای سیاسی با او با هدف شکاف در اردوگاه اصول گرایان انجام می شود. در عین حال در زمانی که وابستگان جناح اصول گرا و حتی حامیان دولتی آنها به انتقاد از مشائی می پردازند، حدادعادل می کوشد یا انتقادی نکند و یا به اشارات کوتاه بسنده نماید تا به احمدی نژاد یادآوری نماید که هرچند زمانی از پیگیری تخلفاتش می گفت اما راه مذاکره و سازش همواره باز است.

حداد عادل با همین چرخش از فرهنگ و سیاست و بالعکس است که در تمام سال های پس از 78 و مهمتر از آن از سال 82 تاکنون در فضای سیاسی کشور فعال شده است. اما از آنجا که سیاستمدار نیست و رسم رقابت با سیاستمداران را هم نمی داند و حضور او در سیاست به دلیل پیوندهای خانوادگی است، در بزنگاه های تاریخی اشتباه می کند. از این رو هرچند سعی دارد در این روزها با ارائه چهره ای مثبت از خود و وفادار به نظام پایه های بازپس گیری مسئولیت ریاست یکی از قوای سه گانه را محکم نماید و حتی هنگامیکه شائبه فعالیت های اقتصادی اش در شیراز و پروژه مرکز تجارت قصرالدشت مطرح می شود از دوست دیرینش، مدیرمسئول روزنامه اطلاعات، حجت الاسلام دعایی می خواهد تکذیبه رسمی مشارکت خود را در این پروژه چاپ نماید اما موسم تصمیم گیری های ویژه که می رسد، راه را اشتباه انتخاب می کند. به همین دلیل هم در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری در سال 88 تمام قد به دفاع از احمدی نژاد و انتقاد از موسوی می پردازد ؛ شاید از خاطر برده است چگونه به عنوان تنها فعالیت سیاسی اش، با افتخار از ارسال نامه به هامبورگ و دریافت جواب از آیت الله بهشتی سخن رانده و به گفته خودش بارها در خانه آیت الله شهید بهشتی به مهمانی رفته . اما در زمانه ای که فرزند همین شهید بهشتی به عنوان یکی از همراهان  کسانی که “سران فتنه”نامیده می شوند به زندان می رود، حداد عادل خاموش و صم و بکم تنها به نظاره می پردازد و سعی دارد خود را با امور فرعی مانند شرکت در نمایش “اپرای عروسکی مولوی” سرگرم کند؛ البته هنگامی هم که به میان مدعوین در سومین گردهمایی سراسری انجمن ترویج زبان و ادب فارسی ایران می رود در آنجا یادی از قیصر امین پور که چندسالی است مرحوم شده است بکند. درحالیکه اگر قیصر زنده بود احتمالاً عنوان یکی از همراهان سران فتنه را می گرفت، همانگونه که اکثر دوستان و یاران قیصر امروز به جرم انقلاب مخملین دربند بی بصیرتی قرار گرفته اند. از همین روست که اگرچه فاطمه شمس، همسر محمدرضا جلایی پور نامه یادآوری دینداری همسرش را خطاب به حداد عادل می نویسد، اما عجیب نیست که در این چرخش از فرهنگ به سیاست، انتظار فرج و گشایش از دکتر حداد انتظار بی جایی است. آنجا که مادر محمدرضا جلایی را خطاب قرار می دهد که وقتی عروس تو مطلب می نویسد و منتشر می کند تو انتظار داری که من بتوانم پیگیر کار پسرت باشم؟

برای حدادعادل پس از واگذارکردن ریاست مجلس مسئولیت هایی چون ریاست سازمان صدا و سیما و این اواخر مدیریت دانشگاه تهران هر از چندی زمزمه می شود و فراموش می گردد. ریاست بر سازمان صدا و سیما که طی 5 سال آینده در اختیار سردار ضرغامی قرار دارد و دانشگاه هم که این روزها رابطه مناسبی با آقای رئیس سابق مجلس ندارد؛ بخصوص که بعد از حوادث سال تحصیلی قبل، امسال هم در مراسم تودیع و معارفه روسای قدیم و جدید دانشگاه شریف تهران، هنگامی که از حداد عادل دعوت می شود در تریبون سخنرانی کند اکثر اعضای هیات علمی دانشگاه ترجیح می دهند مراسم را ترک کنند. از این رو به نظر می رسد برای دکتر حداد دو راه بیشتر باقی نمانده است. یا همان آرزوی سال های اخیرش مبنی بر ریاست بر دولت جمهوری اسلامی که البته آرزویی ناممکن نیست اما چندان سهل و آسان هم به نظر نمی رسد و یا ادامه همان جمع کردن کارت های عروسی و یادداشت کردن نوشته های پشت شیشه کامیون ها و اتوموبیل های سنگین باری که دکتر حداد بیست سالی است غیر از کارهای سیاسی و فرهنگی به آن هم مشغول است و اگر رئیس جمهور شود چندان وقت و اجازه ای برای آن نخواهد داشت.

 

1-     نیم دایره، وبلاگ فاطمه شمس، 11 تیر 88

2-     سخنرانی در بنیاد نشر آثار و اندیشه های شهید آیت الله دکتر سید محمد حسینی بهشتی، آبان 86

3-     روزنامه ابتکار، 2 بهمن 86

4-     پایگاه اطلاع رسانی دولت، 2 اردیبهشت 87

5-     وبلاگ نای سبز، 18 مهر 88

6-     سایت تابناک، 22 اردیبهشت 88