سپاهی که پاسدار جنایت شد

نوشابه امیری
نوشابه امیری

خواننده ای تیتر مقاله بعدی ام را چنین پیشنهاد کرده است: “از یدالله تا هاله.“عنوان خوبی برای  نوشتن از هاله سحابی و یدالله سحابی؛ کسانی که نام شان بامهر وطن و آرزوی سربلندی آن گره خورده است.در ذهن خویش با این موضوع کلنجار می روم که سرعت حوادث، تیتر دیگری پیش رویم می گذارد: سپاهی که پاسدار جنایت شد. سپاهی که یک سردار ش حکم تجاوز به فرزندان این مملکت را صادر می کند و دیگر سردارش، در جایی که قرارست خانه ملت باشد، این تجاوز را “کذب محض” می خواند.سپاه پاسداران.

بارها شنیده و خوانده ایم که سپاه پاسداران برای پاسداری از آرمان های انقلاب اسلامی و دفاع از آن در برابر دشمنان شکل گرفت.آیآ چنین است؟ بعد از 30 سال، این سپاه و فرزند بلافصل آن، بسیج، در کجا ایستاده اند؟ همان جا که سردار داود کریمی، سردار همت، سردار باکری، سردار جهان آرا و شهید حسین فهمیده ایستاده بودند؟ این سپاه از آرمان های انقلاب دفاع می کند و در برابر دشمنان آن ایستاده؟ این سپاه حافظ منافع ایران است؟ این سپاه، تکیه گاه مردم ایران در برابر تهاجم بیگانه است؟ …

یافتن پاسخ، دشوار نیست، آن هم درست در روزی که سه زندانی اوین را[از بند های تحت اختیار سپاه] به جرم آنکه جای زخم های خویش، به نمایندگان مجلس نشان داده اند، به جایی برده اند که قرارست به جای باز پس دهی رای، “حامله” شان کنند! درست در روزی که یک زن خبرنگار جوان را که اتفاقا همیشه الگوی حجاب برتر ـ چادر ـ بوده، سه بار به زیر طناب داربرده و نیمه جان باز گردانده اند. و درست در روزی که دادگاه نمایشی آقایان، با کیفرخواست بوزینه هایی روی صحنه رفته که سیلی نخورده، حامله شده اند وبه “کمپ” آقایان پیوسته اند.

یافتن پاسخ، دشوار نیست؛ آن هم درست در روزی که ماموران سپاه[ در مراکز تحت امر سردار احمدی و سردار رادان]دست در دست برادران عرب شان، بالا و پایین بچه های ما راـ نه یک بار و دوبار که 20 بار در یک هفته ـ یکی کرده اند.درست در روزهایی که برادری پاسدار، برای هزارمین بار از زن روزنامه نگاری پرسیده است:با ابطحی و میردامادی چه رابطه ای داشتی؟ و با لحنی مشمئز کننده افزوده: از عقب یا جلو!

چه باید گفت که ماهیت این سپاه روشن شود؟ به من نگویید که نیروهای صادق هم در این سپاه هستند! کجایند اینها که صدایشان را نمی شنویم؟ ما یادمان نرفته همافران ارتشی راکه در حضور آقای خمینی، به خبردار ایستادند و عکس هاشان، ضربه مهلکی به پیکر حکومت پیشین زد.ما هنوز آن اندازه پیرنشده ایم که چهره نظامیانی را که از پادگان ها می گریختند و به مردم می پیوستند فراموش کرده باشیم.کجایند نیروهای صادق سپاه و بسیج؟ تعدادی را گرفته و دربند کرده اند؛ بقیه این جمع میلیونی کجا هستند؟ از پس چشمی سلول ها، پاره شدن مقعد و دهانه رحم فرزندان ما را می نگرند؟ نکند لب می گزند برادران؟ نکند روی بر می گردانند توبه کنان و استغفرالله می گویند و دیگر هیچ!

نه آقایان!سپاهیان! بسیجیان! جنایات امروز سپاه به پای همه شما نوشته می شود؛ همه شما که ما صدایتان را نشنیده ایم.خانم مرکل، رهبر آلمان، روزی به صراحت گفت:ما تا روزی که از ایران صدای دیگری نشنویم، راهی جز گوش سپردن به آقای احمدی نژاد، به عنوان منتخب آن کشور نداریم. هم حق با او بود هم نبود. پچ پچ در خانه و سر سپردن به ستم در آشکار، به جایی نمی رسد. امروز اما خانم مرکل، صدای مردم مارا شنیده ست؛ صدای شما کی بر می خیزد که در خفا می گویید سپاه با این کارها مخالف است؟

باید سرتان را ازاین شرم بر خاک بگذارید و بمیرید که امروز سپاهی و مزدور عرب در زندان های تحت امر سرداران سپاه، با فرزندان میهن ما همان می کنند که روزی ارتشیان بعثی در خطه خوزستان. آن روز زنان ما می گریختند تا اسیر سرباز بعثی نشوند، که اگر می شدند، سرو کارشان با اعضای گروهانی بود مدت ها زن ندیده. امروز پسران و دختران ما، سرو کارشان با سپاهیان انقلاب و بسیجیان و مزدوران عربی ست که آنان را لخت می کنند، روی هم می اندازند و می گویند به مادران تان فحش دهید. بعد هم یکی یکی آنان را می برندو نه یک بار و دو بار و سه بار که 20 بار مورد تجاوز قرار می دهند و چرک تن شان می ماند روی تن نازک فرزندان ما که نمی دانند با این عفونت چه کنند.

بله؛ این سپاه و فرزند بلافصلش، امروز پاسدار جنایت است؛ برای بودن در قدرت و به توبره کشیدن خاک ایران، هم با مزدور عرب و هم روس ودکا خور، متحدست.این سپاه، لکه ننگ است و هر که سپاهی ست و جزاین می اندیشد، اگر هنوز در سپاه هست و صدایش در نیامده، شریک این جرم ست و رفیق این قافله.

امروز جرم هر سپاهی و هر بسیجی، درست همپای جرم آقای خامنه ای، فرمانده کل قواست که می داند با فرزندان ما در زندان ها چه می کنند، اماقدرت و قدرت خواهی چشم و گوشش را چنان بسته که صدایش در نمی آید جز در دفاع از متجاوز.

 

این چنین است که از یدالله تا هاله را نمی نویسم؛ اگر چه قلبم با آنها می زند و نام شان، ایرانی پاک، مهربان و شرافتمند را به یادم می آورد.اما چه کنیم که اندازه جنایت در میهن مان چنان بالا گرفته که تنها راه گفتن از هاله ها و یدالله ها، افشا کردن احمدی نژاد ها، محصولی ها، لاریجانی ها، احمدی مقدم ها و رادان هاست. ما فرصت تجلیل از یدالله و هاله را خواهیم داشت؛ آن روز می رسد اما پیش از آن، تا می توانیم باید از سپاه و سپاهیانی بگوییم که با دهان های باز و زیپ های باز، به هتک حرمت مردمان میهن ما برخاسته اند. سپاه و سپاهیانی که به قصد دفاع از میهن ما به میدان آمدند و دست در دست دشمنان، به پاره کردن پرده بکارت دختران ما در زندان ها رسیدند. سپاه پاسدار جنایت. هر که از این سپاه نیست، حتما راهی می یابد برای آنکه صدایش را بشنویم؛ اگر فرزندان ما کشته می شوند و باز می ایستند، سپاه پاسدار انقلاب و ایران نیز، حتما راهیش هست.