محمود احمدی نژاد، هفته گذشته، در نامه ای به رییس دفتر خود، رحیم مشایی، از او خواست با تشکیل کمیته ای متشکل از کارشناسان حقوقی، بین المللی، اقتصادی و.. میزان خسارت وارده ناشی از حضور کشورهای متفقین به ایران در جنگ جهانی دوم را بررسی و دریافت خسارت از انها را در دستور کار قرار دهد. این اقدام در حالی صورت میگیرد که جنگ جهانی دوم نزدیک به 65 سال پیش به اتمام رسیده است.
اقای احمدینژاد در این نامه با تاکید بر اینکه ”استیفای حقوق مسلم ملت ایران از مجامع جهانی و سه کشور به اصطلاح فاتح جنگ جهانی دوم باید پیگیری و نتایج ان اعلام شود” گفته: “طی سالهای طولانی برخی که بیشترین منافع را کسب کردند به بهانه جبران خسارات جنگ جهانی دوم مبالغ و کمکهای هنگفتی دریافت کردند، ولی ایران عزیز فقط خسارتها را تحمل کرد و به دلیل ضعف مدیریت ناصالح وقت نسبت به احقاق حقوق ملت ایران اقدامی نشد.”
وی همچنین در یک سخنرانی دیگر در هفته گذشته دوباره از خسارت های وارده انگلیس در جنگ جهانی اول به ایران، سخن گفته و اعلام کرده: “حق مردم ایران باید از حلقوم انها بیرون کشیده شود.”
بدون شک، جدا از این مسئله که سخنان اقای احمدی نژاد در این باره، چقدر در مجامع بین المللی و حقوقی قابل پیگیری است، پی گیری خسارت های وارده به کشور، از زبان هر فردی که دلش برای ایران می تپد، پسندیده است. اما آیا سخنان رییس دولت دهم حتی در داخل خود ایران جدی گرفته خواهد شد؟
بعد از گذشت نزدیک به 90 سال از جنگ جهانی اول و گذشت 65 سال از جنگ جهانی دوم، مردم ایران شاهد ویرانی مستمر صنایع، تولید، اقتصاد و کشاورزی در کشور هستند و امور زیر بنایی در کشور در حال نابودی است. اکنون، بیکاری، تورم و قصه فقر کودکان ایرانی و سوء تغذیه انها، بیداد میکند و به گفته جمشید پژوهان، اقتصاد دان ایرانی “خطر تبدیل شدن ایران به وضعی شبیه کشورهای آفریقایی که برای غذای خود به دنبال کامیونهای سازمان ملل میدوند بیخ گوش است.” (رادیو فرانسه)
شواهد وضعیت وخیم اقتصادی کشور، متعددند؛ از جمله: وجود سه میلیون بیکار که سه - چهارم آنها را جوانان تحصیل کرده دانشگاهی تشکیل می دهند، کاهش 34 درصدی سرمایه گذاری براساس جوازهای تاسیس واحدهای صنعتی، کاهش 45 درصدی تعداد جوازهای تاسیس واحدهای صنعتی، خالی بودن ظرفیت 70 درصد صنایع به علت تحریم های ایران و سیاست های اقتصادی دولت، افزایش هزینه تولید، نابودی تولید و کشاورزی بر اثر واردات بی رویه، افزایش شاخص فساد اقتصادی در ایران از رتبه 124 به رتبه 144 در سال جاری، تعطیلی کارخانجات و اخراج انبوه کارگران، وجود 14 میلیون فقیر در ایران که زیر خط فقر زندگی میکنند، وجود بیش از 3 میلیون و 700 هزار معتاد در ایران که سالانه معادل 15 درصد از درامد نفتی ایران به کشور خسارت وارد میکنند و …
اینها، همه و همه اتفاقاتی هستند که سیاست های دولت ایران در سه – چهار سال اخیر، در ایجاد یا تشدید آنها نقش اساسی داشته است.
بر اساس گزارشی که مرکز پژوهش های مجلس ایران به تازگی منتشر کرده، ایران در 8 سال اینده، با توجه به ناتوانی در جذب سرمایه های خارجی و در سرمایه گذاری در بخش نفت و گاز، به وارد کننده نفت تبدیل خواهدشد.
و چه جفایی بزرگتر از این که دولت با داشتن صدها میلیارد دلار درامد نفتی در سالهای گذشته - که حجم آن معادل کمک های تزریق شده به اروپا در چارچوب “طرح مارشال” برای بازسازی این قاره بعد از جنگ جهانی دوم بوده- نتوانسته زیر ساخت اقتصادی کشور را ترمیم کند؟ و چه خدمتی بزرگتر از این به غرب که سالانه 180 هزار نخبه تحصیل کرده از کشور خارج میشوند و ایران به لابراتوار پرورش نیروی انسانی برای کشورهای توسعه یافته تبدیل شده است؟ تمام اینها در شرایطی است که وخامت وضع کشور به میزانی رسیده که سوءتغذیه ناشی از فقر اقتصادی و الودگی هوایی محیط زیست حتی بر قد کودکان تاثیرگذاشته به شکلی که میانگین قد کودکان ایرانی نسبت به گذشته 10 سانتی متر کوتاهتر شده و ضریب هوشی انها نیز به شکل قابل ملاحظه ای پایین امده است.
حال اگر تمام این خسارت ها که گوشه کوچکی از ان بیان شد، برآورد شود، میزان آن چقدر خواهد بود؟ ملت ایران، نسل جوان و نسل های اینده باید خسارت های وارده از سیاستهای نادرست دولتمردان خود را از چه کسی وچه مسولی دریافت کنند و شکایت از این خسارت ها را نزد چه کسی ببرند؟
ایا واقعا، قلب اقای احمدی نژاد برای مردم می تپد و به ایران و ایرانی فکر میکند که سخن از دریافت خسارت از کشورهای غربی در جنگ جهانی دوم میگوید؟ و یا اینکه قصد دارد با این سخنان افکار عمومی ایران را نسبت تحریم های که غرب علیه برنامه های اتمی ایران در پیش گرفته، منحرف کند و سیاست های غرب را تخریب کننده ابادانی ایران و اقتصاد ایران، معرفی کند؟
پاسخ به این سوال، با بررسی کوتاه عملکرد وی و دولتش مشخص میشود.