«گینس» ساختهی محسن تنابنده همزمان با پخش تلویزیونی سریال پایتخت از شبکهی یک سیما، روی پرده است. تنابنده با استفاده از اقبال عمومی پایتخت در سالهای گذشته، پایتختی بسیار ضعیفتر را به خود به تلویزیون آورده، گو اینکه هنوز کم و بیش مخاطبان خود را دارد. برنامهی اکران گینس نشان میدهد که برنامه به شکلی تنظیم شده تا از جنبهی تبلیغاتی پایتخت به نفع گینس استفاده شود.
گینس در ژانر کمدی ساخته شده است. ژان مورد علاقهی محسن تنابنده. کمدین محبوب این سالهای سینما، یعنی رضا عطاران هم در فیلم بازی میکند. خب این فیلم چه چیزی کم دارد؟ میتواند فیلمی باشد که با خنداندن مخاطبانش، رکورد فروش سال را بشکند. همکاری محسن تنابندهی خوشذوق و رضا عطاران باید اتفاق جالبی باشد. اما در کمال تاسف، همهی این پیشفرضها با تماشای گینس نقش بر آب میشود. اگر «بیمحتوا» کلمهی دقیقی برای توصیف گینس نباشد، دست کم «مبتذل» کلمهای در خور و شایسته است!
اولین ارتباط با فیلم که از راه پوستر آن اتفاق میافتد، اتفاقی پارادوکسیکال است؛ فضا و سبک پوستر به سمت پوسترهای سینمای هالیوود متمایل است. رنگهای روشن آسمان، خاکی روشن زمین و سه شخصیت که در ترکیبی نامتجانس، پاهای شترمرغ دارند! حس تا حدودی جدی پوستر در کنار این برآیند کلی که هر سه بازیگرانی طنزپردازند، بیننده را دچار تردید میکند، و همین تردید شاید خودش جاذبهای برای تماشای فیلم باشد.
با همهی تبلیغات وسیعی که پیرامون گینس صورت گرفته، بیننده با تماشای فیلم، انتظاراتش برآورده نمیشود. او انتظار یک کمدی خوش ساخت و سرگرمکننده را دارد. او انتظار فیلمنامهای را دارد که به لحاظ فرم و بافتار آنقدر قوی و اندیشیده باشد که نتواند گرهها و اتفاقات لحظات بعد را مثل آب خوردن تشخیص بدهد. طرح مسئله به این شکل اتفاق میافتد؛ سه برادر (رضا عطاران، محسن تنابنده و حسین اسکندری) که پرورشگاه شترمرغ دارند، تصمیم میگیرند که اسم یکی از شترمرغهایشان را در کتاب گینس ثبت کنند. داستان کمدیهای برتر تاریخ سینما هم طرحی پیچیدهتر از این ندارند. موضوع میتواند دستمایهی یک کمدی تمام عیار بشود، اما در کمال تعجب نه تنها چنین نمیشود، بلکه گینس همین ایدهی خوب را به راحتی هر چه تمامتر نابود میکند. تنابنده چون فیلمنامهی محکم و درستی ندارد، برای خنده گرفتن از مردم دست به دامان شوخیهای بسیار سخیف و لودگیهای بیمزه میشود. آدمها در موقعیتهایی خنثی و بیمعنی قرار میگیرند، به هم دیالوگهای پایینکمری میگویند و بعد جایی از فیلم غیبشان میزند تا به وقتش دوباره ظاهر شوند. شخصیتها بیهوده و بیموقع حرف میزنند و بعضی از دیالوگهای آنها که چیزی در مایههای شوخیهای چارواداری است نمیتواند عدم شخصیتپردازی صحیح را پوشش دهد.
یکی از منتقدان دربارهی گینس مینویسد:
«اینهمه دیالوگ در دهان عطاران گذاشتن خطاست، تا بعد هم ادعا کنند عطاران کنترل شده داشتیم و فیلمنامه. راستش نه فیلمنامه ای موجود است، نه عطارانش می خنداند، هیچ عطر انجام و سرانجام اجرایی کمدی واری هم ندارد. مشتی دیالوگ ناکارآمد است. گویی اینجا پایتخت است که اَس تقی، مثل مرحوم عباس معصومی در اثر تکرار، مخلوقی ملموس باشد. اَستقی هم با همان چهار خط دیالوگ و کلی عربده، هویت ندارد. تنابنده فیلم را دولادولا به مثابه همان شترسواری ابتدایی با دندان می کشد و عطاران لخت«زیم زیم زیم» زمزمه می کند با این تفاوت که زیر دوش، ریش مطلق استراحت کاهانی هم کار نمی کند برای خنداندن.
گینس حال مخاطب را خوب نمی کند، یک دل سیر خنده نمی دهد به مخاطب. شاید به همان نسخه تکرار شده پایتخت بسنده کردن خوش تر باشد. نقی با لهجه و کمی جدل با ارسطو می خنداند تا بی نهایت. از سوی دیگر باور تنابنده در گینس هم برای خود معضلی است و نمی تواند با لباس فردین باورش کنیم. عطاران یک صدم ارسطو هم نیست. بیخودی هیاهو براه انداخته اند. تنابنده فراموش کرده که اگر پایتخت گرفت، موفق شد و همچنان کولاک است چون نقی و ارسطو با اینکه از شیرگاه (علی آباد) بیرون نمی روند اما با چهار تا دیالوگ و یک رویا انیمیشینی کلی جابجایی اصیل منتج به کمدی را عامل می شوند اما نمایش حقه بازی غنچه (جمال اجلالی) و هدایت بهمن در نمایش شتر سواری دولا دولای فردین، گرفتن پول به عنوان شرط بندی، فرار غنچه، دعوای فردین با بهمن به دلیل فرار غنچه، کمدی کلامی بر سر حرام بودن پول شرط بندی، ورود خانواده امان الله برای آشتی بهمن و سیما، حرص فردین برای ازدواج با سیما، اشتباه ترانه خواندن بهمن و زمزمه کردن زیم زیم زیر دوش، اشتباه زدن زیر بغل با ریش و غصب عنوان جان کری، نشانه شناسی اصلاح ریش، دعوای گل ممد با پرت شدن گوجه به سمت دیوار، اشتباه بودن گوشت شتر مرغ با گوشت گوساله، دعوای امان الله به بهانه تقلبی بودن گوشت، جدل استقی با فردین و بهمن، آشکار شدن عدم شراکت بهمن با استقی و گفتگو های مفصل و پرشتاب بهمن و فردین و روایت اعتیاد و توهم بهمن و… را کنار هم بگذاریم به زور نمی دهد به اندازه یک مکث و لبخند. حتی جابجایی سیما و شیما و حماقت فردین با همه موقعیت های توصیف شده نمی دهد نیم خط ناقابل قصه. بهتر که این همه تبلیغ و کمدی نمایی در آخر ثبت شود در گینس به عنوان آشفته ترین فیلمی که رکیک نیست اما با شوخی های چندین بار استفاده شده و پیشینه دارش نیشگونی هم برای خنده نمی تواند از مخاطب بگیرد.»
گینس
کارگردان: محسن تنابنده
تهیه کننده: سعید ملکان و موسسه تصویر گستر پاسارگاد
بازیگران: رضا عطاران، محسن تنابنده، حسین اسکندری، جمال اجلالی و…
خلاصه داستان: فردین: گینس سیخی چنده!؟ پول کجاست اینو بگو؟ غنچه: خاک بر سرت که نافتو از پول بریدن. بدبخت همش اعتباره… میدونی کیا اسمشون تو گینسه… علی دایی… رضا زاده… جنیفر لوپز.
سایر عوامل: نویسنده: محسن تنابنده، احمد رفیع زاده، مدیر فیلمبرداری: مرتضی غفوری، طراح چهره پردازی: سعید ملکان، صدابردار: حسن زاهدی، طراح صحنه: مجید شهبازی، طراح لباس: سحر شهامت، مدیر تولید: حسن مصطفوی، دستیار اول کارگردان: مصطفی تنابنده